|

ایران؛ کلید ثبات در شرق

پژواک‌ هر گلوله‌ای که امروز در مرز کابل و اسلام‌آباد شلیک می‌شود، فردا در مرزهای شرقی ایران شنیده خواهد شد. این واقعیت ساده اما هولناک، ایران را ناگزیر می‌کند تا از نقش تماشاگر خارج شده و به بازیگری فعال بدل شود؛ زیرا بی‌ثباتی در شرق، نه یک بحران دوردست، بلکه تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی و آینده ژئوپلیتیک تهران است.

پژواک‌ هر گلوله‌ای که امروز در مرز کابل و اسلام‌آباد شلیک می‌شود، فردا در مرزهای شرقی ایران شنیده خواهد شد. این واقعیت ساده اما هولناک، ایران را ناگزیر می‌کند تا از نقش تماشاگر خارج شده و به بازیگری فعال بدل شود؛ زیرا بی‌ثباتی در شرق، نه یک بحران دوردست، بلکه تهدیدی مستقیم برای امنیت ملی و آینده ژئوپلیتیک تهران است.

ایران در موقعیت ژئوپلیتیک خود همواره با دوگانه‌ای مواجه بوده است؛ از یک سو فشارهای ساختاری ناشی از غرب و نظم بین‌المللی مبتنی بر هژمونی آمریکا‌ و از سوی دیگر، ضرورت تعامل با همسایگان شرقی که هر‌ یک در مسیر پرچالش خود به دنبال تثبیت جایگاه منطقه‌ای هستند. در ‌این ‌‌میان، پاکستان و افغانستان به‌عنوان دو همسایه شرقی ایران نه‌تنها در جغرافیا، بلکه در تاریخ، اقتصاد و امنیت نیز با تهران پیوندهایی عمیق دارند. پرسش اصلی این است که آیا ایران می‌تواند در شرایط کنونی، با توجه به ظرفیت‌های ژئوپلیتیک و اقتصادی خود، نقش میانجیگر فعال را میان اسلام‌آباد و کابل ایفا کند؟ پاسخ، واکاوی چندلایه‌ای از واقعیت‌های منطقه‌ای را می‌طلبد که نشان می‌دهد ایران نه‌تنها توان این نقش را دارد، بلکه در بسیاری از سناریوها، ایفای آن برای امنیت ملی و جایگاه بین‌المللی‌اش یک ضرورت است. افغانستان پس از خروج نیروهای آمریکایی و بازگشت طالبان به قدرت، وارد مرحله‌ای شده که بیش از هر زمان دیگری به ثبات و تعامل منطقه‌ای نیاز دارد. طالبان در تلاش است تا از یک گروه افراطی، به یک دولت مشروع تبدیل شود، اما فقدان به‌رسمیت‌شناسی بین‌المللی و بحران‌های داخلی، این مسیر را دشوار کرده است. پاکستان در ‌این‌ میان نقش دوگانه‌ای ایفا می‌کند؛ از یک سو حامی سنتی طالبان بوده و از سوی دیگر با چالش‌های امنیتی ناشی از مرزهای مشترک و حضور گروه‌های افراطی مواجه است. روابط اسلام‌آباد و کابل همواره پرتنش بوده و در سال‌های اخیر بارها به درگیری‌های مرزی و بحران‌های دیپلماتیک منجر شده است. در چنین فضایی، ایران به‌عنوان همسایه‌ای که هم با افغانستان مرز طولانی دارد و هم با پاکستان روابط اقتصادی و امنیتی گسترده، می‌تواند به‌عنوان میانجی وارد عمل شود.

ظرفیت ایران برای میانجیگری را باید در سه سطح بررسی کرد: نخست، موقعیت ژئوپلیتیک‌؛ زیرا ایران در قلب منطقه‌ای قرار دارد که حلقه اتصال آسیای مرکزی، غرب آسیا و شبه‌قاره است. این موقعیت به تهران امکان می‌دهد تا در معادلات منطقه‌ای نقش پل ارتباطی را ایفا کند. مرز مشترک با افغانستان، دسترسی به آب‌های آزاد از طریق خلیج فارس‌ و ارتباط تاریخی با شبه‌قاره، همگی ایران را به بازیگری تبدیل کرده‌اند که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. دوم، ظرفیت اقتصادی؛ ایران با وجود تحریم‌ها همچنان یکی از اقتصادهای بزرگ منطقه است و می‌تواند از ابزارهای اقتصادی برای ایجاد پیوند میان اسلام‌آباد و کابل استفاده کند. تجارت مرزی، انرژی‌ و پروژه‌های ترانزیتی مانند کریدور شرق می‌توانند زمینه‌های همکاری سه‌جانبه را فراهم کنند. سوم، ظرفیت سیاسی و دیپلماتیک که ایران تجربه طولانی در مدیریت بحران‌های منطقه‌ای دارد و این سابقه می‌تواند در پرونده پاکستان و افغانستان نیز به کار گرفته شود.

از منظر امنیتی، ثبات افغانستان و روابط متوازن با پاکستان برای ایران حیاتی است. هرگونه بی‌ثباتی در افغانستان، به‌طور مستقیم بر امنیت مرزهای شرقی ایران تأثیر می‌گذارد؛ از قاچاق مواد مخدر گرفته تا موج‌های مهاجرت. همچنین، روابط پرتنش کابل و اسلام‌آباد می‌تواند زمینه‌ساز گسترش افراط‌گرایی در منطقه شود که تهدیدی جدی برای ایران خواهد بود. بنابراین میانجیگری ایران نه‌تنها یک انتخاب، بلکه یک ضرورت امنیتی است. ایران می‌تواند با استفاده از روابط خود با طالبان و همچنین کانال‌های دیپلماتیک با پاکستان، زمینه گفت‌وگو و کاهش تنش را فراهم کند. 

