|

به ریگان نیاز داریم اما توسط کارترها احاطه شده‌ایم

«اگر ۲۰ سال پیش کسی می‌گفت که جهان با اردوگاه‌های کار اجباری، نسل‌کشی و پاکسازی قومی کنار می‌آید، باور نمی‌کردیم و اگر می‌گفتند که جوامع متمدن دنیا رفتار ارتش روسیه با غیرنظامیان اوکراینی، یا دولت چین با مسلمانان اویغور یا کشتار و گروگان‌گیری نوزادان، کودکان خردسال و زنان مسن را تحمل می‌کند، با ناباوری سر تکان می‌دادیم..

به ریگان نیاز داریم اما توسط کارترها احاطه شده‌ایم

«اگر ۲۰ سال پیش کسی می‌گفت که جهان با اردوگاه‌های کار اجباری، نسل‌کشی و پاکسازی قومی کنار می‌آید، باور نمی‌کردیم و اگر می‌گفتند که جوامع متمدن دنیا رفتار ارتش روسیه با غیرنظامیان اوکراینی، یا دولت چین با مسلمانان اویغور یا کشتار و گروگان‌گیری نوزادان، کودکان خردسال و زنان مسن را تحمل می‌کند، با ناباوری سر تکان می‌دادیم...اما امروزه وجود سیاست‌مدارانی که غیرنظامیان، از ‌جمله مردم خود را هنگام قتل‌عام بیگانه هدف قرار می‌دهند، برای خیلی‌ها عادی شده است. کی‌تی مک‌فارلند، در مقاله‌ای در فاکس‌نیوز با این مقدمه هشدار می‌دهد که ما دیگر به خود و درستی اهدافمان تردید داریم. از هر چهار آمریکایی، سه نفر فکر می‌کنند کشور در مسیری اشتباه قرار دارد. بیشتر آمریکایی‌ها به دولت، رسانه‌های قدیمی یا نهادهای ما بی‌اعتماد شده‌اند. تعداد قابل توجهی از آمریکایی‌ها به‌ویژه جوانان از آمریکا متنفر شده‌اند. برخی اصلا به هیچ چیز اعتقاد ندارند. ما رهبران بزرگ می‌خواهیم؛ رهبرانی که وضوح اخلاقی و بینش داشته باشند. کسانی که الهام‌بخش ما باشند و بتوانند چشم‌انداز آینده را توصیف کنند و ما را برای دستیابی به آن گرد هم آورند. به نوشته مک‌فارلند، اما به‌جای رهبرانی این‌چنین، بدترین سیاست‌مداران تاریخ‌ را داریم که شعله‌های سیاست‌ هویتی را برمی‌افروزند، ما را به گروه‌های مخالف تقسیم می‌کنند و مقابل هم قرار می‌دهند و امیدوارند که با ایجاد نارضایتی کافی از طرف مقابل، بتوانند برای خود رأی جمع کنند. آنها به جای اینکه الهام‌بخش ما باشند، موجب هراس ما شده‌اند. مک‌فارلند می‌نویسد: ما وضوح اخلاقی و تعبیر تازه‌ای از اهداف ملی می‌خواهیم. ما یک رونالد ریگان می‌خواهیم، اما تعداد زیادی جیمی کارتر ما را احاطه کرده‌اند. آمریکا در اواخر دهه ۱۹۷۰ با تهدیدی مضاعف روبه‌رو شد، رکود اقتصادی در داخل و اتحاد جماهیر شوروی در خارج. کارتر نه‌تنها برای رفع مشکلات کشور هیچ برنامه‌ای نداشت، بلکه بسیاری از مشکلات ما را نیز خود، به وجود آورده بود. با انتخاب ریگان در سال ۱۹۸۰ همه چیز تغییر کرد. او در آمریکا اصلاح اقتصادی پدید آورد و شکوفایی را بنا نهاد که تا چند دهه ادامه یافت. او ابتذال و بی‌اخلاقی‌های کمونیسم را می‌شناخت و بارها و بارها آن را برای مردم آمریکا و جهان به‌وضوح شرح داد. ریگان به ادامه جنگ سرد راضی نبود. بنابراین، طرح جامع گام به گام ارائه داد تا اتحاد جماهیر شوروی را بدون شلیک یک گلوله مغلوب کند. ریگان روی نقاط قوت ما؛ اقتصاد، فناوری و سیستم سیاسی سرمایه‌گذاری کرد و آن‌قدر این بازی را ادامه داد تا به صلحی دست یافت که چندین دهه ادامه داشت. او از انتقاد مخالفان و حتی از تردید متحدانش متزلزل نشد. ریگان گفت در جنگ سرد پیروز می‌شویم و پیروز شدیم. ریگان به میخائیل گورباچف؛ رئیس‌جمهوری شوروی گفت: «این دیوار را خراب کن» و او نیز همین کار را کرد. مک‌فارلند می‌نویسد: کاش امروز هم چنین رهبری داشتیم. اما به جای آن فردی مثل جیمی‌کارتر رئیس‌جمهوری ماست. به نوشته ایندیپندنت، مک‌فارلند در این مقاله پیش‌بینی می‌کند که اگر رونالد ریگان دوم رئیس‌جمهور می‌شد، چه می‌کرد. او مورادی را هم مطرح کرده است.‌ اصلاح اقتصادی: کاهش مالیات و تشریفات اداری و تأمین امنیت زنجیره عرضه محصولات ضروری برای سلامت و رفاه آمریکایی‌ها. پایان جنگ سوخت‌های فسیلی: سیاست ریگان ما را با نفت و گاز آمریکا به استقلال انرژی می‌رساند. حفظ امنیت ملی با تضمین امنیت اقتصادی: نه‌صرفا وابسته نبودن، بلکه اقتدار در حوزه انرژی. این امر یک عرضه و تقاضای ساده است. چنانچه شرکت‌های نفت و گاز آمریکایی بتوانند تولید و صادرات داشته باشند، قیمت‌ها کاهش می‌یابد و کشورهایی مانند روسیه با استفاده از ثروت نفت و گاز خود جنگ‌افروزی و تنش‌آفرینی می‌کنند، تضعیف و ورشکسته می‌شوند. کشور ورشکسته نیز امکان ورود به جنگ ندارد. امنیت مرزی: میلیون‌ها مرد جوان در سن نظام وظیفه که طی چند سال اخیر وارد آمریکا شده‌اند، جامعه آمریکا را تا ابد تغییر می‌دهند؛ تغییری که به نفع آمریکا نخواهد بود. راه دادن میلیون‌ها نفر دیگر بدون هیچ ضوابط و نظارتی، بمب ساعتی خطرناکی را برای آمریکا فعال می‌کند. بازگرداندن قدرت بازدارندگی نظامی آمریکا، نه برای جنگ، بلکه برای تضمین صلح: بازسازی ارتش به گونه‌ای که امنیت و توان بازدارندگی ما را افزایش دهد، نه آنکه کیف پول صنایع دفاعی و وال‌استریت باشد. تضمین آینده با سرمایه‌گذاری در فناوری‌های پیشرفته: چین آشکارا تلاش می‌کند جای آمریکا را بگیرد و به ابرقدرت فناوری جهان بدل شود. آنها برای رسیدن به این هدف، فناوری آمریکا را می‌خرند، قرض می‌گیرند یا می‌دزدند. باید بودجه پژوهشی و توسعه را دو برابر کنیم، چیزهایی را در داخل کشور تولید کنیم و از مالکیت معنوی‌مان محافظت کنیم. دوباره هدف داشته باشیم و ایمان بیاوریم: این به ما کمک می‌کند که درک کنیم نمی‌توان ابتذال را نادیده گرفت یا آن را تمسخر کرد، باید آن را در هم کوبید. این هدف و ایمان، ما را حول اصول بنیادین گرد می‌آورد و متحد می‌کند و هدف ملی‌ ما را احیا خواهد کرد. آبراهام لینکلن در سال‌های مرگ‌بار جنگ داخلی آمریکا چشم‌انداز روشنی از آینده داشت. او می‌دانست این دست خودمان است که آخرین امید دنیا را با حقارت از دست بدهیم یا با شرافت حفظ کنیم. مردم از عهده این کار برمی‌آیند. ما همیشه در طول تاریخ بوده‌ایم و امروز هم هستیم. فقط رهبرانی قوی می‌خواهیم تا راه را نشانمان بدهند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها