|

از پاریسِ ویتنام تا تهرانِ فردو؛ وقتی زبان گفت‌وگو خاموش نمی‌ماند

تلاش دیپلماتیک در سایه جنگ

تصور عمومی این است که دیپلماسی با آغاز جنگ می‌میرد، که بمباران، گفت‌وگو را خاموش می‌کند و سوت موشک‌ها جای زمزمه‌های اتاق مذاکره را می‌گیرد. اما این نگاه، با تاریخ سیاست جهانی جور درنمی‌آید. در بسیاری از جنگ‌های بزرگ قرن بیستم، از کره گرفته تا ویتنام، از خاورمیانه تا بالکان، شاهد تداوم تلاش‌های سیاسی، ارتباطات غیررسمی و حتی گفت‌وگوهای جدی در دل جنگ بوده‌ایم. واقعیت این است که دیپلماسی همیشه در حاشیه جنگ زنده است.

تلاش دیپلماتیک در سایه جنگ

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

معین میثاق: تصور عمومی این است که دیپلماسی با آغاز جنگ می‌میرد، که بمباران، گفت‌وگو را خاموش می‌کند و سوت موشک‌ها جای زمزمه‌های اتاق مذاکره را می‌گیرد. اما این نگاه، با تاریخ سیاست جهانی جور درنمی‌آید. در بسیاری از جنگ‌های بزرگ قرن بیستم، از کره گرفته تا ویتنام، از خاورمیانه تا بالکان، شاهد تداوم تلاش‌های سیاسی، ارتباطات غیررسمی و حتی گفت‌وگوهای جدی در دل جنگ بوده‌ایم. واقعیت این است که دیپلماسی همیشه در حاشیه جنگ زنده است. حتی اگر نه در صدر اخبار، نه در بیانیه‌های رسمی، که در دیدارهای غیرعلنی، پیام‌های غیرمستقیم‌ و کانال‌های پنهانی میان کشورها. در حقیقت، هرچه جنگ شدیدتر و آینده مبهم‌تر باشد، میل به گفت‌وگو هم بیشتر می‌شود؛ چراکه همه می‌دانند هیچ جنگی تا ابد ادامه ندارد و در نهایت این سیاست است که باید خرابه‌ها را جمع کند. در تقاطع همین تناقض است که ما امروز ایستاده‌ایم: ایران و اسرائیل، دو قدرت منطقه‌ای، وارد نبردی مستقیم و آشکار شده‌اند. اما در دل این دود و خاکستر، هنوز چراغ‌هایی از دیپلماسی روشن مانده است؛ از تلاش‌های رسمی دولت ایران گرفته تا مواضع هوشمندانه عراقچی و پیام‌های بین‌المللی منتقل‌شده از طریق واسطه‌هایی مانند قطر، عمان و چین. در این گزارش، می‌خواهیم نگاهی بیندازیم به آنچه «دیپلماسی در سایه جنگ» نامیده می‌شود؛ از نمونه تاریخی مذاکرات صلح پاریس در جنگ ویتنام تا تلاش‌های پزشکیان و عراقچی در این بزنگاه تاریخی ایران.

الگوی تاریخی: مذاکرات پاریس در میانه آتش

چگونه در دل شدیدترین جنگ قرن، میز مذاکره برپا ماند؟

اگر بخواهیم نمونه‌ای تاریخی و آموزنده از دیپلماسی فعال در دل جنگ تمام‌عیار ارائه دهیم، بدون تردید باید به جنگ ویتنام و مذاکرات صلح پاریس اشاره کنیم؛ نمونه‌ای که نه‌تنها شباهت‌هایی با وضعیت امروز ایران دارد، بلکه تصویری روشن از امکان تداوم گفت‌وگو در شدیدترین شرایط می‌سازد.

آتش در ویتنام، گفت‌وگو در پاریس

در سال ۱۹۶۸، در حالی‌ که آمریکایی‌ها عمیقا در باتلاق ویتنام جنوبی فرو‌رفته بودند و حملات سنگین ویت‌کنگ‌ها امنیت نیروهای آمریکایی را به‌شدت تهدید می‌کرد، تصمیم گرفتند باب مذاکره با دولت ویتنام شمالی را در خاک فرانسه باز کنند. این گفت‌وگوها با حضور نمایندگان ایالات متحده، جمهوری ویتنام (جنوب)، ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادی‌بخش، با وساطت فرانسه در پاریس آغاز شد. جالب آنکه بسیاری از این نشست‌ها، هم‌زمان با بمباران‌های وسیع هوایی و حملات گسترده در میادین نبرد برگزار می‌شد. هواپیماهای B-52 آمریکایی بر سر هانوی بمب می‌ریختند و در همان روز در هتل «مایور» پاریس، نمایندگان آنها ویتنامی‌ها را به خویشتن‌داری دعوت می‌کردند.

دیپلماسی در خدمت پایان جنگ

این مذاکرات طولانی، پرتنش و گاه نمادین، در نهایت با امضای «توافقنامه صلح پاریس» در ژانویه ۱۹۷۳ پایان یافت. توافقی که اگرچه با نقض‌های مکرر روبه‌رو شد، اما راه را برای خروج تدریجی آمریکا از ویتنام و در نهایت پایان جنگ هموار کرد. نکته مهم این است که این توافق زمانی حاصل شد که هنوز آتش‌بس برقرار نشده بود، جنگ در جریان بود، اما طرفین دریافتند که بدون چارچوب سیاسی، هیچ آینده پایداری ممکن نیست.

شباهت با امروز

مقایسه تاریخی همیشه با اما و اگر همراه است، اما در اینجا شباهت‌های چشمگیری وجود دارد: درگیری شدید، تلفات انسانی، وضعیت خاکستری قانون بین‌الملل و در نهایت‌ اجبار به یافتن راه‌حل سیاسی در میانه بحران. امروز نیز‌ در حالی‌ که ایران زیر بمباران اسرائیل قرار دارد و پاسخ نظامی سنگینی در سراسر جبهه‌های منطقه داده، برخی دیپلمات‌های ایرانی در تلاش‌اند تا گفت‌وگو را‌ ولو به صورت غیرعلنی، زنده نگه دارند. همان‌طور که در ویتنام، گفت‌وگو از زیر خاکستر برخاست، شاید در بحران امروز نیز‌ آغاز یک مسیر سیاسی، در دل همین جنگ رقم بخورد.

هم‌زمانی آتش و پیام؛ در جست‌وجوی صلح در هوای باروتی

در نخستین روزهای تیرماه ۱۴۰۴، جنگی که مدت‌ها در سایه تهدیدها جریان داشت، به‌ناگاه آشکار شد. با بمباران تهران، حمله به تأسیسات هسته‌ای فردو و پاسخ موشکی بی‌سابقه ایران، خاورمیانه وارد یکی از پرتنش‌ترین دوره‌های خود شد؛ جنگی که برخلاف درگیری‌های نیابتی پیشین، این بار میان دو دولت با قدرت نظامی مستقیم، در جریان بود. اما هم‌زمان با صدای انفجار، زمزمه‌هایی از پشت‌صحنه هم شنیده می‌شد. نه از تریبون‌های رسمی، بلکه از کانال‌های دیپلماتیک، نشت‌های خبری و منابع غیررسمی. آنچه در حال شکل‌گیری بود، تلاشی تازه برای گشودن مسیری سیاسی در دل جنگ بود.

