|

جنگ امروز و سوی درست تاریخ

در شرایط پرتنشی هستیم، ولی فکر می‌کنم ارزیابی موضع امروز ما از منظر تاریخی همین حالا جای تأمل و شاید عبرت‌آموزی داشته باشد. من متخصص تاریخ نیستم، مثل خیلی از علاقه‌مندان به تاریخ، ولی همین علاقه و چندین سال تدریس تاریخ تخصصی در حوزه شهر و معماری، من را گاه بر آن می‌دارد که مسائل جدیدمان را با تاریخ ‌یا از دیدی تاریخی ارزیابی کنم. حالا پرسش این است که تاریخ آینده درباره این جنگ چه خواهد گفت؟

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

در شرایط پرتنشی هستیم، ولی فکر می‌کنم ارزیابی موضع امروز ما از منظر تاریخی همین حالا جای تأمل و شاید عبرت‌آموزی داشته باشد. من متخصص تاریخ نیستم، مثل خیلی از علاقه‌مندان به تاریخ، ولی همین علاقه و چندین سال تدریس تاریخ تخصصی در حوزه شهر و معماری، من را گاه بر آن می‌دارد که مسائل جدیدمان را با تاریخ ‌یا از دیدی تاریخی ارزیابی کنم. حالا پرسش این است که تاریخ آینده درباره این جنگ چه خواهد گفت؟
جنگ امر مطلوبی نیست، ولی بخش عمده‌ای از تاریخ متعارف (که البته قابل نقد هم هست) تاریخ جنگ و قدرت است و به گفته اهل فرهنگ، بخش بزرگی از حماسه‌های بشری از ایلیاد و اودیسه یونان و شاهنامه ایران و حماسه سه امپراتوری چین (یا همان داستان معروف سه برادر) از خلال جنگ‌ها و رقابت‌های جنگجویان شکل گرفته‌اند. بخشی از مهم‌ترین آثار به‌یادماندنی ادبیات، سینما و تلویزیون معاصر هم حول جنگ پرداخته شده‌اند. البته که تاریخ و اخلاقیات امروز ما میان جنگ‌ها تمایز قا‌ئل است؛ هر عمل جنگجویانه‌ای تبدیل به حماسه و اثر هنری نمی‌شود. بعید است اثر هنری غیرسفارشی و ارزشمند و ماندگاری برای توجیه جنایات هیتلر و حمله آمریکا به ویتنام (حتی در آلمان و آمریکا) پیدا شود، ولی در سوی مقابل، آثار گران‌سنگی چشم و گوش مردم را با داستان مقاومت متفقین و مردم ویتنام روشن کردند. از یک منظر کلی می‌توان گفت آنها از دید اخلاقیات و تمدن بشری در سوی درست تاریخ می‌جنگیدند.
در کشور ما، جنگ در تاریخ کم نبوده است. دکتر پیران عزیز به ما آموخت که در تاریخ ایران قریب به هزارو ‌200 جنگ ثبت شده است که البته تا جایی که یادم می‌آید تعداد جنگ‌های تهاجمی آن کمتر از انگشتان دو دست بوده است.

یکی از این جنگ‌ها احتمالا جنگ مادهای ایرانی و بابلیان با حکومت آشور بوده که به مدت‌ها خشونت و کشتار عریان این حکومتِ عهد عتیق پایان داد. پیش‌تر در یادداشتی، شباهت روش‌های جنگی اسرائیل با آن حکومت عهد عتیق را یادآور شده‌ام. چندی بعد حکومت هخامنشی گویا در لشکرکشی بدون خونریزی به حکومت عهد عتیق بابل و به عبارتی به (ضد)اخلاقیات پر از خرافه و فساد و خشونت عتیق پایان داد. آن مقطع بنا بر نظر برخی مورخان، نماد آغاز دوران تاریخی جدیدی شد که در آن علم و هنر بسیار پیشرفته بابلی و آشوری هم قدر نهاده شد و بابلیان دانشمند در همان حکومت هخامنشی در دیوان‌ها قرار گرفتند و آشوریان صلح‌دوست تا به امروز باقی ماندند. به نظر می‌رسد در آن روزگار، اجداد ماد و هخامنشی ما در سمت درست و رو به تعالی تاریخ بودند.
در دوران جدیدتر می‌شود به جنگ‌های فرسایشی قرن‌های اخیر میان ایرانیان و عثمانیان اشاره کرد. حدود 50 سال از آن دوران مقارن با پادشاهی شاه تهماسب صفوی در ایران است که اتفاقا هم‌زمان است با اوج اقتدار عثمانی‌ها و البته حملات آنها به جهان و ایران. اما تا جایی که من از تاریخ به یاد دارم، پادشاهان عثمانی (فارغ از مناطق مورد مناقشه درازمدت در عراق) نصیب چندانی از حملات خود در سرزمین ایران نمی‌بردند. در ایران عصر شاه تهماسب، ظاهرا هنوز خبری از ارتش منظم شاه‌عباسی نبود، ولی هماهنگی خوبی میان مردم و حکومت برقرار بود.

