تبارشناسی دموکراسی در ایران
دموکراسی یکی از مناقشهبرانگیزترین مفاهیمی است که امروزه سنگ محک کیفیتبخشی به نظامهای حکمرانی در کشورهای مختلف است. در این میان، تبارشناسی ورود، مواجهه و بهکارگیری مضامین دموکراسیخواهانه از سوی قدرتهای سیاسی و نیروهای اجتماعی از اهمیت بسیاری برخوردار است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
محمد آخوندپور امیری - پژوهشگر مسائل ایران
دموکراسی یکی از مناقشهبرانگیزترین مفاهیمی است که امروزه سنگ محک کیفیتبخشی به نظامهای حکمرانی در کشورهای مختلف است. در این میان، تبارشناسی ورود، مواجهه و بهکارگیری مضامین دموکراسیخواهانه از سوی قدرتهای سیاسی و نیروهای اجتماعی از اهمیت بسیاری برخوردار است. در ایران (برخلاف دولتهای غربی)، دموکراسی از دل مبارزات طویلالمدت میان نیروهای سیاسی ظهور و بروز نیافت. از سوی دیگر، دموکراسی حاصل مبارزات طبقات فرودست علیه سرمایهداران چپاولگر نیز نبود. دموکراسی مفهومی عاریتی بود که از طرف نسل اول منورالفکران، از جهان غرب به گستره سرزمینی ایران وارد شد.
با رشد جنبش مشروطهخواهی در ایران، در میان آمالهایی مانند قانونگرایی، تحدید اختیارات نهاد سلطنت، نفی سلطه داخلی و کوتاهکردن دست استعمار روس و انگلیس از ایران، دموکراسی نیز ازجمله مضامینی بود که محل اعتنا و خواست مشروطهخواهان قرار گرفت. اما پس از حوادث تلخ دوران مشروطه و پسامشروطه، اشغال ایران به دست نیروهای بیگانه و ضعف مفرط حکومت مرکزی در استقرار نظم و امنیت در ایران، تعلقات دموکراسیخواهانه موقتا به کناری گذاشته شد تا فکری به حال بیثباتی در کشور بشود. خروجی هرجومرجها و گردنکشیهای نیروهای گریز از مرکز (حدفاصل سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰)، با به فعلیت درآمدن اراده رضاخانی به منصه ظهور رسید که تحت حمایت انگلیسیها، بهعنوان ناجی کشور برای برونرفت از آنارشی داخلی معرفی شد.
با روی کار آمدن رضاشاه، دورهای از به تعویق درآمدن پروژه دموکراسی به نفع سامانبخشی به امورات مملکتی، استقرار نظم و امنیت و رسیدگی به دغدغههای اقتصادی-معیشتی جامعه به جریان افتاد که نشان میداد ایرانیان تا سالهای سال باید با رؤیای آزادی خویش وداع کنند. این وضعیت تا پایان دوره رضاشاه تداوم یافت و ایرانیان تجربه هولناک 20سالهای را از خفقان و سرکوب صداهای مخالف تجربه کردند.
پس از تبعید رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ و به تخت سلطنت نشستن شاه جوان، دورهای ۱۲ساله از توزیع منابع قدرت میان نیروهای متکثر سیاسی و اجتماعی حادث شد که نوید آن را میداد که میشود در فضای سیاسی، اندکی نفس کشید. دموکراسی در سایه رشد گروههای اجتماعی و فضای باز سیاسی، عرصهای برای عرض اندام خود یافت و ایرانیان در گوشه ذهن خود، رؤیای عملیکردن اندیشههای آزادیخواهانه را میپروراندند.
با اوجگیری نهضت ملیشدن صنعت نفت و ترس شاه از قدرتگیری مصدق و هوادارانش، دوره هولناکی از خفقان سیاسی تا اواخر دوران سلطنت محمدرضاشاه پهنه سرزمینی را به تسخیر خود درآورد که خاطره شوم بازگشت استبداد را در ذهن جامعه به یاد آورد. ایرانیان یک بار دیگر زمینههای سرخوردگی و پرداخت هزینههای سنگین را بر پیکره رنجور خود تجربه کردند. رؤیای آزادی، نسیمی بود که اندک زمانی وزیدن گرفت و به طرفهالعینی با توفان سهمگین صداهای تمامیتخواه، به خاموشی گرایید. دورهای از افسردگی سیاسی و سرخوردگی در میان آزادیخواهان ایران چنان آغاز شد که تا دو و نیم دهه بعد، اثرات آن بر جامعه سنگینی میکرد.
انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، پاسخی طبیعی به ظهور استبداد مدرن پهلویها و جریان متمرکز منابع قدرت در دستان پادشاهی بود که سالهای سال، نه در اندیشه سلطنت، بلکه در رؤیای حکومتکردن بود و هر صدای مخالفی را در نطفه خفه میکرد. یک دهه ابتدایی انقلاب، ملتهب از رویدادهای پساانقلاب، عرصه کشاکش میان نیروهای سیاسی پیروز و همچنین وقوع جنگ هشتساله میان ایران و عراق بود. در چنین فضایی، آنچه بیش از هر چیزی خودنمایی میکرد، نه رؤیای آزادی، بلکه حفظ وحدت و همبستگی اجتماعی برای مقابله با تهاجمات نیروی متخاصم خارجی بود. اما پس از پایان جنگ، ضرورت بازسازی خرابیها، نگاه طبقه الیت جامعه را به ضرورت اعطای آزادیهای اقتصادی، سرمایهگذاری خارجی و تقویت بخش خصوصی به خود مشغول کرد. رشد جمعیت و گسترش شهرنشینی و ظهور نسل جوان تحصیلکرده در ایران، انبوهی از مطالبات اجتماعی را با خود به همراه آورد که تبلور آن در عزم جمعی ایرانیان در صحنه انتخابات ۱۳۷۶ خود را نمایان کرد. ایرانیان در حماسه خرداد ۷۶ نشان دادند که آرمان دموکراسیخواهی و مطالبات اجتماعی از چنان قدرت و قوتی در خیال جمعی آنها برخوردار است که به هیچ رو نمیتوان جنون رسیدن به آن را از مخیله جامعه زدود. با وجود این، رویدادهای پساخرداد ۷۶ هم نتوانست ایرانیان را به آنچه در پی آن بودند، آنگونه که باید برساند.
در این میان، پرسش بنیادینی در اذهان متفکران عرصه سیاست و اجتماع به اینگونه صورتبندی شده که تلفیق پروژه دولتسازی/دموکراسیخواهی در چه چارچوب معرفتی امکان شکلگیری و تحقق عینی میتواند داشته باشد که هم عرصه داخلی را به هرجومرج نکشاند و هم جامعه را به خواست خود در تحقق آرمانهایش سوق دهد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.