|

واگذاری ولوو به چینی‌ها ماجرای یک انتقال بزرگ

علی علی‌پور فلاح‌پسند. دانشجوی کارشناسی‌ ارشد مدیریت صنعتی و نوآوری دانشگاه گوتنبرگ سوئد

چین به‌واسطه سیاست‌های کلان اقتصادی خود به‌درستی ابزار مورد نیاز این کشور برای تبدیل‌شدن به بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار خارجی جهان را کشف کرد؛ «جریان پولی». شرکت‌های چینی با برخورداری از سرمایه‌های کلان پولی می‌توانند برنده هر میدان سرمایه‌محور باشند. این عامل کلان موجب شد جریان مالکیت بخش خودروسازی -‌مانند بسیاری از صنایع مادر جهان‌- به سوی شرکت‌های چینی روانه شود. با وجود توانایی شرکت‌های چینی در تصاحب بخش عمده یا تمام سرمایه شرکت‌های خارجی، اما واگذاری صددرصدی سهام بزرگ‌ترین شرکت خودروسازی سوئد به شرکت چینی جیلی در نوع خود منحصربه‌فرد است. تاریخ 110ساله شرکت ولوو قراردادی مهم در سال ۱۹۷۸ میلادی با دولت نروژ را در دل خود جای داده است. موضوع مذاکرات فی‌مابین شرکت ولوو و دولت نروژ از دو بخش تشکیل شده بود؛ اولین پیشنهاد عبارت بود از پرداخت ۲۰ میلیون کرون سوئد به شرکت ولوو و پیشنهاد دوم واگذاری حق استخراج و فروش ۱۰ درصد از ذخایر نفت و گاز میدان نفتی اوزبرگ در دریای شمال به این شرکت. در ازای آن دولت نروژ کسب ۴۰ درصد از سهام شرکت ولوو را تقاضا کرده بود. گسترش فعالیت از طریق انعقاد قراردادهای بین‌المللی از سیاست‌های کلی ولوو بوده است. قرارداد با اسکانیا، رنو و میتسوبیشی را می‌توان از نمونه‌های همکاری‌های عملیاتی و سرمایه‌گذاری برشمرد. شواهد نمایانگر اقدامات شرکت در دهه ۷۰ میلادی در ارزیابی‌های طرح‌های گسترش است. در سال ۱۹۷۷ مذاکرات شرکت با اسکانیا به نتیجه نمی‌رسد. در دهه ۷۰ ولوو به همکاری با شرکت رنو مبادرت می‌ورزد و دقیقا در سالی که ولوو پیشنهادهای نروژ را رد می‌کند، بخش کوچکی از سرمایه به شرکت رنو واگذار می‌شود. در دهه‌های بعدی همکاری با میتسوبیشی با تمرکز بر سرمایه‌گذاری‌های مشترک مانند شرکت داف را می‌توان از دیگر طرح‌های گسترش فعالیت بر شمرد. ولوو در سال ۱۹۹۹ شرکت را به دو بخش گروه خودروسازی ولوو و ولوو تراکس تقسیم کرد. در همین سال، شرکت خودروسازی ولوو به شرکت آمریکایی فورد فروخته شد. فورد در سال ۲۰۱۰ شرکت خودروسازی ولوو را به شرکت چینی جیلی به فروش می‌رساند. یکی از دلایل فروش شرکت، زیان‌ده‌بودن آن عنوان شده است. داستان قرارداد سال ۱۹۷۸ شرکت