پادشاه ایران اهل دین و طی سالیان درازی اهل ادب و هنر هم بود. از‌جمله فعالیت‌های صلح‌جویانه او اهدای شاهنامه ارزشمند شاه تهماسبی به سلطان عثمانی بود (که البته امروز در ایران است). تا جایی که از تاریخ خبر دارم، راهبرد حکومت صلح‌طلب ایران در برابر حملات عثمانی، اجرای سیاست زمین‌سوخته با همکاری مردم بود. مردم پیش از رسیدن سپاه مهاجم تمام آذوقه و محصولات کشاورزی خود را می‌سوزاندند و شاید حتی منابع آب را غیر‌قابل استفاده می‌کردند. سپاه مهاجم هم با تداوم پیشروی دچار کمبود آذوقه می‌شد. در این میان، دلاورانی از ایرانیان به سپاه مهاجم شبیخون می‌زدند و همان بازمانده آب و آذوقه را هدف قرار می‌دادند، گرچه می‌شود حدس زد که از همان ابتدا می‌دانستند که رفتن آنها را برگشتی نیست. سپاه خسته و گرسنه دشمن در این حال چه‌بسا مشغول جنگ و نزاع‌های داخلی و فرسایش و در نهایت عقب‌نشینی می‌شد و ظاهرا در این مقطع مجبور به امضای معاهده صلح با ایران. فکر می‌کنم در این مقطع تاریخی هم مردم و حکومت ایران در سوی درست تاریخ بودند؛ در سویی که رو به حق داشت و شاید همین، عامل همدلی و همکاری و جانفشانی آنان می‌شد.
حالا به پرسش آغاز یادداشت بازمی‌گردیم و آن را این‌گونه می‌پرسیم که ما امروز در کدام سوی تاریخ هستیم؟ این جنگ تحمیلی حاصل تهاجم به سرزمین ما بود، آن‌هم از سوی حکومتی که در برابر جهانی عمدتا بی‌عمل ‌یا سودجو، آدابی ‌مانند آداب منحط عهد عتیق را در جنگ نابرابری پیشه کرده که نتیجه آن تخریب و کشتار غیرعقلانی هزاران کودک و زن و مرد غیرنظامی بوده است. این اقدامات آن‌قدر ناموجه بوده‌اند که به نظر می‌رسد بیشترین توبیخ را از جانب متحدان و حامیان خودش به بار آورده و آن را امروز احتمالا به یکی از منفورترین حکومت‌های جهان تبدیل کرده باشد که راه را بر دیپلماسی، حتی برای نجات اسیران خودش می‌بندد. آغاز این جنگ شامل حمله مستقیم به غیرنظامیان و اهل علم بود. آنها حتی عناوین ساختگی را هم سرپوش این ترورها نکردند؛ ترور دانشمند! فارغ از تعصب، فکر کنم هر فرهنگ منصفی در جهان امروز و آینده موافق با این خواهد بود که امروز هم مردم و حکومت ایران در دفاع از سرزمین خود در سوی درست تاریخ ایستاده‌اند.
منابع: منابع این یادداشت مطالبی است که در برخی منابع خارجی و داخلی (تا جایی که یادم هست، به‌ویژه تاریخ مرحوم پیرنیا) خوانده‌ام. متأسفانه ارجاع دقیق مقدور نبود و برخی منابع را هم به یاد ندارم. به هر حال توصیه می‌کنم برای دریافت اطلاعات دقیق و قابل استناد، به منابع اصلی تاریخ مراجعه شود.

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.