پایان جنگ 12روزه و چند درس از آن
دیگر صحبت از سایه جنگ نبود، بلکه اینبار ابرها به کنار رفت و آفتاب جنگ بر زمین ایران تابید. در ساعات اولیه همگان شوکه بودند. ضربات مهلک، دقیق و غافلگیرکننده بود. بعد از چند ساعت، حملات ایران شروع و شدت حملات اسرائیل هم بالا گرفت. با اینکه شبها و در دل تاریکی منتظر شنیدن صدای انفجار بودیم اما حال دیگر روزها شرق و غرب تهران و گوشه و کنار ایران آماج حملات بود.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
حمید عسکری: دیگر صحبت از سایه جنگ نبود، بلکه اینبار ابرها به کنار رفت و آفتاب جنگ بر زمین ایران تابید. در ساعات اولیه همگان شوکه بودند. ضربات مهلک، دقیق و غافلگیرکننده بود. بعد از چند ساعت، حملات ایران شروع و شدت حملات اسرائیل هم بالا گرفت. با اینکه شبها و در دل تاریکی منتظر شنیدن صدای انفجار بودیم اما حال دیگر روزها شرق و غرب تهران و گوشه و کنار ایران آماج حملات بود.
جنگ رخ داده بود و به علت تمرکز آن در تهران بسیاری از شهروندان تهرانی شریانهای خروجی شهر را در پیش گرفته بودند تا از گزند این حملات جان سالم به در ببرند.
جنگ رخ داده بود و تحلیلهای مختلفی با هر صدای انفجار مطرح میشد که میتوانست حاصل عملکرد پدافند یا برخورد بمب، موشک یا پهپادی به نقطهای از زمین یا شلیک موشکی به سمت سرزمینهای اشغالی فلسطین باشد. آیا این جنگ کوتاهمدت خواهد بود؟ یا باید خود را برای جنگی درازمدت آماده کرد؟
جنگ رخ داده بود و اکنون میتوانستی در میان گرد و خاکهای بلندشده از اصابت موشکی به خاک ایران چهره نقابزده مدعیان میهنپرست را تشخیص بدهی.
جنگ رخ داده بود و بعد از 12 روز نگرانی و غم و البته حس غرور و امیدواری اکنون به آتشبس رسید. اما از این جنگ چندروزه، چند درس نیز آموختیم.
درس اول
بغض و کینه از جمهوری اسلامی در میان برخی از مخالفان آن آنقدر بالا بود که چشمها را بر ایرانیبودن خود بستند و گوشهایشان را از هرگونه شنیدن فریاد وطنخواهی گرفتند و سر در گریبان بردند تا مبادا ببینند و بشنوند که این راه هرگز به آبادی که نمیرسد هیچ، بلکه آبادیها را هم ویران خواهد کرد و رؤیاهای خود را به قیمت فروختن کشورشان تصور کردند.
میگویند انسان را باید در بزنگاهها شناخت. بودند افراد و گروههایی که برای رسیدن به هدف، حتی حاضر شدند که در کنار متجاوز قرار گیرند. در مقابل بودند افرادی که سالها هزینههای سنگینی برای اعتراض به سیاستهای حاکمیت پرداختند اما در این آوردگاه، هنگامی که دیدند کشورشان و مردمشان مورد تخاصم بیگانه قرار گرفته، با محکومکردن آن و ایستادن در کنار مردم نشان دادند که سره را از ناسره میتوانند تشخیص دهند.
تاریخ ایران کم به خود ندیده مدعیان وطندوستی که اگر لازم باشد، خنجر را بر پیکره ایران فرو کنند و درس اول به ما، یادآوری این موضوع بود.
درس دوم
برای بسیاری از روشنفکران، صاحبان قلم و اندیشه، تحلیلگران و صد البته مردم پر واضح بود که راه برونرفت از مشکلات جامعه و رسیدن به آزادی، عدالت و آبادانی هرگز جنگ نیست. جنگ از طرف هر کشور خارجی که باشد، محکوم به شکست است. دستکم درباره ایران معاصر اینچنین است. دلسوزان میهن چقدر فریاد زدند که حمله خارجی به آسمان و زمین این سرزمین چه به بار خواهد آورد؟ که حتی اگر باری هم داشته باشد، در برابر ویرانیاش هرگز توجیهپذیر نیست.
امروز، ایران پس از 12 روز مورد هجمه قرارگرفتن و دفاع از خود، دچار صدمات زیادی شده است. صدماتی مانند از دسترفتن بخشی از دستاوردهای تسلیحاتی و انسانی. ازدستدادن چند صد مردم غیرنظامی و بیگناه مهمترین لطمهای است که اساسا جبرانشدنی نیست و زمان زیادی باید بگذرد تا درد آن برای نزدیکان آنان التیام یابد. این درس، درس بزرگی است برای آنانی که تصور خام در سر میپروراندند که بیگانه برای آنان سوت و کف خواهد زد و کاری را که آنان میخواهند، برایشان میکنند. زهی خیال باطل.
درس سوم
اگر تعارف را بخواهیم کنار بگذاریم، در این سالهای اخیر فاصله مردم با سیستم زیاد شده است و اعتراضات مردم در حوزههای مختلف مانند آزادیهای سیاسی و اجتماعی و گرفتاریهای معیشتی بالا بوده است و نوع رفتار با مردم معترض هرگز آنان را راضی نکرد که هیچ، بلکه به شکاف میان آنان و تصمیمگیران کشور افزود. اما همین مردم که خواستههایشان مورد وثوق قرار نگرفت، وقتی اولین صداهای انفجار را شنیدند و متوجه شدند که دستهای بیگانه به آسمان و زمین میهنشان تجاوز کرده، انصافا برای حفظ ایران و حفظ کرامت خویش در برابر دشمن خارجی ایستادگی کردند. شاید تحلیلگران و تصمیمگیران خارجی نتوانستند تشخیص درستی از رفتار این ملت بدهند و موهوماتی را برای خود ترسیم کردند که از اعتراضات این مردم به نفع منافع خویش با حمله نظامی بهره ببرند.
باری؛ به نظرم درس مهم دیگری که باید همه و بهویژه تصمیمگیران کشور بگیرند، این است که
قدر این مردم را بدانند و اگر اعتراضی دارند، هرگز با آنان با رفتار قهرآمیز برخورد نکنند. این مردم همان مردمی هستند که نشان دادند که اختلافات ایرانیان به خودشان مربوط است و اجازه دخالت خارجیها، آنهم به بدترین شکل ممکن یعنی به صورت حمله نظامی را نخواهند داد. تندادن به خواستههای این ملت که همواره آزادی، عدالت و آبادی بوده است، نهتنها موجب از بین رفتن شکاف خواهد شد، بلکه موجب انسجام ایرانیان خواهد بود.
درس چهارم
کودکی 65ساله که احتمالا تا پایان عمر در خواب کودکی خود میماند، آنچنان غرق در رؤیای رسیدن به حکومت ایران است که دست به دامن کشور خارجی شد تا آنقدری بکوبند و بُکشند تا احیانا حضرت والامقام تشریففرما شوند و جلوس به صندلی قدرت کنند. حقیقتا ذلت و حقارت از این واضحتر چطور میتواند خود را نشان دهد. او و پیروانش حتی به این فکر نکردند که برای حفظ ظاهر هم که شده، در این روزها دستکم در کلام در کنار حملهکنندگان به ایران نایستند. درسآموز بود که نه او و نه دلبستگان به او، هیچ چیز در چنته ندارند و آنقدر مست رسیدن به قدرت هستند که حاضر به دریوزگی در برابر بیگانه هستند.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.