استعفا
بابک زمانی- نورولوژیست
اجازه بفرمایید همین ابتدا مقصود خودم را از این یادداشت صراحتا بگویم. میخواهم بپرسم چرا بسیاری از مسئولان كه نباید استعفا بدهند، تندتند استعفا میدهند و چرا بسیاری كه برعكس هستند، برعكس عمل میكنند؟ استعفا ظاهرا در شرایط دشوار، یك رفتار مدنی و اخلاقی است كه كسی كه مسئولیتی دارد و نمیتواند به اهداف خود در آن مسئولیت دست پیدا كند، ممكن است به آن فكر كند یا آن را به انجام برساند. این درست؛ اما متأسفانه تنها كسانی به این ترتیب اخلاقی به قضیه نگاه میكنند كه از بخت بد ما مسئولان بهتری هستند كه آمدهاند تغییراتی ایجاد كنند و اتفاقا كسانی كه باعث و بانی این استعفا و گیركردن كارها هستند، مسئولان بالادستی هستند كه نهتنها این نگاه مدنی را به استعفا ندارند و هیچگاه به آن نمیاندیشند بلكه برای استعفای آن كه موی دماغشان شده هم در دلشان قند آب میشود. اصلا شرایط را طوری میچینند كه هر كس نمیخواهد هِررررری. اتفاقا اینگونه سروران با كاربردهای استعفا هم آشنا هستند و از آن به بهترین نحو بهره میگیرند. وقتی كاری گیر میکند یا بر وفق مراد نیست، كت خود را از روی صندلی برمیدارند، باد میدهند و برمیخیزند كه بروند. ظاهر این كار، نوعی استعفاست. شاید هم بر زبان آورند، ولی در عمل تنها و تنها ناكاركردن بحثی است كه نمیپسندند یا به نفع خود نمیدانند؛ هیچگاه در عمل استعفا نمیدهند. وقتی هم كه در هر حال ناپدید میشوند یا ظاهرا استعفا داده میشوند، هیچ توضیح و توجیهی در مورد مشكلات دوران مسئولیتشان ارائه نمیكنند. با چنین همكاران و بالادستانی است كه كار برای آن كه مسئولیتی در خود احساس میکند، هرچه دشوارتر و دشوارتر میشود تا جایی كه راهحل قدیمی و اخلاقی استعفا مثل دروازهای به سوی بهشت در راهش خودنمایی میکند. به یاد میآورد زمانی را كه خودشان و دیگران در مورد بسیاری از مسئولان این جمله را بر زبان میآوردند كه «خب پس چرا استعفا نمیده» یا «حداقل استعفا كه میشه داد» و بعد با همین توجیه اما شاید در اصل برای رهایی از تونل وحشت مقابله با مشكلات در ماهها و سالهای آینده استعفا میدهند. تردید نباید كرد وقتی به گذشتههای دور یا نزدیك مینگریم، بسیاری دستشستنها، بسیاری استعفاها، پایمردینكردنها و استخوان نتركاندنهاست كه باعث تمدید مشكلات و مزمنشدن آنها میشود. البته تشخیص اینكه ما الان خودمان در حال اصلاح اموریم یا مانع آن، آیا بهتر است استعفا بدهیم تا مانعی از سر راه برداشته شود یا باید بمانیم پایمردی كنیم، خود میتواند چالشی باشد؛ اما در شرایط فعلی و در بسیاری از موارد اگر با صداقت و بدون منفعتطلبی به قضیه نگاه كنیم، تصمیم خیلی سختی نیست. بهطور مثال وقتی رئیس نظام پزشكی تهران بعد از تلاشها و مكاتبات زیاد دریافت كه تمام تلاشهای صادقانه او برای تلقیح اندكی عقلانیت به بسیاری از تصمیمها چه كار دشواری است و چگونه در چرخدندههایی آهنین گیر میکند، ابتدا به فكر همان راهحل طلایی استعفا افتاد، ولی بهسرعت دریافت كه این استعفا تنها به نفع خود اوست و چیزی را اصلاح نمیکند -منفعتی كه بیتردید به دنبالش نبود- دریافت كه با رفتن او سیستم نسخه الكترونیك با تمام اشكالاتش تثبیت خواهد شد، حریم خصوصی بیماران در سیستم الكترونیك به خطر خواهد افتاد، جامعه پزشكی همچنان بدون مشورت دستخوش دستورات خلقالساعه خواهد ماند، تعرفههای پزشكی، به معنای مبلغی كه جامعه در ازای خدمات پزشكی باید بپردازد و نه صرفا دستمزد پزشكان، سر به قهقرا خواهد گذشت و بدتر از همه ناامیدی پس از امیدواریای كه از شنیدن صدای دوست پدید آمده بود، عمیقتر از همیشه خواهد شد، از راه وسوسهانگیز عافیت بازگشت و رو به سوی تونل وحشت مشكلات گرفت.
اجازه بفرمایید همین ابتدا مقصود خودم را از این یادداشت صراحتا بگویم. میخواهم بپرسم چرا بسیاری از مسئولان كه نباید استعفا بدهند، تندتند استعفا میدهند و چرا بسیاری كه برعكس هستند، برعكس عمل میكنند؟ استعفا ظاهرا در شرایط دشوار، یك رفتار مدنی و اخلاقی است كه كسی كه مسئولیتی دارد و نمیتواند به اهداف خود در آن مسئولیت دست پیدا كند، ممكن است به آن فكر كند یا آن را به انجام برساند. این درست؛ اما متأسفانه تنها كسانی به این ترتیب اخلاقی به قضیه نگاه میكنند كه از بخت بد ما مسئولان بهتری هستند كه آمدهاند تغییراتی ایجاد كنند و اتفاقا كسانی كه باعث و بانی این استعفا و گیركردن كارها هستند، مسئولان بالادستی هستند كه نهتنها این نگاه مدنی را به استعفا ندارند و هیچگاه به آن نمیاندیشند بلكه برای استعفای آن كه موی دماغشان شده هم در دلشان قند آب میشود. اصلا شرایط را طوری میچینند كه هر كس نمیخواهد هِررررری. اتفاقا اینگونه سروران با كاربردهای استعفا هم آشنا هستند و از آن به بهترین نحو بهره میگیرند. وقتی كاری گیر میکند یا بر وفق مراد نیست، كت خود را از روی صندلی برمیدارند، باد میدهند و برمیخیزند كه بروند. ظاهر این كار، نوعی استعفاست. شاید هم بر زبان آورند، ولی در عمل تنها و تنها ناكاركردن بحثی است كه نمیپسندند یا به نفع خود نمیدانند؛ هیچگاه در عمل استعفا نمیدهند. وقتی هم كه در هر حال ناپدید میشوند یا ظاهرا استعفا داده میشوند، هیچ توضیح و توجیهی در مورد مشكلات دوران مسئولیتشان ارائه نمیكنند. با چنین همكاران و بالادستانی است كه كار برای آن كه مسئولیتی در خود احساس میکند، هرچه دشوارتر و دشوارتر میشود تا جایی كه راهحل قدیمی و اخلاقی استعفا مثل دروازهای به سوی بهشت در راهش خودنمایی میکند. به یاد میآورد زمانی را كه خودشان و دیگران در مورد بسیاری از مسئولان این جمله را بر زبان میآوردند كه «خب پس چرا استعفا نمیده» یا «حداقل استعفا كه میشه داد» و بعد با همین توجیه اما شاید در اصل برای رهایی از تونل وحشت مقابله با مشكلات در ماهها و سالهای آینده استعفا میدهند. تردید نباید كرد وقتی به گذشتههای دور یا نزدیك مینگریم، بسیاری دستشستنها، بسیاری استعفاها، پایمردینكردنها و استخوان نتركاندنهاست كه باعث تمدید مشكلات و مزمنشدن آنها میشود. البته تشخیص اینكه ما الان خودمان در حال اصلاح اموریم یا مانع آن، آیا بهتر است استعفا بدهیم تا مانعی از سر راه برداشته شود یا باید بمانیم پایمردی كنیم، خود میتواند چالشی باشد؛ اما در شرایط فعلی و در بسیاری از موارد اگر با صداقت و بدون منفعتطلبی به قضیه نگاه كنیم، تصمیم خیلی سختی نیست. بهطور مثال وقتی رئیس نظام پزشكی تهران بعد از تلاشها و مكاتبات زیاد دریافت كه تمام تلاشهای صادقانه او برای تلقیح اندكی عقلانیت به بسیاری از تصمیمها چه كار دشواری است و چگونه در چرخدندههایی آهنین گیر میکند، ابتدا به فكر همان راهحل طلایی استعفا افتاد، ولی بهسرعت دریافت كه این استعفا تنها به نفع خود اوست و چیزی را اصلاح نمیکند -منفعتی كه بیتردید به دنبالش نبود- دریافت كه با رفتن او سیستم نسخه الكترونیك با تمام اشكالاتش تثبیت خواهد شد، حریم خصوصی بیماران در سیستم الكترونیك به خطر خواهد افتاد، جامعه پزشكی همچنان بدون مشورت دستخوش دستورات خلقالساعه خواهد ماند، تعرفههای پزشكی، به معنای مبلغی كه جامعه در ازای خدمات پزشكی باید بپردازد و نه صرفا دستمزد پزشكان، سر به قهقرا خواهد گذشت و بدتر از همه ناامیدی پس از امیدواریای كه از شنیدن صدای دوست پدید آمده بود، عمیقتر از همیشه خواهد شد، از راه وسوسهانگیز عافیت بازگشت و رو به سوی تونل وحشت مشكلات گرفت.