|

تروریست خوب، تروریست بد

آمریکا از آغاز جنگ سرد تا امروز در صحنه بین‌الملل همواره نقش‌آفرینی پیچیده‌ای داشته است؛ گاهی با گروه‌ها و افراد رادیکال منطقه‌ای هم‌پیمان می‌شود تا دشمن بزرگ‌تری را شکست دهد، و زمانی همین متحدان دیروز به «تهدید جهانی» تبدیل می‌شوند.

 هانی رستگاران -   روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی

 

 آمریکا از آغاز جنگ سرد تا امروز در صحنه بین‌الملل همواره نقش‌آفرینی پیچیده‌ای داشته است؛ گاهی با گروه‌ها و افراد رادیکال منطقه‌ای هم‌پیمان می‌شود تا دشمن بزرگ‌تری را شکست دهد، و زمانی همین متحدان دیروز به «تهدید جهانی» تبدیل می‌شوند. این تناقض تاریخی که نمونه‌های برجسته‌اش را در حمایت‌های غیرواضح از «مجاهدین افغان» در دهه ۱۹۸۰ و سپس ظهور اسامه بن‌لادن و القاعده می‌بینیم، نشان می‌دهد که مرز اخلاق و عقلانیت در سیاست خارجی چگونه می‌تواند محو شود و «تروریست»‌بودن یا نبودن تابع مصالح و منافع کوتاه‌مدت دولت‌ها شود.

از بن‌لادن تا «جنگ علیه ترور»

در دهه ۱۹۸۰، جریان حمایت غرب، از طریق کانال‌هایی که عمدتا با سازمان‌های اطلاعاتی ثالث مثل ISI پاکستان مرتبط بود، از گروه‌هایی که علیه اتحاد شوروی در افغانستان می‌جنگیدند، زمینه‌ای فراهم کرد که بعدها بخشی از آن شبکه‌ها تبدیل به تهدید علیه غرب شدند. این رابطه مبهم و پشتیبانی هدفمند و غیرمستقیم باعث شد بسیاری از بازیگران منطقه‌ای، از‌جمله شخصیت‌هایی که بعدها نام‌شان با القاعده و جریان‌های مشابه پیوند خورد، رشد کنند. تحلیلگران از همان زمان از امکان پدیدآمدن بلوک یا بازتاب منفی این سیاست‌ها هشدار دادند. حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نقطه عطفی بود که سیاست آمریکا را به‌سرعت به سمت «جنگ علیه ترور» هدایت کرد؛ به بهانه مقابله با القاعده و رهبرانش، امارت اسلامی افغانستان را هدف حمله قرار داد و بی‌اعتنایی تاریخی گذشته به رادیکالیزه‌شدن برخی شبکه‌ها را به فراموشی سپرد. آنچه باید پرسیده شود، این است که آیا «جنگ علیه ترور» واقعا تلاشی یکپارچه برای مبارزه با تروریسم بود، یا ترکیبی از اهداف سیاسی و استراتژیک که گاه با روایت‌های رسانه‌ای و اطلاعاتی توجیه شد؟ پاسخ این سؤال، زمینه فهم تحولات بعدی را فراهم می‌کند. در سال ۲۰۰۳، دولت‌های ایالات متحده و متحدان‌شان با ادعاهای مربوط به موجودیت تسلیحات کشتار جمعی در عراق، راه حمله و اشغال را گشودند؛ ادعاهایی که پس از سال‌ها بررسی و گزارش‌های رسمی، از‌جمله گزارش‌های تحقیقی بریتانیا و گزارش‌های دستگاه اطلاعاتی، به‌عنوان نمونه‌ای از خطاها و اغراق‌های اطلاعاتی شناخته شد.

نتیجه عینی این خطاها، فروپاشی نهادهای دولتی و فاجعه انسانی و امنیتی در عراق و منطقه بود و نکته تلخ اینکه روایت‌های توجیهی جنگ به‌راحتی از طریق رسانه‌ها و مشی‌های تبلیغاتی جا افتادند. در این چارچوب تاریخی باید به یک تناقض معاصر هم پرداخت؛ احمد الشرع، چهره‌ای که نامش در زمینه رهبری گروه‌هایی مانند جبهه النصره، شاخه‌های مرتبط و براساس اسناد رسمی و تحلیل‌های پارلمانی و بین‌المللی، با گروه‌هایی که در فهرست‌های تروریستی قرار گرفته‌اند، آمده است، به‌تازگی به‌عنوان صاحب‌منصبی سیاسی و حتی میهمان کاخ سفید ظاهر می‌شود؛ رویدادی که برای بسیاری حیرت‌آور و نماد پیچیدگی سیاستِ بزرگ است. رسانه‌های رسمی گزارش داده‌اند که دیدار او با رئیس‌جمهور آمریکا و پذیرش او در عرصه دیپلماسی رسمی، بحث‌های گسترده‌ای درباره اینکه «آیا برخی از بازیگران سابق خشونت‌طلب می‌توانند به متحد یا ابزار سیاست خارجی تبدیل شوند؟» به‌ راه انداخته است. این پرسش، ریشه‌ در تاریخ تناقض‌آمیز سیاست خارجی بزرگ‌ها دارد؛ گاهی اگر یک بازیگر سابق تندرو به‌ کار منافع راهبردی یک دولت بیاید، نامش «تروریست» می‌شود و اگر در نقطه مقابل منافع همان دولت قرار گیرد، دوباره همان برچسب فعال می‌شود. و اما اندر حکایت حماسی‌گونه‌ تفسیر «تروریست خوب» در برابر «تروریست بد»!

مجموع این تجربیات تاریخی و مثال‌های مشخصی مانند حمایت‌های گذشته، جنگ‌های مستقیم و دیدارهای دیپلماتیک اخیر نشان می‌دهد که «تروریست خوب، تروریست بد» د‌رواقع یک طبقه‌بندی رسانه‌ای و سیاسی است که به‌سرعت و بسته به منافع لحظه‌ای تغییر می‌کند. رسانه‌ها و نهادهای اطلاعاتی توان آن را دارند که یک روایت واحد را بازتولید کنند و به مردم جهان غالب کنند: گاهی تروریست سابق را رهبر قابل مذاکره معرفی می‌کنند و گاهی قربانی ضروری مبارزه برای آزادی را به‌عنوان تهدید جهانی به تصویر می‌کشند. این فرایند تغییر معنا و هویت سیاسی، تبعات دوربردی دارد؛ بی‌اعتمادی عمومی، آشوب منطقه‌ای و مشروعیتی که با تاکتیک‌های دولت‌ها معامله می‌شود.

ما نباید فراموش کنیم که سیاست خارجی مبتنی بر ابزارسازی آدم‌ها برای اهداف کوتاه‌مدت، در بلندمدت بازتاب خطرناکی دارد؛ ساختن و سپس رهاکردن شبکه‌ها و شخصیت‌هایی که بعدا علیه منافع عمومی عمل می‌کنند. یا برعکس، تبدیل چهره‌های خشونت‌طلب به بازیگرانی مشروع در ازای همکاری مقطعی.

پرونده احمد الشرع و دیدار او با کاخ سفید صرفا یک نقطه عطف نیست، بلکه آینه‌ای است که نشان می‌دهد چگونه روایات رسانه‌ای و محاسبات امنیتی می‌توانند عناوینِ اخلاقی ساده‌انگارانه را درهم شکنند.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.