قطر، عمان و چین؛ میانجی‌هایی از شرق و جنوب خلیج فارس

اولین نشانه‌ها از فعالیت‌های دیپلماتیک غیرعلنی، از سوی قطر و عمان آمد. این دو کشور‌ که سال‌ها در بحران‌های منطقه‌ای نقش میانجیگر داشته‌اند، در روزهای نخست درگیری تماس‌هایی را با مقامات ایرانی، آمریکایی و اروپایی برقرار کردند. منابع آگاه در منطقه به خبرگزاری‌های عربی گفتند که پیام‌هایی از طریق دوحه و مسقط میان تهران و واشنگتن رد‌و‌بدل شده است؛ پیام‌هایی درباره امکان توقف حملات، سازوکار آتش‌بس مشروط و حتی بازگشت به مسیر مذاکرات هسته‌ای. در همین حال، چین نیز در حرکتی محتاطانه، ضمن هشدار به تل‌آویو درباره گسترش درگیری، از «لزوم گفت‌وگو برای کاهش تنش‌ها» سخن گفت. این موضع، علاوه بر جنبه سیاسی، پیام اقتصادی آشکاری برای طرفین داشت: ثبات منطقه‌ای، پیش‌نیاز تداوم امنیت انرژی و تجارت جهانی است.

پیام‌هایی که شنیده نشدند؟

با‌این‌حال، به نظر می‌رسد در روزهای اولیه، جنگ بر گفت‌وگو غلبه داشت. دولت اسرائیل، پس از هدف قرار‌گرفتن تل‌آویو و حیفا، فضای لازم برای پذیرش گفت‌وگو را از دست داد. در ایران نیز با شهادت چند فرمانده ارشد و هدف قرار‌گرفتن سایت حساس فردو، فشار افکار عمومی، فضای گفت‌وگو را محدودتر کرد. با وجود این، منابعی از درون نهاد ریاست‌جمهوری ایران اشاره کرده‌اند که کانال‌های پشتی همچنان فعال مانده‌اند. حتی اگر نتایج ملموسی در کوتاه‌مدت نداشته باشند، زنده‌ماندن این کانال‌ها می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای در مدیریت بحران‌های آینده ایفا کند.

گفت‌وگو فقط برای صلح نیست

نکته‌ای که نباید فراموش کرد، آن است که دیپلماسی در چنین موقعیت‌هایی لزوما به معنای پایان جنگ نیست. گاهی هدف آن، تعیین خطوط قرمز، کنترل شدت درگیری، انتقال پیام‌های امنیتی‌ یا حتی آماده‌سازی فضا برای آتش‌بس‌های محدود است. چنین گفت‌وگوهایی‌ اگرچه در ظاهر «نتیجه» ندارند، اما همان‌طور که تاریخ نشان داده، می‌توانند سرآغاز مسیرهای غیرمنتظره باشند.

از طبقه بالای ستاد بحران تا سالن اجلاس منطقه‌ای

مسعود پزشکیان‌ در نخستین سال ریاست‌جمهوری خود با بحرانی مواجه شد که هیچ تجربه‌ پیشینی برای آن وجود نداشت: جنگی مستقیم، با طرفی مجهز، مصمم و حمایت‌شده از سوی قدرت‌های جهانی. با این‌همه، پزشکیان تلاش کرد در میان شعله‌های جنگ، چهره‌ای دیپلماتیک از ایران ارائه دهد و پنجره گفت‌وگو را‌ حتی نیمه‌باز‌ حفظ کند.

دیپلماسی نرم در تریبون‌های رسمی

در روزهایی که حملات اسرائیل به قم، فردو، کرمان و دیگر مناطق ایران در صدر اخبار بود، پزشکیان با حفظ آرامش در سخنرانی‌های خود بر مفاهیمی همچون «امنیت دسته‌جمعی منطقه‌ای»، «ضرورت گفت‌وگو» و «پرهیز از گسترش بحران» تأکید کرد. او در نطقی در کنفرانس همکاری‌های اسلامی، بدون نام‌بردن مستقیم از آمریکا یا اسرائیل، از «کشورهایی که یک‌جانبه‌گرایی را جایگزین گفت‌وگو کرده‌اند» انتقاد کرد. این سخنان، هم از نظر محتوایی و هم از منظر ادبیات، با گفتمان‌های پیشین مقامات ایرانی تفاوت داشت. زبان پزشکیان به‌مراتب آرام‌تر، متمرکزتر و با ادبیات مشترک نهادهای بین‌المللی همخوان‌تر بود؛ تلاشی برای آنکه نشان دهد تهران هنوز خواهان راه‌حل سیاسی است.

