|

محمود کیانوش و جهان‌بینی دوران کودکی

در ابتدا شعر بود

محمود کیانوش، شاعر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم، نخستین کتاب شعرش با عنوان «شبستان» را سال 1339 منتشر کرد که یک شعر بلند نیمایی بود و مدتی بعد از آن مجموعه‌شعر «ساده و غمناک» را به چاپ رساند که شامل شعرهای او از سال 1334 تا 1341 بود. گستره فعالیت ادبی کیانوش، از شعر تا داستان و نمایش‌نامه و نقد ادبی و ترجمه را در بر می‌گرفت، ضمن اینکه سه دفتر شعر به زبان انگلیسی داشت و گزیده‌ای از آثار شاعران ایرانی را نیز با مقدمه‌ای مفصل به زبان انگلیسی را منتشر کرد.

در ابتدا شعر بود

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

 

شرق: محمود کیانوش، شاعر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم، نخستین کتاب شعرش با عنوان «شبستان» را سال 1339 منتشر کرد که یک شعر بلند نیمایی بود و مدتی بعد از آن مجموعه‌شعر «ساده و غمناک» را به چاپ رساند که شامل شعرهای او از سال 1334 تا 1341 بود. گستره فعالیت ادبی کیانوش، از شعر تا داستان و نمایش‌نامه و نقد ادبی و ترجمه را در بر می‌گرفت، ضمن اینکه سه دفتر شعر به زبان انگلیسی داشت و گزیده‌ای از آثار شاعران ایرانی را نیز با مقدمه‌ای مفصل به زبان انگلیسی را منتشر کرد. کیانوش در گفت‌وگویی با سیروس علی‌نژاد درباره این گستره کاری‌اش گفته بود: «من هر وقت چیزی به ذهنم می‌آید که احساس می‌کنم باید آن را بنویسم، در آن لحظه برای من مهم نیست کی‌ام، چی‌ام، شاعرم، داستان‌نویسم، مقاله‌نویسم...، قالب مناسبش را پیدا می‌کنم و می‌نویسم. اگر داستان است، داستان می‌نویسم، اگر شعر است شعر می‌نویسم. مهم نیست که چی هست. ولی مردم عادت ندارند که ببینند کسی هم منتقد باشد، هم داستان کوتاه و بلند بنویسد، هم شعرهای عمیق و فلسفی بگوید و هم برای بچه‌ها شعرهای ساده بگوید، و هم کارهای روزنامه‌نگاری را دنبال کند. می‌گویند آقا شما چرا خودت را حرام می‌کنی؟ می‌گویم من خودم را حرام نمی‌کنم، هر وقت حرفی دارم به زبان و شکلی که باید بیان می‌کنم. البته آنهایی که با یک عنوان خاص خود را نگه می‌دارند و مردم را به آن عادت می‌دهند، فکر می‌کنند برنده هستند. اما من فکر می‌کنم در زندگی هیچ برد و باختی به آن معنا وجود ندارد. برنده نهایی باد است و آفتاب است و خاک». اهمیتی که کیانوش برای جهان کودکانه قائل بود در شعرهای کودک او پیداست و نیز در جدیتی که نسبت به شناخت جهان‌بینی کودکان داشت. او در مورد داستان «آی، زندگی!» نوشت: «امروز اکثریت افراد سه نسل جوان و میانسال و پیر که ذهنشان مثل ذهن‌های چندین نسل پیش از خودشان، چار و ناچار، با اشتیاق و فکر همراه‌شدن با کاروان علم و تمدن و آزاداندیشی و آزادزیستی جهان نو، در فضای سیاست در گردش و سرگردانی بوده است، نه‌تنها خودشان از جهان‌بینی دوران کودکی خود دور، و از آن بی‌خبر، و با آن بیگانه شده‌اند، بلکه در مقام پدر و مادر از ملاحظه و شناخت جهان‌بینی طبیعی و سالم، اما آسیب‌پذیر کودکان خود هم غافل مانده‌اند. به نظر من، این غفلت دوسویه که از عوارض تفکر سیاسی، بدون پشتوانه تفکر علمی و فلسفی، بوده است، شاید از ۱۶۵ سال پیش آغاز شده باشد، یعنی از زمانی که ناصرالدین میرزا، ولیعهد، بلافاصله بعد از مرگ پدرش، محمدشاه قاجار، با همراهی و یاری میرزاتقی‌خان امیرنظام از تبریز به تهران آمد و بر تخت فرمانروایی نشست و به میرزاتقی‌خان لقب اتابک اعظم داد و او را صدراعظم خود کرد و این صدراعظم ژرف‌اندیش و بلندهمت امیرکبیر شد و بنیاد دارالفنون را گذاشت. حالا شاید بسیاری از ما سخت در حیرت باشیم که چرا بعد از ۱۶۵ سال در رد کاروان علم و تمدن و آزاداندیشی و آزادزیستی جهان نو حرکت‌کردن، به اینجا رسیده‌ایم که هستیم و می‌بینیم که هزار سالی از آن کاروان دور افتاده‌ایم. شاید این نوخواهی و راست‌جویی و کج‌روی هزار و یک علت جغرافیایی و تاریخی و اجتماعی و فرهنگی داشته باشد». کیانوش در مقام شاعر و داستان‌نویس و منتقد ادبی، باور دارد که یکی از این هزار و یک علت، «بریدگی ما از زندگی فارغ از گناه دوران کودکی خودمان و فراموش‌کردن پاکی طبیعت حیات انسانی‌مان و آلوده‌کردن آن با توهمات بزرگسالانه بوده است».

