|

چرا باید نویسندگان را دوست داشت؟

چه فرقی می‌کند که امروز روز جهانی نویسنده باشد یا دیروز؟ یا حتی روز دیگری؟ مناسبت‌ها بهانه‌اند و تقویمی. مهم‌‌تر از تقویم، نفس این سؤال است. تصور جهان بدون نویسنده، جهان بدون شاعر، بدون موسیقی و هنر، اصولا تصوری وحشتناک و اندوه‌بار است.

چرا باید نویسندگان را دوست داشت؟

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

محمد عزیزی

 

چه فرقی می‌کند که امروز روز جهانی نویسنده باشد یا دیروز؟ یا حتی روز دیگری؟ مناسبت‌ها بهانه‌اند و تقویمی. مهم‌‌تر از تقویم، نفس این سؤال است. تصور جهان بدون نویسنده، جهان بدون شاعر، بدون موسیقی و هنر، اصولا تصوری وحشتناک و اندوه‌بار است.

دنیای بدون ادبیات که نویسندگی در رأس آن است، دنیایی لگام‌گسیخته، سرشار از منفعت‌طلبی، سرشار از حسادت و نفرت و کینه‌توزی، سرشار از خشونت و دنیایی غیرقابل زندگی است؛ زیرا آنچه چنین جهانی را می‌تواند حفظ و سرشار از لطافت و محبت و آرامش و دوستی و زیبایی کند، حضور نویسندگان و هنرمندان بزرگ در آن است. پس نمی‌شود چنین کسانی را دوست نداشت و ما آنها را دوست داریم، چون این دوست‌داشتن بیشتر به دلیل دستاوردها و نقش آنها در زندگی فردی و جمعی ما است تا خودِ فرد به‌عنوان یک انسان عادی.

ما نویسندگان را دوست داریم، چون:

۱. آنها همواره پنجره‌ای تازه به جهان‌های نادیده در برابر ما می‌گشایند. نویسندگان با قدرت کلمات، با قدرت نوشتن، جهان‌هایی خلق می‌کنند که پیش از آنها این جهان‌ها به این صورت، هرگز وجود نداشته‌اند. آنها تجربیاتی را برای ما توصیف می‌کنند که ما هرگز از نزدیک آنها را لمس نکرده‌ایم. آنها ما را به گذشته‌های دور، آینده‌های نامعلوم، فرهنگ‌های غریب و حتی عمیق‌ترین زوایای ذهن انسان‌ها می‌برند. این تجربه شگفت سفرکردن بدون حرکت را، نویسندگان به ما می‌دهند.

۲. نویسندگان خوب بدون‌تردید آینه جان و وجدان جامعه هستند. آنها احساسات پیچیده، تناقضات، ترس‌ها و امیدهای ما را به شکلی بیان می‌کنند که خودمان قادر به بیان آن نبوده‌ایم. مثلا وقتی ما بخش کوتاهی از یک گفت‌وگو یا توصیف حالتی را از زبان شخصیتی داستانی می‌خوانیم و می‌گوییم: «دقیقا همین‌‌طور احساس می‌کردم!»، در‌‌واقع داریم ارتباطی عمیق با نویسنده برقرار می‌کنیم. نویسندگان همچنین مشکلات، زشتی‌ها و زیبایی‌های جامعه را نشان‌مان می‌دهند و به ما برای درک بهتر دنیای اطراف کمک می‌کنند.

۳. ما نویسندگان خوب را دوست داریم، چون در این دنیای مدرن که هرکسی سر در گریبان خویش دارد و در اوج شلوغی و هیاهو، مانند تکه‌سنگی در بی‌خبری از حس‌وحال هم، در غار تنهایی خود زندگی می‌کنیم، او تنهای‌مان نمی‌گذارد. رمان او در دست‌های او و کلمات او مقابل چشمان ما است. او ما را از چاه تنهایی و ناامیدی بیرون می‌کشد و با خود به سرزمین‌های تازه و میان مردمی دیگر که هم مایند و هم ما نیستند، می‌برد.

4. نویسندگان اغلب درباره مفاهیم جهانی مانند عشق، مرگ، تنهایی، جست‌وجو برای معنای زندگی و... می‌نویسند. و این، به ما قدرت درک روشن‌تری از جهان هستی و جهان درون و بیرون ما می‌دهد و ما را نیرومندتر می‌کند. وقتی ما کتابی می‌خوانیم که با احساسات‌مان همخوانی دارد، می‌فهمیم که در این مسیر تنها نیستیم. می‌فهمیم که کسی دیگر، در جایی و در زمانی دیگر، دقیقا همین حس را داشته و آن را درک کرده است. پس ما با او احساس همدلی و همراهی می‌کنیم. با او اشک می‌ریزیم. با او شاد می‌شویم و به آرامشی جدید دست می‌یابیم و او را، آن نویسنده را و اثرش را دوست می‌داریم.