این میانجیگری اگر به‌درستی مدیریت شود، می‌تواند به تثبیت جایگاه ایران به ‌عنوان قدرت منطقه‌ای کمک کند.

از منظر اقتصادی نیز میانجیگری ایران می‌تواند منافع درخورتوجهی داشته باشد. افغانستان و پاکستان هر دو نیازمند دسترسی به مسیرهای ترانزیتی و انرژی هستند. ایران می‌تواند با ارائه مسیرهای جایگزین برای تجارت و انرژی، نقشی کلیدی در اتصال این دو کشور ایفا کند. پروژه‌های مشترک در حوزه برق، گاز و حمل‌ونقل می‌توانند نه‌تنها روابط کابل و اسلام‌آباد را بهبود بخشد، بلکه جایگاه ایران را به‌ عنوان محور همکاری‌های منطقه‌ای تقویت کند. در شرایطی که چین با پروژه‌های عظیم خود در قالب ابتکار کمربند و جاده در منطقه حضور دارد، ایران می‌تواند با ایفای نقش میانجی، جایگاه خود را در این معادلات تثبیت و از تبدیل‌شدن به بازیگری حاشیه‌ای  جلوگیری کند.

از منظر سیاسی، میانجیگری ایران می‌تواند پیام مهمی به جامعه بین‌المللی ارسال کند. ایران در شرایطی که با فشارهای غرب مواجه است، می‌تواند با ایفای نقش سازنده در بحران‌های منطقه‌ای، تصویر خود را به ‌عنوان قدرتی مسئولیت‌پذیر بازسازی کند. این اقدام می‌تواند زمینه‌ساز افزایش مشروعیت بین‌المللی ایران و کاهش فشارهای سیاسی باشد. همچنین، ایفای نقش میانجی میان پاکستان و افغانستان می‌تواند روابط ایران با قدرت‌های آسیایی مانند چین و روسیه را تقویت کند؛ چرا‌که این کشورها نیز به ثبات منطقه‌ای علاقه‌مند هستند و از نقش‌آفرینی ایران در این مسیر حمایت  خواهند کرد.

البته میانجیگری ایران با چالش‌هایی نیز مواجه است. نخست، بی‌اعتمادی تاریخی میان کابل و اسلام‌آباد. این بی‌اعتمادی ریشه در مسائل مرزی، قومیتی و امنیتی دارد و حل آن نیازمند زمان و تلاش مستمر است. دوم، محدودیت‌های ناشی از تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران. این تحریم‌ها توان اقتصادی ایران را محدود کرده و ممکن است مانع از اجرای پروژه‌های بزرگ سه‌جانبه شود. سوم، پیچیدگی‌های داخلی افغانستان. طالبان هنوز با چالش‌های جدی در مدیریت کشور مواجه است و هرگونه توافق با پاکستان ممکن است با مخالفت گروه‌های داخلی روبه‌رو شود. چهارم، فشارهای خارجی. آمریکا و برخی کشورهای غربی ممکن است با نقش‌آفرینی ایران در افغانستان و پاکستان مخالفت کنند و تلاش کنند این روند را مختل سازند. با این حال، ایران می‌تواند با مدیریت هوشمندانه این چالش‌ها، مسیر میانجیگری را هموار کند.

برای موفقیت در این مسیر، ایران باید چند اقدام کلیدی انجام دهد. نخست، ایجاد کانال‌های دیپلماتیک رسمی میان کابل و اسلام‌آباد با حمایت تهران: این کانال‌ها می‌توانند زمینه‌ساز گفت‌وگوهای مستقیم و کاهش تنش باشند. دوم، استفاده از ابزارهای اقتصادی برای ایجاد منافع مشترک: پروژه‌های مشترک در حوزه انرژی و ترانزیت می‌توانند انگیزه‌های اقتصادی برای همکاری ایجاد کنند. سوم، بهره‌گیری از ظرفیت‌های فرهنگی و تاریخی: ایران با هر دو کشور پیوندهای فرهنگی و مذهبی دارد که می‌تواند به‌ عنوان عامل نرم در میانجیگری مورد استفاده قرار گیرد. چهارم، هماهنگی با قدرت‌های منطقه‌ای مانند چین و روسیه: حمایت این قدرت‌ها می‌تواند نقش ایران را تقویت کند و مانع از فشارهای خارجی  شود.

در نهایت، میانجیگری ایران میان پاکستان و افغانستان نه‌تنها امکان‌پذیر، بلکه ضروری است. این نقش می‌تواند امنیت مرزهای ایران را تقویت کند، جایگاه اقتصادی‌اش را ارتقا دهد و تصویر بین‌المللی‌اش را بازسازی کند. البته این مسیر نیازمند مدیریت هوشمندانه، صبر و استفاده از همه ظرفیت‌های دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی است. اگر ایران بتواند این نقش را به‌درستی ایفا کند، نه‌تنها به ثبات منطقه کمک خواهد کرد، بلکه جایگاه خود را به‌ عنوان قدرتی مسئولیت‌پذیر و تأثیرگذار در نظم جدید آسیایی تثبیت خواهد کرد. میانجیگری میان کابل و اسلام‌آباد فرصتی است که اگر به‌درستی مدیریت شود، می‌تواند ایران را از حاشیه به متن معادلات منطقه‌ای بازگرداند و مسیر جدیدی برای سیاست خارجی‌اش بگشاید. این فرصت، همان‌قدر که چالش‌برانگیز است، می‌تواند نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران باشد؛ نقطه‌ای که نشان دهد تهران نه‌تنها بازیگری واکنشی، بلکه قدرتی فعال و سازنده در شرق است.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.