کانال‌های پنهان؛ صدای آرام در حاشیه توفان

اطلاعات غیررسمی حکایت از آن دارد که شخص رئیس‌جمهور نیز در برخی تماس‌های غیرعلنی نقش ایفا کرده است. بر‌اساس گزارش منابع دیپلماتیک در منطقه، پزشکیان با ارسال پیامی از طریق دولت عمان، آمادگی مشروط ایران برای توقف حملات را اعلام کرده است. در این پیام، سه شرط اصلی مطرح شده بود: توقف حملات به زیرساخت‌های غیرنظامی، خودداری از تهدید تأسیسات هسته‌ای تحت نظارت آژانس و بازگشت همه طرف‌ها به تعهدات امنیتی پیشین. در همین حال، در جریان تماس‌هایی با سفیر قطر در تهران، پیشنهاد تشکیل «گروه تماس منطقه‌ای برای مدیریت بحران» مطرح شد که بنا بر گفته منابع آگاه، هنوز در مرحله مشاوره باقی مانده است.

مدیریت روایت، بخشی از دیپلماسی نوین

پزشکیان همچنین با حضور در رسانه‌های داخلی و ضبط ویدئوهایی با لحن آرام و فراگیر، سعی کرد تصویری از دولتی مسئول و در عین‌حال مقتدر ترسیم کند. این استراتژی رسانه‌ای نه‌فقط برای مخاطب داخلی، بلکه برای انتقال پیامی غیرمستقیم به افکار عمومی جهانی طراحی شده بود: ایران فقط کشور موشک نیست؛ ایران کشور گفت‌وگو نیز هست. تلاش پزشکیان برای جداکردن موضع نظامی از موضع سیاسی، گرچه در شرایط جنگی سخت‌تر از همیشه بود، اما نوعی ادامه سنت «دیپلماسی درون‌ جنگ» محسوب می‌شود. همان سنتی که در ویتنام، الجزایر و حتی بوسنی هم‌ با همه محدودیت‌ها، توانست به نتایجی برسد.

عراقچی؛ صدای دستگاه دیپلماسی پس از فردو

حمله هوایی مستقیم ایالات متحده به تأسیسات هسته‌ای فردو در بامداد اول تیر ۱۴۰۴، شوکی بی‌سابقه به ساختار دیپلماسی ایران وارد کرد. فردو نه یک پایگاه نظامی صرف، بلکه سایتی تحت نظارت کامل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بود؛ نقطه‌ای که بارها به‌عنوان نماد «شفاف‌سازی» در مذاکرات هسته‌ای مورد استناد جمهوری اسلامی قرار گرفته بود. حمله به چنین مکانی، نه‌فقط از منظر امنیتی، بلکه در سطح بین‌المللی نیز به ‌معنای زیر پا گذاشتن چارچوب‌های حقوقی معاهده NPT تعبیر شد. در این بزنگاه، عباس عراقچی،‌ وزیر امور خارجه و چهره شاخص مذاکرات هسته‌ای، با انتشار بیانیه‌ای تند، فضای سردرگم پس از حمله را به نفع دیپلماسی به حرکت درآورد.

هشدار به پایان دیپلماسی مبتنی بر اعتماد متقابل

عراقچی در این بیانیه، آمریکا را به «عبور آشکار از مرزهای تعریف‌شده دیپلماسی بین‌المللی» متهم کرد و نوشت: «فردو، یک مرکز نظامی نبود. زیر چتر آژانس بود. با این حمله، ایالات متحده ثابت کرد که دیگر به هیچ قاعده‌ای، حتی توافقات امضاشده خودش، پایبند نیست». او همچنین افزود: «اگر تأسیساتی که تحت پادمان رسمی بین‌المللی قرار دارند هم مصون نباشند، چه ضمانتی برای ادامه گفت‌وگو باقی می‌ماند؟». این جملات، فراتر از یک واکنش توییتری یا بیانیه معمول بودند؛ آنها خط مقدم دیپلماسی آسیب‌دیده ایران را بازسازی می‌کردند؛ بیانی که بلافاصله بازتابی گسترده در رسانه‌های بین‌المللی یافت، از‌جمله در فایننشال‌تایمز، الجزیره و خبرگزاری شینهوا.

