|

نگاهی دوباره به فیلم «چهارشنبه‌سوری»

حسی که دروغ نمی‌گفت

اگرچه از منظر بسیاری از علاقه‌مندان جدی‌تر سینما، اصغر فرهادی با «درباره الی» حضور پرقدرت خود در سینمای ایران و جهان را آغاز کرد اما واقعیت این است که این فیلم‌ساز متفاوت سه سال قبل از اکران پرحاشیه جشنواره‌ای «درباره الی» و با ساخت درام اجتماعی «چهارشنبه‌سوری» توانایی خود در دراماتیزه‌کردن چالش‌های اجتماعی را به رخ کارشناسان و مخاطبین دنیای سینما کشیده بود.

حسی که دروغ نمی‌گفت

مازیار معاونی - منتقد

 

 اگرچه از منظر بسیاری از علاقه‌مندان جدی‌تر سینما، اصغر فرهادی با «درباره الی» حضور پرقدرت خود در سینمای ایران و جهان را آغاز کرد اما واقعیت این است که این فیلم‌ساز متفاوت سه سال قبل از اکران پرحاشیه جشنواره‌ای «درباره الی» و با ساخت درام اجتماعی «چهارشنبه‌سوری» توانایی خود در دراماتیزه‌کردن چالش‌های اجتماعی را به رخ کارشناسان و مخاطبین دنیای سینما کشیده بود. اهمیت «چهارشنبه‌سوری» زمانی بیشتر به چشم می‌آید که در نظر آوریم دو فیلم «رقص در غبار» و «شهر زیبا» که به ترتیب اولین و دومین ساخته‌های سینمایی بلند فرهادی محسوب می‌شدند، اگرچه هر دو فیلم‌هایی قابل‌تأمل و قابل‌دفاع بوده و هر‌کدام در جای خود حرف‌هایی برای گفتن داشتند اما تعلق آنها به سینمای خاص و ساختار مؤلف‌گونه و تجربی آنها مانع از این بود که در مقایسه با گونه‌های عام‌تر از سینما آن‌چنان‌که باید و شاید به چشم بیایند ضمن اینکه به‌هر‌حال اصغر فرهادی با این دو فیلم قدم‌های اولیه خود در سینمای بلند را برمی‌داشت و کمی زمان لازم بود تا به کارگردانی تبدیل شود که حاضرین در سالن سی‌وچهارمین جشنواره فیلم فجر را میخکوب توانایی‌هایش در نگارش و کارگردانی کند. به اینها می‌توان اضافه کرد پیشینه تلویزیونی کارگردان جوان آن سال‌های سینمای ایران را که به شکل بالقوه می‌توانست شائبه قابلیت فرهادی صرفا در چارچوب بسته تلویزیون را تقویت کند اما فرهادی با سومین فیلم بلند سینمایی خود بر تمام این فرضیات خط بطلان کشید.

در تقسیم‌بندی سینمای ایران بر اساس دهه‌های متوالی، دهه 80 را به‌عنوان دهه سینمای اجتماعی در نظر گرفته‌اند، گونه‌ای که البته طلیعه آن به سال‌های انتهایی دهه 70 و آثار قابل تأملی مانند شوکران (بهروز افخمی) و زیر پوست شهر (رخشان بنی‌اعتماد) بازمی‌گردد ولی در سومین دهه پس از انقلاب یعنی سال‌های دهه 80 دوران پررونق و اثرگذاری را به خود دید. در میان تمام آثار سینمای اجتماعی آن سال‌ها «چهارشنبه‌سوریِ» اصغر فرهادی یکی از بهترین، مؤثرترین و خوش‌ساخت‌ترین آثار سینمای اجتماعی است که هم در قالب یک فیلم موج‌ساز بر آثار اجتماعی پس از خود تأثیر گذاشت و هم بر توانایی‌های فرهادی به عنوان کارگردان دست به قلمی که خود را محدود به مدیوم تلویزیون نمی‌داند مهر تأیید زد.

خیانت، بن‌مایه‌ای بود که فرهادی درام «چهارشنبه‌سوری» را بر اساس آن استوار کرد، اگرچه فرهادی بااستعداد و خلاق پازل‌های درام فیلم را به گونه‌ای چیده بود که در سرتاسر اثر هیچ نشانه و گواه آشکار و متقنی بر بروز خیانت به چشم نمی‌خورد و تماشاگر بسیار بیشتر از آنکه در ذهنش احتمال خیانت مرتضی (با بازی حمید فرخ‌نژاد) را طرح کند، در تله فرهادی می‌افتاد که با خلق تصویری باورپذیر از یک زن دچار بیماری سوءظن (پارانوئید) تماما در کار اتهام‌زنی‌های بی‌پایه و اساس به همسرش است، بدون آنکه کوچک‌ترین مدرک قابل‌اتکایی برای این حجم از انتقادات مستمر خود داشته باشد. فرهادی که پیش‌تر از آن در قالب سریال‌های تلویزیونی خود به‌ویژه سریال «داستان یک شهر» علاقه خود به طرح معضلات اجتماعی و نورافکندن بر سایه‌روشن‌های مبهم و تابو فرض‌شده جامعه را در کارنامه خود داشت، این بار دغدغه‌مندی اجتماعی خود را به شکلی هنرمندانه در تار و پود درامی گرم و هیجان‌آور تنید تا اتسمفر یک خانواده متوسط در کلان‌شهر تهران آن‌هم در مقطع حساس شب عید (چهارشنبه‌سوری) که برخورداری‌ها و کمبودهای اقتصادی طبقات مختلف اجتماع به شکلی عریان در برابر هم صف‌آرایی می‌کنند، خلق شود.

