ثمینه باغچهبان درگذشت
معلمی که در مدرسه به دنیا آمد
ثمینه باغچهبان، از نویسندگان برجسته کودک و نوجوان، پژوهشگر آموزش و پرورش ناشنوایان و از چهرههای مؤثر فرهنگ ایران درگذشت. نوشآفرین انصاریان با اعلام این خبر به ایسنا از احتمال برگزاری مراسم تشییع او از مقابل مدرسه باغچهبان خبر داد. این مراسم احتمالا امروز برگزار میشود.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
ثمینه باغچهبان، از نویسندگان برجسته کودک و نوجوان، پژوهشگر آموزش و پرورش ناشنوایان و از چهرههای مؤثر فرهنگ ایران درگذشت. نوشآفرین انصاریان با اعلام این خبر به ایسنا از احتمال برگزاری مراسم تشییع او از مقابل مدرسه باغچهبان خبر داد. این مراسم احتمالا امروز برگزار میشود. این شخصیت برجسته، فرزند جبار باغچهبان بود و روزگار خود را در پیوندی تنگاتنگ با مدرسه، کودکستان و آموزش کودکان (شنوا و ناشنوا) سپری کرد. فروردین امسال مراسم بزرگداشت او در خانه اندیشمندان با حضور نمایندگانی از هیئت وزرا و پیام مسعود پزشکیان برگزار شد. اما زندگی این خانواده پر از فداکاری بود.
در دی ماه 1403 مریم پیرنظر، فرزند ثمینه باغچهبان، درباره مشکلات مسکن مادرش سخن گفت و حتی قرار شد برای زندگی تهران را ترک کند. دختر ثمینه باغچهبان گفته بود «قطعا از این خانه میرویم. اصلا نمیتوانیم، این قیمتها با حقوق بازنشستگی اصلا جور درنمیآید. باید از تهران برویم، اما ناراحتی من از این است که هنرمندان زیادی از تهران دور میشوند، چون نمیتوانند از پس اجارهبها بربیایند. آیا ما باید تهران را رها کنیم؟ واقعا زندگی آسان نیست و آیا مادرم در آستانه صدسالگی، از سوی صاحبخانه باید از خانه بیرون انداخته شود؟».
کودکی: ثمینه باغچهبان در یکی از گفتوگوهای خود درباره پیشینه خانوادگیاش میگوید: «اسم پدر من جبار است. فامیلیاش قبلا عسگرزاده بود، تولدش در رضائیه بوده و در خردسالی به همراه پدر به ایروان رفتند. بعد از اینکه کودکستان تبریز را تأسیس کردند، گفتند: اینجا باغچه اطفال است و من باغچهبان این باغچه هستم، به این دلیل فامیلی خودش را باغچهبان کرد. بعد از آن هم فکر میکرد که تمام مربیان بچهها باید باغچهبان باشند. میگفت: ما گلها را داریم پرورش میدهیم، به این دلیل باغچهبان شدهایم». او در نخستین کودکستان ایران، «باغچه اطفال»، چشم به جهان گشود و چند سال بعد همراه خانواده به شیراز رفت. خود میگوید: «من در سال ۱۳۰۶ در تبریز به دنیا آمدم. از آنجایی که در مدرسه به دنیا آمدم، در آنجا بزرگ شدم، ازدواج کردم و در همان مدرسه تا روز آخری که پدرم زنده بود و بعد خودم تا زمان بازنشستگی کار کردم. طبیعتا زندگی من با مدرسه به هم گره خورده است».
تأثیر پدر: ثمینه همواره از پدرش با ستایش یاد میکرد: «من باید همیشه این مسئله را تذکر بدهم، چون تا اسم باغچهبان میآید، با ناشنوایان تداعی میشود. درصورتیکه خدمات پدر من به موازات ناشنوایان برای شنوایان بوده است و خدمات بسیار ارزندهای کرده که یکی از آنها آغاز کودکستان به معنای اعم کلمه است». او خاطرهای از کودکی نقل میکند: «پدر ما بچههای کودکستانی را به گردشهایی میبرد... . ما شروع به جمعآوری سنگریزهها میکردیم. من از این کار خوشم میآمد (و هنوز هم میآید!)، مانند دیگر دختران دامنم را پر از سنگریزه میکردم».
