|

پرده‌برداشتن از جهان ادراک

مرلوپونتی متفکری نیست که به‌آسانی فهم شود، اما این دشواری به‌گفته اریک متیو، مؤلف کتاب «مرلوپونتی»، برآمده از ابهامی تعمدی نیست بلکه نتیجه ظرافت و پیچیدگی اندیشۀ این فیلسوف است. کتاب «مرلوپونتی» از مجموعه «راهنمای سرگشتگان»، محورهای اصلی و مفاهیم اساسی تفکر این فیلسوف را پیگیری می‌کند

پرده‌برداشتن از جهان ادراک

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

 پارسا شهری: مرلوپونتی متفکری نیست که به‌آسانی فهم شود، اما این دشواری به‌گفته اریک متیو، مؤلف کتاب «مرلوپونتی»، برآمده از ابهامی تعمدی نیست بلکه نتیجه ظرافت و پیچیدگی اندیشۀ این فیلسوف است. کتاب «مرلوپونتی» از مجموعه «راهنمای سرگشتگان»، محورهای اصلی و مفاهیم اساسی تفکر این فیلسوف را پیگیری می‌کند؛ از پدیدارشناسی ادراک و بدنمندی تا مباحث مربوط به مکان و زمان، دیگری، جامعه و تاریخ و نیز هنر و ادراک. فصل اول کتاب به معرفی مرلوپونتی، مفهوم پدیدارشناسی و برداشت مرلوپونتی از پدیدارشناسی پرداخته است. در فصل دوم مفهوم ادراک، تجربه‌گرایی، عقل‌گرایی و نیز پدیدارشناسی و وحدت جهان تجربه‌شده مورد واکاوی قرار گرفته و فصل سوم بحث بدنمندی، ریشه‌های ابژکتیویسم و مبحث بدن به‌مثابه سوژه را مطرح می‌کند. در فصل‌های بعد نیز مفاهیمی همچون رفتار و تقلیل‌گرایی، انسان‌بودن و علم و سرشت بشری، زمان و مکان در طبیعت، دیگران، جامعه و تاریخ، و سرانجام هنر و ادراک آمده است. متیو تأکید می‌کند منابع تأثیرگذار بر اندیشه مرلوپونتی، هگل، نسخه هگلی مارکسیسم و روان‌شناسی گشتالت بوده است و فیلسوفان فرانسوی همچون برگسون و گابریل مارکس از یک سو و تاریخ عمومی فلسفه غرب و بیش از همه دکارت و کانت از سوی دیگر. اما آنچه جهان فکری مرلوپونتی را شکل داد جنبش پدیدارشناسی هوسرل بود. مرلوپونتی از میان خوانش‌های مختلف از پدیدارشناسی، بیش از همه از مفهوم هایدگریِ آن متأثر شده و همچون هایدگر پدیدارشناسی را به‌عنوان «شیوه یا سبکی از اندیشیدن» درک می‌کرد نه یک سیستم فلسفی. در تفسیر مرلوپونتی، پدیدارشناسی یک روش فلسفی است و هدف آن این است که فرض‌هایی را که ما معمولا بنا بر مقتضیات علمی و عملی درباره خود و جهان می‌سازیم از بازی خارج کنیم و به جهانی بازگردیم که به طور مستقیم در ادراک پیشاتأملی تجربه‌اش می‌کنیم. متیو به نخستین جلسه از سلسله سخنرانی‌های 1948 اشاره می‌کند که مرلوپونتی می‌گوید «پرده‌برداشتن از جهان ادراک نه‌فقط برای فلسفه مدرن یعنی پدیدارشناسی، بلکه همچنین برای هنر مدرن یک دستاورد است». مرلوپونتی از سزان و براک و پیکاسو به‌عنوان نمونه‌هایی از هنر مدرن نام می‌برد و به‌زعم او نقاشان و هنرمندان همان کار پدیدارشناسان را انجام می‌دهند اگرچه به صورتی متفاوت و حتی تأثیرگذار. از دید مرلوپونتی، تأمل درباره تجربه اساسا متضمن رهاشدن از درگیری مستقیم با جهان است و «جهان چیزی نیست که ما صرفا درباره‌اش فکر می‌کنیم، بلکه جایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم، در آن عمل می‌کنیم، درباره‌اش احساسات و امید داریم و همچنین می‌کوشیم تا بشناسیمش». در این معنا، پدیدارشناسی، فلسفه‌ای ضد فلسفه است که نمی‌کوشد تا از درگیری عملی و احساسی ما با جهان فراتر برود برای اینکه تبیین و توجیهی از این مسئله ارائه دهد که چرا جهان همانی است که هست، بلکه می‌خواهد «هستی ما در جهان یا نحوه‌های گوناگون در-جهان-هستن ما را» که مقدم است بر تأمل آگاهانه و نظریه‌پردازی، توصیف کند.

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.