|

نشانه‌شناسی هفتم اکتبر

پس از هفتم اکتبر و نسل‌کشی بی‌وقفه اسرائیل در غزه و سرزمین‌های اشغالی، مسئله فلسطین بار دیگر به برجسته‌ترین مسئله جهان بدل شد و فضای سیاسی بسیاری از کشورهای غربی را تحت تأثیر قرار داد. در‌ ماه‌های اخیر چندین اثر به زبان فارسی نیز ترجمه یا تألیف شده‌اند که به مسئله فلسطین مرتبط هستند. «غزه در پیشگاه تاریخ» نوشته انزو تراورسو عنوان یکی از این کتاب‌ها‌ست که با ترجمه امین بزرگیان در نشر مردم‌نگار منتشر شده است.

نشانه‌شناسی هفتم اکتبر

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: پس از هفتم اکتبر و نسل‌کشی بی‌وقفه اسرائیل در غزه و سرزمین‌های اشغالی، مسئله فلسطین بار دیگر به برجسته‌ترین مسئله جهان بدل شد و فضای سیاسی بسیاری از کشورهای غربی را تحت تأثیر قرار داد. در‌ ماه‌های اخیر چندین اثر به زبان فارسی نیز ترجمه یا تألیف شده‌اند که به مسئله فلسطین مرتبط هستند. «غزه در پیشگاه تاریخ» نوشته انزو تراورسو عنوان یکی از این کتاب‌ها‌ست که با ترجمه امین بزرگیان در نشر مردم‌نگار منتشر شده است.

انزو تراورسو در این اثر نشان می‌دهد که در هفتم اکتبر، برخلاف تصویر کلیشه‌ای که رسانه‌های جریان اصلی ساخته‌اند، با چیزی مازاد از حماس روبه‌رو هستیم که معنابخشی‌های مرسوم آن را تغییر می‌دهد. مترجم در بخشی از پیشگفتارش به این نکته اشاره کرده که حماس با هدف جلب توجه دنیای عرب به مسئله فلسطین که در حال فراموشی بود، و به قصد جلوگیری از توافق سیاسی کشورهای عرب به‌خصوص عربستان با اسرائیل، تصمیم گرفت دست به عمل بزند و بار دیگر مسئله فلسطین را برجسته کند. او به پیش‌زمینه وقوع عملیات اشاره کرده و نوشته: «این نکته را نباید فراموش کنیم که عملیات حماس به دنبال سلسله مقاومت‌های مدنی در چند سال اخیر برنامه‌ریزی شد که اهالی غزه در مرز با اسرائیل انجام داده بودند؛ اعتراضاتی که با وجود پرهیز از خشونت به‌شدت سرکوب شده» بود. همچنین نباید فراموش کرد که اقدامات سازمان‌یافته رژیم اشغالی در گسترش شهرک‌ها حتی با اعتراض کشورهای غربی مدافع اسرائیل هم مواجه بود، اما اسرائیل بی‌توجه به هشدار شرکای غربی‌اش به‌طور بی‌وقفه به شهرک‌سازی می‌پرداخت. با هفتم اکتبر بود که چهره واقعی دولت اسرائیل عیان شد و نه برعکس. کتاب «غزه در پیشگاه تاریخ» دارای این بخش‌ها است: مرتکبان و قربانیان، شرق‌شناسی، مصلحت دولت، اخبار جعلی درباره جنگ، ضدصهیونیسم و یهودستیزی، خشونت، تروریسم و مقاومت، خاطرات متقاطع، از رودخانه تا دریا. مترجم نیز پیشگفتار و پسگفتاری با این عناوین برای کتاب نوشته است: نشانه‌شناسی هفت اکتبر و نقل قول تروریست.

تراورسو در کتابش پیشنهاد می‌کند که بحران کنونی را به‌طور تاریخی تحلیل کنیم و از تأیید نسل‌کشی به نام «مبارزه با یهودستیزی» بپرهیزیم؛ چراکه اگر اشغال غزه به نکبت دوم منجر شود، مشروعیت اسرائیل به‌طور قطعی خدشه‌دار خواهد شد که نه سلاح‌های آمریکایی، نه رسانه‌های غربی، و نه حافظه تحریف‌شده و دگرگون‌شده هولوکاست قادر به بازگرداندن آن نخواهند بود. درواقع، این پرسش مطرح است که آیا تخریب غزه تنها واکنشی به حمله هفتم اکتبر ۲۰۲۳ است یا اینکه این اقدام گامی دیگر برای فرایند طولانی اشغال و نابودی است؟ آیا اینکه گفته شود این کشتار ویژگی‌های نسل‌کشانه دارد، یهودستیزانه است؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها، باید معنای واژه‌های «یهودستیزی»، «صهیونیسم» و «نسل‌کشی» را روشن کرد و تبارشناسی این مفاهیم را با فاصله‌گرفتن از روایت‌های مرسوم و عمدتا شرق‌شناسانه‌ای که اسرائیل را جزیره‌ای دموکراتیک در اقیانوسی از تاریک‌اندیشی می‌داند، بررسی کرد.