در سومین فیلم فرهادی، حمید فرخ‌نژاد هرچند همان کلیشه همیشگی بازیگری‌اش مبتنی بر ترسیم یک کاراکتر پرهیجان، عصبی و حق به جانب را ارائه کرد اما انتخابش از سوی فرهادی برای ایفای نقش مرتضی یکی از بهترین انتخاب‌های ممکن در میان گزینه‌های آن روز سینمای ایران برای بازی در چنین نقشی بود. در مقابل به هدیه تهرانی نقشی سپرده شده بود که فرسنگ‌ها از پرسونای آشنا و شناخته‌شده او یعنی زن جذاب صورت‌سنگی که تبحر عجیبی در کنترل احساسات خود دارد دور بود. مژده (همسر عصبی و به ظاهر اتهام‌زن مرتضی) یکی از متفاوت‌ترین نقش‌آفرینی‌های تهرانی در تمام طول چند دهه بازیگری‌اش بود که با فهم بالای بازیگر از نقش و هدایت درست فرهادی در مقام کارگردان به نقش خوب و ملموسی بدل شد.

از دیگر دلایل موفقیت فیلم نگاه فرامتنی آن یعنی توجه به شرایط رو به وخامت جامعه‌ در سال‌های میانی دهه 80 بود، جامعه‌ای که ادوار مختلفی از انقلاب و جنگ و آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی دوران موسوم به اصلاحات را پشت‌سر گذاشته و به تبع گذشت زمان و تغییر شرایط حاکم بر جامعه در‌حال تجربه بحران‌های تازه‌ای است که بحران‌های اخلاقی و چالش‌های زندگی زناشویی از مهم‌ترین آنهاست، بحران‌هایی که به‌ویژه در شهرهای بزرگ و زندگی‌های تکنولوژی‌زده‌ای که آدم‌ها را هر‌چه بیشتر از هم دور کرده‌اند با هیبتی خشن‌تر و در قامتی پرصلابت‌تر رخ می‌نمایند. «چهارشنبه‌سوری» دیده شد؛ چراکه جامعه آن روز ایران بخشی از تصویر خود و بحران‌ها و چالش‌های مبتلابه خود را در آن به‌وضوح می‌دید؛ هرچند‌ فرهادی برای نزدیک‌شدن به مخاطب و واردکردن تلنگرهای درگیرکننده احساسی و عاطفی به او تنها از حربه رویکرد جامعه‌شناسانه استفاده نکرد و قلم توانایش در خلق کاراکترهای باورپذیر و موقعیت‌های ملموس را به کار گرفت تا معجون دلنشینی از نمایش و جامعه‌شناسی را هم‌زمان برای روح مخاطبین اثرش تدارک ببیند.

فیلم البته به‌جز اینها یک ترانه علیدوستی (در نقش روحی/ خدمتکار خانه) و یک پانته‌آ بهرام (سیمین/ معشوقه مرتضی) هم دارد که با بازی به اندازه و درک درست‌شان از نقش‌های محوله به جذابیت اثر کمک کرده‌اند.

«چهارشنبه‌سوری» اگرچه در‌نهایت با پیروزی ظاهری مرتضی در قانع‌کردن همسرش (مژده) و استمرار زندگی زناشویی و خانوادگی آنها به پایان می‌رسد اما سکانس سوارشدن سیمین در اتومبیل مرتضی که شوک شدیدی را به تماشاگر وارد کرده و تمام تصورات ذهنی او را بر هم می‌ریزد، همچنان ماندگارترین تصویر به‌جامانده از فیلم است که بسیار بیشتر از پایان خوش موقتی فیلم در ذهن حک می‌شود. فرهادی سه سال پیش از موفقیت غیرقابل انکار «درباره الی» با گام محکم و استوار «چهارشنبه‌سوری» دوران جدیدی در عرصه سینمای بلند برای خود رقم می‌زند که می‌توان از آن تحت عنوان تولد دوباره این فیلم‌ساز ارزشمند در سینمای حرفه‌ای یاد کرد، تولدی که «درباره الی»، «جدایی نادر از سیمین» و ساخته‌های بعدی این فیلم‌ساز بااستعداد از نتایج وقوع آن بودند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها