مروری بر رمان «به خاطر یک پیاله چای»
یک تراژدی ساده
رمان «به خاطر یک پیاله چای» نوشته ساناز سیداصفهانی، اثری است که در آن ظرایف فرهنگ ایرانی در کنار فضای شاعرانه داستان به تصویر کشیده میشود. این رمان روایتی داستانی پر از اندیشه و احساس دارد و در آن به آیینها و مناسبتهای فرهنگی ایران، بهویژه شب یلدا و اهمیت چای در زندگی روزمره ایرانیها، توجه ویژهای شده است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
شرق: رمان «به خاطر یک پیاله چای» نوشته ساناز سیداصفهانی، اثری است که در آن ظرایف فرهنگ ایرانی در کنار فضای شاعرانه داستان به تصویر کشیده میشود. این رمان روایتی داستانی پر از اندیشه و احساس دارد و در آن به آیینها و مناسبتهای فرهنگی ایران، بهویژه شب یلدا و اهمیت چای در زندگی روزمره ایرانیها، توجه ویژهای شده است. در حقیقت، همین نوشیدن چای بهعنوان یک سنت ساده و پرمعنا در زندگی ایرانی، در این داستان نقش کلیدی دارد. این رمان روایت سرگذشت غمزه، نویسنده و شاعری است که برای فاصلهگرفتن از هیاهوی زندگی شهری، به روستای دورافتادهای پناه میآورد. در این روستا، غمزه به کار قالیبافی و مرمت عمارت روستایی قدیمیاش مشغول شده و با اهالی روستا خو میگیرد. او در روستا با مزدکخان، گلهداری که اسبهایش را برای چرا به مراتع اطراف میآورد، آشنا میشود. غمزه که شیفته اسبهای مزدکخان است، هر بار که او با اسبهایش برای چرا میآیند، با دقت آنها را تماشا میکند. در این مسیر، به تدریج نامههایی مینویسد که در آنها احساسات لطیف و شاعرانه خود را به اشتراک میگذارد و آنها را کنار قالیچههایی که برای مزدک میبافد، قرار میدهد. اما مزدک، با نگاهی سطحی و دور از احساس، نامهها را دریافت میکند و از درک دنیای شاعرانه و عاطفی غمزه ناتوان است. این ناتوانی در درک، با رفتارهای تحقیرآمیز مرد گلهدار همراه است و غمزه را دچار سردرگمی میکند چراکه باور دارد کسانی که به طبیعت متصل هستند نمیتوانند دیگران را تخفیف بدهند. زمانی که غمزه درخواست میکند تا برای دیدن و تماشای اسبها به باغ مزدکخان برود و تیمارشدن اسبها را ببیند و با او یک چای بنوشد، این پاسخ را میشنود که «تو کسی نیستی که من بخوام ببرمت باغ؟ اونجا جای پولدارهاست؟ آخه بگم تو کی هستی؟». غمزه که در خواسته ساده خود چیزی جز یک لحظه انسانی نمیبیند، در نهایت با این تحقیر روبهرو میشود. او از یک دعوت ساده برای نوشیدن چای، به یک تراژدی میرسد، چراکه در فرهنگ ایرانی، چای تنها یک نوشیدنی نیست بلکه نشانهای از ارتباط، محبت و مهر مشترک و ساده بین انسانهاست. این لحظهای است که غمزه در آن زیر بار تحقیر و سوءبرداشتها از طرف مردی که حتی زبان شاعرانهاش را نمیفهمد، خرد میشود. درواقع غمزه زبانبازیهای مزدک را باور کرده که خودش را صاحب طبع شعر میداند و وانمود کرده که در درک نوشتههای شاعرانه تبحر دارد. رمان «به خاطر یک پیاله چای» با کابوس غمزه آغاز میشود، غمزه خواب میبیند که اسبی در آخور است و پاهای این اسب به میخ طویله بسته شده است... . خواب او تصویر تلخی از تبعیض، نادیدهگرفتن و طردشدن است. و این خواب، نهتنها بیانگر تحقیر غمزه است، بلکه اشارهای به تنهایی و ناکامی زنانه در جامعهای دارد که تنها زیباییهای ظاهری را میبیند و از درک ژرفای احساسات زنانه عاجز است. رمان این واقعیت را نشان میدهد که زن در جایی که هیچکس نگاهی عمیق به دنیای درونیاش ندارد، حتی برای یک دیدار ساده و گفتوگو از نوشیدن یک پیاله چای، در معرض ظلمی بیصدا و پنهان قرار میگیرد. «به خاطر یک پیاله چای»، رمانی است که مرزهای هنر و فرهنگ را در هم میآمیزد و داستان غمزه را از منظر یک زن معاصر ایرانی بیان میکند که در دنیای پیچیدهای از زبان، هنر و دلتنگی، خواستهای ساده داشت که سرانجام به یک تراژدی بزرگ تبدیل شد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.