انزو تراورسو، نویسنده و پژوهشگر شناخته‌شده ایتالیایی است که پیش‌تر آثار دیگری از او از‌جمله کتاب «مالیخولیای چپ» به فارسی ترجمه شده است. تراورسو در این کتابش که با ترجمه مهرداد رحیمی‌مقدم به فارسی منتشر شده، به بازاندیشی تاریخ مارکسیسم و سوسیالیسم در پرتو مالیخولیا پرداخته است. او در کندوکاوش در گذشته چپ، مباحث نظری را از دریچه آثار هنری پی گرفته؛ چرا‌که معتقد است «رد‌پای هرچه شفاف‌تر و دقیق‌تر مالیخولیای چپ، نه در آثار دکترینال و مناقشات نظری، بلکه در میان مدیوم‌های متنوع به  کار گرفته‌شده برای بیان تخیل سوسیالیستی به چشم می‌خورد؛ از این گذشته، خود مباحثات فکری و آموزه‌ای نیز چنانچه در پرتو تخیل جمعیتی که آنها را همراهی می‌کرد تبیین شوند، معانی تازه‌ای از خود به ظهور خواهد رساند». آن‌طور که خود تراورسو تأکید کرده، در این کتاب فرهنگ چپ گستره‌ای از نظریه‌ها و تجربه‌ها، ایده‌ها و احساسات، اشتیاق‌ها و یوتوپیاها در نظر گرفته شده است. او خاطره چپ را گنجینه‌ای سرشار از پیروز‌ی‌ها و شکست‌ها می‌داند؛ در‌حالی‌که مالیخولیا را به تعبیر او می‌توان یک حس، یک وضعیت روحی یا عرصه‌ای برای احساسات در نظر گرفت. از‌ این‌رو «واکاوی مالیخولیای چپ خواه‌ناخواه به معنی فرارفتن از پرداختن صرف به ایده‌ها و مفاهیم خواهد بود».

آن‌طور که مترجم فارسی کتاب نیز اشاره کرده «چپ در طول تاریخ، با وجود از سر گذراندن تجربه‌های متوالی شکست، هرگز امید خود به تحقق یک آینده متفاوت را از دست نمی‌داد. با این حال، از منظر تراورسو شکست و ترومای 1989 و متعاقبا فروپاشی شوروی منجر به یک دگرگونی اساسی در سنت شکست‌های چپ شد، به‌ این معنا که به این شکست دیگر به‌عنوان یک مرحله گذار و موقتی نگریسته نمی‌شد؛ بلکه به‌مثابه واپسین شکست مطرح بود». تراورسو درواقع می‌خواهد نشان دهد که چگونه می‌توان با به‌یاد‌آوردن مالیخولیای شکست‌های گذشته به پیروزی در آینده امید داشت. او در پی سویه‌های سیاسی، رادیکال و رهایی‌بخش این یادآوری است و به عبارتی در پی احضار شکست است و این رویکرد بیش از هر کسی یادآور والتر بنیامین است. او مفهومی با عنوان «فرهنگ شکست» را صورت‌بندی می‌کند و با پرداختن به تجربه‌های سیاسی گوناگون و وام‌گرفتن از نظریه‌پردازان انتقادی، در پی تبیین تبلورهای مختلف این فرهنگ شکست است. تراورسو بر اهمیت به‌یاد‌آوردن شکست‌های گذشته تأکید می‌کند تا به این واسطه میان اکنون و امیدها و یوتوپیاهای گذشته پیوندی برقرار شود. تراورسو در میان تمام شکست‌هایی که در تاریخ چپ وجود دارد، سال 1989 را لحظه گسست می‌داند؛ تکانه‌ای که با آن عصری به پایان می‌رسد و عصر دیگری آغاز می‌شود. او سقوط دیوار برلین و حوادث پیش‌بینی‌ناپذیر و زیر و رو کننده‌اش را به‌عنوان رخدادی در نظر می‌گیرد که با آن وضعیتی جدید در جهان حاکم می‌شود؛ «چرخشی سرنوشت‌ساز که با برجای‌نهادن مازادی فراتر از علل آغازین خود و نیز با فراهم‌آوردن شرایط لازم برای طرح سناریوهای جدید، جهان را وارد یک منظومه پیش‌بینی‌ناپذیر می‌کرد».

سوسیالیسم دولتی منتقدان و مخالفان مهمی در میان خود چپ‌ها داشت و فروپاشی شوروی در آغاز موجی از شور و شوق همراه با «آرزوهای بزرگ» برای شکل‌دادن به نوعی از سوسیالیسم دموکراتیک پدید آورد؛ اما به‌زودی مشخص شد که در عصر تازه امکان تصور‌کردن آرزوهای بزرگ تا چه حد محدود شده است. در این عصر، چشم‌انداز تغییرات بزرگ و انقلابی، که در قرن بیستم وجود داشت، از میان رفت. روایت رسمی و فاتح، انقلاب اکتبر را به توتالیتاریسم فروکاست و عصر تازه را دوران پایان انقلاب‌ها و آرزوهای بزرگ نامید. تراورسو روی یک روایت متفاوت تاریخی دیگر دست می‌گذارد که هستی خود را وامدار انقلاب اکتبر بود: انقلابی که نطفه رخدادهای سرنوشت‌سازی مانند جنگ داخلی اسپانیا انقلاب کوبا و می‌68 را در بطن خود داشت. بنا بر این روایت، قرن بیستم شاهد همزیستی میان توحش و انقلاب بود؛ اما پس از شوک نوامبر 1989، این روایت از بین رفت و در زیر آوار دیوار برلین مفقود شد و در‌واقع دیالکتیک قرن بیستم فروپاشید. فروپاشی بلوک شرق نه‌تنها به آزادسازی انرژی‌های انقلابی جدید منجر نشد؛ بلکه به نقطه پایان پیش‌روی تاریخی خود سوسیالیسم منجر شد و در این وضعیت بود که «تمام تاریخ کمونیسم صرفا به بعد توتالیتاریستی آن تقلیل داده می‌شد، چیزی شبیه به یک خاطره جمعی قابل انتقال که تقریبا از سوی همه گروه‌های سیاسی دنیای جدید پذیرفته شده بود».

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.