ولوو و دولت نروژ جایی توجهات را به خود جلب می‌کند که آن را با قرارداد سال ۱۹۹۹ و ۲۰۱۰ این شرکت با فورد و جیلی مقایسه می‌کنیم. قرارداد واگذاری کامل سهام ولوو به شرکت فورد و سپس جیلی باید حاصل از تغییری اساسی در تفکر سهام‌داران نسبت به آینده شرکت ولوو بوده باشد. واگذاری تکنولوژی، نیروی انسانی و شهرت شرکت ولوو به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین صنایع مادر کشور سوئد در ازای وجوه پولی چه دلایلی داشته است؟ چرا شرکت ولوو قراردادی بسیار محدودتر را بیش از چهار دهه قبل با کشور شریک و همسایه خود رد می‌کند اما تمام مالکیت شرکت را به شرکت فورد و سپس جیلی واگذار می‌کند؟ برای یافتن پاسخ برای این سؤال‌ها باید موضوع را از دیدگاه دو طرف معامله سنجید. علاقه شرکت‌های چینی در تصاحب شرکت‌های خودروسازی موفق جهان با سه هدف اصلی صورت می‌گیرد. بهره‌برداری از تفکرات نوآورانه که ماحصل آن تولید محصولات و فرایندهای تکنولوژی‌محور است، یکی از اهداف بلندمدت سیاست تصاحب شرکت‌های پیش‌رو تلقی می‌شود. شرکت‌های چینی می‌توانند جریان ورود نیروی انسانی مولد را از این طریق به کشور خود جهت داده و به سوی ایجاد مزیت‌های رقابتی مستمر حرکت کنند. مقوله دوم مربوط به تشکیل انحصارهای چندجانبه برای مقابله با شرکت‌های چند‌ملیتی عموما غربی است. و نهایتا نقش‌آفرینی بیشتر در زنجیره تولید و توزیع محصولات به معنای گره‌خوردن موفقیت‌های بازارهای جهانی خودروسازی به دستاوردهای شرکت‌های بزرگی همچون گروه جیلی، شرکت دانگ‌فنگ‌موتور، شرکت سهامی گروه فاو و... است. فروش مالکیت خودروسازی‌های خارجی مانند ولوو به شرکت‌های چینی هم نشئت‌گرفته از دو عامل کلان اقتصادی است. چین بزرگ‌ترین صادرکننده مواد اولیه صنعت خودروسازی شامل آلومینیوم، پلاستیک و فولاد است. بسیاری از شرکت‌های خودروسازی مانند فولکس‌واگن، تویوتا، تسلا و... هدف‌گذاری سال‌های آتی خود را بر اساس طرح استفاده از باتری‌های شارژشونده تعیین کرده‌اند؛ ازاین‌رو صنعت باتری‌سازی خودروهای الکتریکی یا به شرکت‌های بزرگی مانند کانتمپ با مالکیت چینی وابسته بوده یا تأمین مواد اولیه مانند گرافیت و منگنز برای تولید باتری به منابع کشور چین نیازمند است. همراهی این مزیت‌های رقابتی با دسترسی به منابع مالی گسترده، موجب شده است شرکت‌های خودروسازی چینی دست بالا را در مذاکرات با شرکت‌های خودروسازی مانند ولوو داشته باشند.