 

 کیانوش برای تأمل در این هزار و یک علت، «رهروان وادی شک و سؤال» را در یک داستان شاعرانه تخیلی، رئالیستی، سمبولیک، به سفری به دوران کودکی دعوت می‌کند و با این امید که داستان «آی، زندگی!» بتواند در پهنۀ پرغوغای مشغلۀ دائم تفکر سیاسی که با روشنفکری مترادف دانسته شده است، گوشۀ کوچک و فرصتی کوتاه برای خوانده‌شدن پیدا کند. کیانوش در هفت داستان کوتاهِ به‌هم‌پیوستۀ کتاب «غصه‌ای و قصه‌ای» نیز خاطرات کودکی پسری را روایت می‌کند که در خانواده‌ای فقیر در تهران زندگی می‌کند. جهانِ کودکانۀ راوی این کتاب، از خلال خاطرات راوی از بازی‌ها و هم‌بازی‌ها و دوران رفتن به مکتب‌خانه، تصویر می‌شود. محمود کیانوش روایت‌هایش را از میان حرف و سکوت و چه‌بسا بیشتر سکوت می‌سازد. 

داستان بلند «حرف و سکوت» که عنوان فرعی آن «درازگویی یک دیوانه در یک داستان کوتاه» است، در دوران اقامت کیانوش در انگلستان و نیمه اول سال 1357 نوشته شده است و کیانوش در سفری کوتاه به وطن آن را در مهرماه 1358 در تهران منتشر می‌کند. به قول خودش، «در ظاهر» محیط داستان ایران است. و روایت حال این‌طور شروع می‌شود: «خیلی از شما معذرت می‌خواهم که حرف می‌زنم. می‌دانم که انتظارش را نداشتید. ولی باور بفرمایید که ابدا قصد بی‌حرمتی یا مزاحمت ندارم. آنها درمورد شما اشتباه کرده‌اند. اگر یک جو شعور داشتند و از نوک دماغشان آن‌طرف‌ترها را دیده بودند، می‌فهمیدند که هرکس خلق‌وخویی دارد. مثلا شما دلتان نمی‌خواهد حرف بزنید. خب، به کسی چه مربوط است...» و از اینجا روایت «حرف» و «سکوت» آغاز می‌شود. نوشتن برای کیانوش از سال دوم دبیرستان جدی شد که برای درس انشا، داستان کوتاهی نوشت و در مسابقه داستان‌نویسی شرکت کرد و برنده جایزه اول شد. چند سال بعد کیانوش با تردید بسیار داستان کوتاهی برای هفته‌نامه نیروی سوم فرستاد که از نام‌های خلیل ملکی و جلال آل‌احمد اعتبار می‌گرفت و از نشریات معتبر زمانه بود. این داستان که چاپ شد، کیانوش در وصف خوشحالی‌اش گفت: «خودم باور نمی‌کردم. درست در همان صفحاتی که هفته قبلش داستان جلال آل‌احمد چاپ شده بود داستان من چاپ شد». 

نزد کیانوش، شعر و خاصه جهان کودکی اهمیت بسیاری دارد؛ او در کتاب «شعر، زبان کودکی انسان» با تأمل بر چگونگی پیداشدن شعر می‌نویسد «در ابتدا شعر بود» و نشان می‌دهد که شعر مادر همه دریافت‌ها و شناخت‌های تخیلی انسان تاریخی از هستی  بوده است.

 

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.