5. نویسندگان زبان و فرهنگ ما را غنی می‌کنند. فقر زبان و کم‌جانی کلمات را با غنای زبان توصیف و تصویر و گفت‌وگوهای قدرتمند، از بین می‌برند. نویسندگان توانا با ابداع سبک‌های جدید، بازی با کلمات و خلق ترکیبات تازه، به زبان جان می‌بخشند و آن را زنده و پویا نگه می‌دارند. بسیاری از کلمات و اصطلاحاتی که امروز به کار می‌بریم، نخستین بار از سوی نویسندگانی خلاق به کار رفته‌اند. آنها گنجینه فرهنگی یک ملت را می‌سازند.

6. نویسندگان بزرگ ما در حقیقت معلمان نامرئی جامعه هستند. کسانی هستند که بدون پوشیدن لباس معلمی و رفتن به سر کلاس‌های تدریس در مدارس و دانشگاه‌ها، به صورت غیرمستقیم و با زبان شگفت هنر و جادوی ادبیات به ما «درس زندگی»، درس همزیستی مسالمت‌آمیز، درس بهسازی و بهروزی، درس عشق‌ورزی و درس انسانی‌تر زیستن می‌دهند. درسی که فردوسی، خیام، بیهقی، عطار، مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، سعدی، حافظ، نیما، صادق هدایت و... به ما دادند. آری نویسندگان و شاعران ما از طریق شعرها و داستان‌ها و شخصیت‌های داستانی‌شان در رمان‌هایی که خلق می‌کنند، به ما می‌آموزند که:

بیشتر با هم همدلی کنیم تا از وحشت در تنهایی زیستن و خودخوری رهایی یابیم. نویسندگان را دوست داریم، چون آنها در آثارشان به ما کمک می‌کنند تا ما پیامدهای انتخاب‌های خوب یا بد را در زندگی خود و دیگران دقیق‌تر ببینیم و در چاه نگون‌بختی سرازیر نشویم. ما نویسنده خوب را دوست داریم، چون با خواندن هر اثری از او، بهتر می‌توانیم با موقعیت‌های اخلاقی پیچیده مواجه شویم.

7- نویسنده و نویسندگان خوب را دوست داریم، چون با خواندن رمان‌های آنها، تاریخ و درس‌های آن را از طریق این روایت‌های خلاق و جذاب بهتر درک می‌کنیم و برای ساختن جامعه فردای خود، آگاهانه‌تر تصمیم می‌گیریم.

8- نویسندگان را دوست داریم، چون شجاع‌اند و ما این شجاعت را تحسین می‌کنیم. نوشتن، به‌ویژه نوشتن از حقایق سخت یا انتقاد از ساختارهای قدرت، نیازمند شجاعت است. بسیاری از نویسندگان در طول تاریخ برای بیان حرف‌شان هزینه‌های سنگینی پرداخته‌اند. این شجاعت و صداقت، به خودی خود ستودنی و دوست‌داشتنی است.

9- دیگر اینکه نویسندگان خوب ما را به چالش می‌کشند. یک نویسنده خوب به‌راحتی ما را رها نمی‌کند. او با پرسش‌های بنیادین، باورهای‌مان را به چالش می‌کشد و وادارمان می‌کند که عمیق‌تر فکر کنیم و دیدگاه خود را گسترش دهیم. این هدیه بیدارگری، گرچه گاهی ناراحت‌کننده است، اما برای رشد فکری ما ضروری است.

اما این دوست‌داشتن نویسندگان به معنای دوست‌داشتن تمام جنبه‌های زندگی شخصی آنها نیست. بسیاری از نویسندگان و شاعران و هنرمندان ممکن است شخصیت‌های پیچیده، و در زندگی خصوصی خود پر از عیب داشته باشند که ما را با آن کاری نیست. آنچه ما از آنها دوست می‌داریم، بیشتر اثر آنها یعنی وجود خلاقه و هنری ایشان است. در نهایت، دوست‌داشتن نویسندگان، درواقع دوست‌داشتنِ انسانیت در اوج شکوه و پیچیدگی‌اش است. آنها با اثرشان وسیله‌ای هستند تا ما خودمان و جهان اطراف‌مان را بهتر، عمیق‌تر و با احساسات غنی‌تری درک کنیم.

و همین دلیل بزرگ ما برای دوست‌داشتن آنها است.

پس چه فرق می‌کند که روز جهانی نویسنده در تقویم چه روزی باشد؟ هر روز می‌شود ویکتور هوگو، تولستوی، داستایفسکی، دیکنز، پرل باک، مارکز، ابوالفضل بیهقی، فردوسی و خالق مثنوی و... را روز قلم و روز نویسنده نامید و آن را دوست داشت. شاید بهتر باشد بگوییم: هر روزی که ما در حال خواندن اثری از یک نویسنده هستیم، آن روز حتما روز نویسنده است!

روز نویسنده مبارک!

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.