چین به‌واسطه سیاست‌های کلان اقتصادی خود به‌درستی ابزار مورد نیاز این کشور برای تبدیل‌شدن به بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار خارجی جهان را کشف کرد؛ «جریان پولی». شرکت‌های چینی با برخورداری از سرمایه‌های کلان پولی می‌توانند برنده هر میدان سرمایه‌محور باشند. این عامل کلان موجب شد جریان مالکیت بخش خودروسازی -‌مانند بسیاری از صنایع مادر جهان‌- به سوی شرکت‌های چینی روانه شود. با وجود توانایی شرکت‌های چینی در تصاحب بخش عمده یا تمام سرمایه شرکت‌های خارجی، اما واگذاری صددرصدی سهام بزرگ‌ترین شرکت خودروسازی سوئد به شرکت چینی جیلی در نوع خود منحصربه‌فرد است. تاریخ 110ساله شرکت ولوو قراردادی مهم در سال ۱۹۷۸ میلادی با دولت نروژ را در دل خود جای داده است. موضوع مذاکرات فی‌مابین شرکت ولوو و دولت نروژ از دو بخش تشکیل شده بود؛ اولین پیشنهاد عبارت بود از پرداخت ۲۰ میلیون کرون سوئد به شرکت ولوو و پیشنهاد دوم واگذاری حق استخراج و فروش ۱۰ درصد از ذخایر نفت و گاز میدان نفتی اوزبرگ در دریای شمال به این شرکت. در ازای آن دولت نروژ کسب ۴۰ درصد از سهام شرکت ولوو را تقاضا کرده بود. گسترش فعالیت از طریق انعقاد قراردادهای بین‌المللی از سیاست‌های کلی ولوو بوده است. قرارداد با اسکانیا، رنو و میتسوبیشی را می‌توان از نمونه‌های همکاری‌های عملیاتی و سرمایه‌گذاری برشمرد. شواهد نمایانگر اقدامات شرکت در دهه ۷۰ میلادی در ارزیابی‌های طرح‌های گسترش است. در سال ۱۹۷۷ مذاکرات شرکت با اسکانیا به نتیجه نمی‌رسد. در دهه ۷۰ ولوو به همکاری با شرکت رنو مبادرت می‌ورزد و دقیقا در سالی که ولوو پیشنهادهای نروژ را رد می‌کند، بخش کوچکی از سرمایه به شرکت رنو واگذار می‌شود. در دهه‌های بعدی همکاری با میتسوبیشی با تمرکز بر سرمایه‌گذاری‌های مشترک مانند شرکت داف را می‌توان از دیگر طرح‌های گسترش فعالیت بر شمرد. ولوو در سال ۱۹۹۹ شرکت را به دو بخش گروه خودروسازی ولوو و ولوو تراکس تقسیم کرد. در همین سال، شرکت خودروسازی ولوو به شرکت آمریکایی فورد فروخته شد. فورد در سال ۲۰۱۰ شرکت خودروسازی ولوو را به شرکت چینی جیلی به فروش می‌رساند. یکی از دلایل فروش شرکت، زیان‌ده‌بودن آن عنوان شده است. داستان قرارداد سال ۱۹۷۸ شرکت ولوو و دولت نروژ جایی توجهات را به خود جلب می‌کند که آن را با قرارداد سال ۱۹۹۹ و ۲۰۱۰ این شرکت با فورد و جیلی مقایسه می‌کنیم. قرارداد واگذاری کامل سهام ولوو به شرکت فورد و سپس جیلی باید حاصل از تغییری اساسی در تفکر سهام‌داران نسبت به آینده شرکت ولوو بوده باشد. واگذاری تکنولوژی، نیروی انسانی و شهرت شرکت ولوو به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین صنایع مادر کشور سوئد در ازای وجوه پولی چه دلایلی داشته است؟ چرا شرکت ولوو قراردادی بسیار محدودتر را بیش از چهار دهه قبل با کشور شریک و همسایه خود رد می‌کند اما تمام مالکیت شرکت را به شرکت فورد و سپس جیلی واگذار می‌کند؟ برای یافتن پاسخ برای این سؤال‌ها باید موضوع را از دیدگاه دو طرف معامله سنجید. علاقه شرکت‌های چینی در تصاحب شرکت‌های خودروسازی موفق جهان با سه هدف اصلی صورت می‌گیرد. بهره‌برداری از تفکرات نوآورانه که ماحصل آن تولید محصولات و فرایندهای تکنولوژی‌محور است، یکی از اهداف بلندمدت سیاست تصاحب شرکت‌های پیش‌رو تلقی می‌شود. شرکت‌های چینی می‌توانند جریان ورود نیروی انسانی مولد را از این طریق به کشور خود جهت داده و به سوی ایجاد مزیت‌های رقابتی مستمر حرکت کنند. مقوله دوم مربوط به تشکیل انحصارهای چندجانبه برای مقابله با شرکت‌های چند‌ملیتی عموما غربی است. و نهایتا نقش‌آفرینی بیشتر در زنجیره تولید و توزیع محصولات به معنای گره‌خوردن موفقیت‌های بازارهای جهانی خودروسازی به دستاوردهای شرکت‌های بزرگی همچون گروه جیلی، شرکت دانگ‌فنگ‌موتور، شرکت سهامی گروه فاو و... است. فروش مالکیت خودروسازی‌های خارجی مانند ولوو به شرکت‌های چینی هم نشئت‌گرفته از دو عامل کلان اقتصادی است. چین بزرگ‌ترین صادرکننده مواد اولیه صنعت خودروسازی شامل آلومینیوم، پلاستیک و فولاد است. بسیاری از شرکت‌های خودروسازی مانند فولکس‌واگن، تویوتا، تسلا و... هدف‌گذاری سال‌های آتی خود را بر اساس طرح استفاده از باتری‌های شارژشونده تعیین کرده‌اند؛ ازاین‌رو صنعت باتری‌سازی خودروهای الکتریکی یا به شرکت‌های بزرگی مانند کانتمپ با مالکیت چینی وابسته بوده یا تأمین مواد اولیه مانند گرافیت و منگنز برای تولید باتری به منابع کشور چین نیازمند است. همراهی این مزیت‌های رقابتی با دسترسی به منابع مالی گسترده، موجب شده است شرکت‌های خودروسازی چینی دست بالا را در مذاکرات با شرکت‌های خودروسازی مانند ولوو داشته باشند.

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.