تحصیلات: ثمینه باغچهبان در دانشسرای مقدماتی پامنار درس خواند و همزمان در مدرسه کرولالها تدریس کرد. سپس وارد دانشسرای عالی شد و در ۱۳۲۷ در رشته زبان انگلیسی فارغالتحصیل شد. در ۱۳۲۹ با بورس تحصیلی به آمریکا رفت؛ در کالج لیندنوود (میسوری) و سپس دانشگاه کلمبیا (نیویورک) در رشته آموزش و پرورش ناشنوایان و گفتاردرمانی تحصیل کرد. در ۱۳۳۲ کارشناسی ارشد آموزش و پرورش ناشنوایان را گرفت.
بازگشت به ایران: ثمینه باغچهبان در جلسات بازنگری کتابهای درسی ابتدایی همراه عباس یمینیشریف، توران میرهادی و لیلی آهی حضور یافت. در سال ۱۳۴۰ مأمور تشکیل کلاسهای کارآموزی و کارورزی آموزگاران کلاس اول شد. کتاب «روش تدریس مخصوص سپاه دانش» را براساس روش پدرش نوشت که در افغانستان و تاجیکستان نیز استفاده شد. پس از درگذشت پدر، مسئولیت آموزشگاه باغچهبان و سپس مدیریت فنی جمعیت کرولالها را بر عهده گرفت. در ۱۳۴۵ مدیر امور بالینی و دوره تربیت متخصص شنواییسنجی و رابط ناشنوایان در دانشگاه ملی شد. در ۱۳۵۰ مدیرعامل سازمان ملی رفاه ناشنوایان بود.
از سال ۱۳۴۱ با تأسیس شورای کتاب کودک، فعالیت خود را در آن نهاد نیز آغاز کرد. ثمینه باغچهبان افزون بر فعالیتهای آموزشی، در حوزه ادبیات کودک نیز آثار ارزشمندی نوشت: «پل چوبی» (برگزیده شورای کتاب کودک)، «نوروزها و بادبادکها» (برگزیده شورای کتاب کودک)، «جمجمک برگ خزون»، «آفتاب مهتاب چه رنگه» و «روشنگر تاریکیها» (درباره پدرش جبار باغچهبان). او همچنین ترانه فولکلوریک «دویدم و دویدم» را در قالب کتاب منتشر کرد و ویدئویی از آن با زبان اشاره و همکاری یونیسف تهیه شد. در سال ۱۳۷۷ نیز بنا به درخواست یونیسف، ترجمه فارسی «پیمان جهانی» را انجام داد. در سال ۱۹۷۷، یک بورس تحصیلی به نام او اختصاص یافت.
میراث: ثمینه باغچهبان در سالهای پایانی عمر همچنان پیوند خود را با مدرسه، ادبیات کودک و جامعه ناشنوایان حفظ کرد. او اگرچه بازنشسته شده بود، اما همیشه به یاد میآورد که زندگیاش از همان کودکی با مدرسه گره خورده است. در گفتوگوهایی که در سالهای آخر داشت، بارها بر خوشبختی خود تأکید میکرد. او درباره انتخاب مسیرش میگفت: «زمانی که به گذشتهام مینگرم، دلم پر از شادی میشود، چه سعادتی بود همدوش پدرم کنار فرزندان ناشنوایم بودن. هر روز زندگیام در دبستان کرولالها و آموزشگاه باغچهبان سراپا شادی بود. اگر دوباره به دنیا بیایم، باز همین راه را در پیش خواهم گرفت». ثمینه بارها با اندوه از پدرش روایت کرده بود که آخرین کلمات پدر این بود: «ستارهها خداحافظ! درختها خداحافظ!». این صحنه برای او و خانوادهاش به یادمانی ابدی تبدیل شد.
فعالیتهای فرهنگی در دهههای پایانی: او در دهه ۱۳۷۰ با همکاری شورای کتاب کودک و یونیسف، پروژههای مهمی مانند ویدئوی زبان اشاره برای «دویدم و دویدم» و ترجمه «پیمان جهانی» را پیش برد. کتاب روشنگر تاریکیها درباره پدرش را در همین دوران منتشر کرد. در نشستها و همایشها درباره آموزش ناشنوایان حضور داشت و در یکی از خاطراتش تأکید کرد: «یکی از بزرگترین خدمات خانواده باغچهبان این بود که آموزش ناشنوایان و توانبخشی ناشنوایان به جایی رسید که کشور ایران بهعنوان مرکز برنامهریزی و تربیت معلم برای ناشنوایان انتخاب شد».
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.