بازگشت عراقچی به صحنه

تا پیش از آغاز این بحران، عراقچی در حاشیه فعالیت‌های دیپلماتیک دولت چهاردهم بود، اما با بالاگرفتن تنش‌ها و پس از حمله به فردو، بار دیگر به چهره‌ای مرکزی در بازنمایی موضع ایران بدل شد. طبق برخی منابع، او در هماهنگی با پزشکیان، وظیفه بازسازی روایت حقوقی-سیاسی ایران در صحنه بین‌المللی را بر عهده گرفت. از‌جمله اقدامات او، تهیه گزارشی مستند برای ارائه به دبیرکل سازمان ملل و شورای حکام آژانس انرژی اتمی بود که در آن با استناد به مواد مشخصی از NPT، ایالات متحده را به «عمل تجاوزکارانه علیه حقوق قانونی یک کشور عضو» متهم کرد.

دیپلماسی در دفاع از امنیت جمعی

عراقچی در سخنرانی مجازی خود برای نشست اضطراری کشورهای عضو جنبش عدم تعهد نیز‌ موضع ایران را نه صرفا دفاع از خود، بلکه دفاع از کل نظام حقوقی امنیت بین‌الملل دانست. او هشدار داد: «امروز فردو، فردا شاید تأسیسات یک کشور دیگر. اگر سکوت کنیم، زنجیره اعتماد جهانی از هم می‌پاشد». در دل این اظهارات، مفهومی کلیدی دیده می‌شود: ایران می‌کوشد خود را نه به‌عنوان تهدید، بلکه به‌عنوان قربانی نقض تعهدات بین‌المللی معرفی کند؛ تغییری در روایت‌ که فقط از دیپلمات‌هایی با تجربه ساختن «برجام» برمی‌آید.

دیپلماسی زیر آوار

روایت‌سازی در زمان جنگ؛ صدایی که باید شنیده شود

در جنگ، حقیقت اغلب اولین قربانی است. با شروع حملات، زمین رسانه‌ای نیز به میدان نبرد بدل می‌شود؛ بمباران اطلاعاتی، تحریف، کلیشه‌سازی و برجسته‌سازی گزینشی بخشی از ابزارهای کلاسیک مدیریت افکار عمومی‌اند. در چنین شرایطی، دیپلماسی سنتی که بر پایه «راهنمایی گام‌به‌گام افکار عمومی» بنا شده، اغلب در حاشیه قرار می‌گیرد. اما درست در همین لحظات، اهمیت «روایت‌سازی دیپلماتیک» بیش از هر زمان دیگری آشکار می‌شود.

جنگ رسانه‌ها، جنگ روایت‌ها

با شروع درگیری مستقیم ایران و اسرائیل، آنچه در سطح بین‌المللی دست‌به‌دست شد، نه‌تنها تصاویر و ویدئوهای حملات، بلکه تفسیرهایی از انگیزه‌ها، مشروعیت‌ها و اهداف طرفین بود. در این میان، رسانه‌های غربی تلاش کردند ایران را آغازگر مرحله جدید درگیری معرفی کنند، در‌حالی‌که مقامات ایرانی تأکید داشتند ایران در مقام «واکنش دفاعی مشروع» قرار دارد. پزشکیان و عراقچی، هر دو به شیوه‌های متفاوت، سعی کردند این گفتمان را تغییر دهند. پزشکیان با تأکید بر مشروعیت دفاع، مسئولیت را متوجه تهاجم اسرائیل کرد و در عین حال از بازبودن راه گفت‌وگو گفت. عراقچی نیز با ادبیاتی حقوقی، حمله به فردو را به‌عنوان نقض صریح منشور سازمان ملل معرفی کرد. این روایت‌سازی دولایه -سیاسی و حقوقی- تلاش داشت جهان را متقاعد کند که ایران، اگرچه در حال دفاع، اما خواهان گسترش جنگ نیست.

