زمان فیزیکی و زمان انسانی
به تاریخ وقایع طبیعی و فیزیکی کاری نداریم. کاری نداریم فلان آتشفشان در چه سالی فوران کرد یا دایناسورها چند میلیون سال روی زمین زندگی کردند. موضوع تاریخ آنگونه که در بحث ما میآید، تاریخ انسانهاست.
به تاریخ وقایع طبیعی و فیزیکی کاری نداریم. کاری نداریم فلان آتشفشان در چه سالی فوران کرد یا دایناسورها چند میلیون سال روی زمین زندگی کردند. موضوع تاریخ آنگونه که در بحث ما میآید، تاریخ انسانهاست. پس موضوع آدمهاست. تاریخ هم بازگویی داستان همین آدمهاست؛ کارهایی که کردهاند، روابطی که داشتهاند و صدها چیز دیگر. پس چیزی مجزا به نام تاریخ با هویتی مستقل وجود ندارد. اینکه میگویند تاریخ قصاوت خواهد کرد، حرف درستی نیست؛ آدمها هستند که قضاوت خواهند کرد. توجه به این موضوع بسیار مهم است؛ زیرا در ادبیات گفتاری ما تاریخ بهعنوان یک فرایند یا موجودیتی است که هویتی مجزا دارد. فکر میکنیم تاریخ خود فینفسه باعث یا مانع وقوع حادثهها میشود، اما اینطور نیست؛ ما انسانها هستیم که همه چیز را به وجود میآوریم. ازاینرو باید بسیار مراقب رفتار و کردار خودمان باشیم. تاریخ درباره ما قضاوت نخواهد کرد، بلکه این آدمها هستند که ما را در کرسی نقد و بررسی مینشانند و تأثیر رفتارها و کردارهای ما را مشخص میکنند. این است که درست رفتارکردن و اخلاقیبودن از اهمیت بسیاری برخوردار است. آدمها در شبکهای پیچیده به یکدیگر متصل هستند و این اتصال نهتنها زمان حال، بلکه گذشته و آینده را نیز شامل میشود. شاید این ویژگی انسانها باشد که آنها را در شبکهای پیچیده از اتصالات قرار میدهد؛ اتصالاتی که لزوما علّی نیز نیستند و میتواند در آنها عدم قطعیت نیز وجود داشته باشد. لذا این موضوع، نقش آدمیان را در گذشته و حال و آینده بسیار مهم مینمایاند.
اما چرا تاریخ آدمیان تا به این اندازه پیچیده بوده و تأثیر آدمی در این ساختار پیچیده میتواند تا مدتها ادامه یابد؟ برای پاسخ به این پرسش ببینیم تأثیر آدمی چگونه خواهد بود؟ آیا صرفا یک کنش و واکنش است؟ یا فراتر از آنها؟
در علم تاریخ کمتر به ویژگیهای انسانی در تغییر مفهوم زمان توجه شده است. در علم تاریخ، زمان ابژهای است خطی که همه چیز در قالب آن اتفاق میافتد. درست است که دیگر شاید روح هگلی تاریخ بهعنوان موجودیتی مجزا مورد پذیرش نباشد، اما در برخورد با وقایع تاریخی کماکان زمان از دید نیوتنی آن به کار گرفته میشود. نیوتن به زمان ماهیتی مطلق بخشید. از نظر او زمان و مکان هویتهایی مستقل از اجسام دارند. انگار اشیا درون زمان و مکان قرار گرفتهاند و ما میتوانیم فارغ از بود و نبود اشیا، زمان و مکان مطلق داشته باشیم. پس درست است که با سقوط کمونیسم دیگر آن روح تاریخی مورد پذیرش نیست، اما مطلقبودن زمان کماکان وجود دارد و ما تابعی از حرکت زمان به جلو هستیم و چون بردار زمان از این منظر یکسویه است، بنابراین تاریخ انسانها هم اینگونه دیده و روایت میشود. باید توجه داشت که مفهوم زمان در تاریخ موضوعی اساسی است؛ یعنی نگرش ما به تاریخ منوط به رویکرد ما به مقوله زمان است. اگر ما زمان را خطی درک کنیم، تاریخ را هم خطی خواهیم دید.
اما به دلایلی که خواهیم گفت، تاریخ مقولهای خطی در ذهن آدمیان نیست. اولا از منظر فیزیک مدتهاست مفهوم زمان مطلق نیوتنی رد شده است. نظریه نسبیت نهتنها بیان کرد که زمان مقولهای نسبی است، بلکه هویتی مجزا نیز نداشته و در ترکیب با مکان، فضا-زمان را به وجود میآورد. پس نمیتوانیم همان دید برداری را به وقایع زمانی داشته باشیم. نکته مهم بعدی وجود انسان است. تاریخ را انسان میسازد و مهمترین مشخصه انسان بیولوژی اوست. این بیولوژی شامل درک او از زمان نیز میشود. به سخن دیگر درک انسان از زمان لزوما منطبق بر زمان فیزیکی نیست. درک انسان از زمان میتواند تابعی از شرایط بدنی-ذهنی وی باشد. بر این اساس،، انسان تاریخ زمانمند را به شکلی دیگر و متفاوت از زمانبندی فیزیکی درک میکند. ترتیب وقایع و اهمیت آنها از دید انسانی میتواند با دید مورخان تفاوتی ماهوی داشته باشد. همین که ما میتوانیم در گذشتهها غور کنیم یا به آینده فکر کنیم، همه و همه ناشی از ماهیت بیولوژیک انسانی ماست.
پس اگر رویکردی طبیبانه به معنای در نظر گرفتن تمام عوامل و ویژگیهای انسانی به تاریخ داشته باشیم، آنگاه باید در ترتیب زمانی وقایع و نیز ارتباط آنها با یکدیگر بازنگری جدی کنیم. این رویکرد کنش انسانها را بسته به درک آنها از زمان و مکان تعریف میکند. زمان و مکانی که خود انسانها به وجود میآورند و خود تاریخ بهعنوان پدیدهای مستقل هیچ نقشی در به وجود آوردن آن ندارد.