دیپلماسی رسانه‌ای، دیپلماسی رسمی

امروز، دیپلماسی فقط در ساختمان وزارت خارجه شکل نمی‌گیرد؛ در شبکه‌های اجتماعی، ویدئوهای یوتیوب، پادکست‌های خبری و حتی نشست‌های زنده تلویزیونی، سیاست‌مداران در حال چانه‌زنی برای کسب حمایت عمومی‌اند. عراقچی با استفاده از حساب‌های رسمی‌اش در پلتفرم‌هایی مانند ایکس (توییتر سابق)، مواضع ایران را به چند زبان منتشر کرد. سخنان او در بسیاری از موارد بازنشر شد و حتی در بی‌بی‌سی و فایننشال‌تایمز بازتاب یافت. پزشکیان نیز در قالب ویدئوهایی کوتاه که از کانال‌های رسمی دولت و نهاد ریاست‌جمهوری منتشر شد، سعی کرد فضای احساسی داخل کشور را آرام کند و در عین حال پیام‌هایی بین‌المللی مخابره کند؛ پیامی که حاوی دو لایه بود: «ما قوی هستیم، اما دیپلماسی را کنار نگذاشته‌ایم».

نقش نهادهای منطقه‌ای و همکاری‌های فراموش‌شده

در این میان، نهادهایی همچون سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه عرب و حتی اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (آ‌سه‌آن) نیز به تدریج وارد میدان شدند. آنها میزبان برخی نشست‌های اضطراری شدند که در آن نه‌فقط مواضع نظامی، بلکه پیام‌های سیاسی نیز مطرح شد. جای خالی ایران در برخی محافل و تلاش برای حضور فعال‌تر در صحنه‌های بین‌المللی، بخشی از همان دیپلماسی زیر آوار است؛ تلاشی برای اثبات اینکه حتی اگر جنگ در جریان است، قانون و گفت‌وگو هنوز وجود دارند.

پایان جنگ در میدان نیست؛ همیشه باید میز گفت‌وگو را نگه داشت

سؤال اساسی در هر جنگی این است: آیا راه برگشت وجود دارد؟ آیا زمانی خواهد رسید که به‌جای آژیر قرمز و هشدارهای پدافند، صدای زنگ میز مذاکره شنیده شود؟ در میانه دود، مرگ و خشم متقابل، امید به مذاکره شاید خام به نظر برسد اما تاریخ می‌گوید گاه همین امیدهای ظاهرا بی‌پایه، فردای ما را شکل داده‌اند. در جنگ ویتنام، حتی در هنگامی که در منطقه «هوی» قتل‌ عام می‌شد و بمب‌افکن‌های آمریکایی جنگل‌ها را به آتش می‌کشیدند، مذاکره‌کنندگان در هتل‌های پاریس حاضر بودند، کت و شلوار به تن، قلم به دست، دنبال جمله‌بندی‌های دقیق برای رسیدن به توافق می‌گشتند. همان مذاکرات بود که نه فورا، نه بدون شکست‌های مقطعی، اما در نهایت راه را برای پایان درگیری باز کرد. امروز، وضعیت ایران و اسرائیل تفاوت‌های زیادی دارد، اما شباهت‌ها هم کم نیست. خاورمیانه دیگر فقط میدان درگیری‌های محلی نیست؛ نقطه اتصال منافع آمریکا، چین، روسیه، کشورهای عربی و نهادهای فراملی است. در چنین شرایطی، دیپلماسی فقط راه فرار نیست؛ یک ابزار استراتژیک برای شکل‌دادن به آینده است.

فرصت در دل ویرانی

اگرچه حمله به فردو و پاسخ ایران، سطح تنش را تا آستانه جنگ منطقه‌ای بالا برد، اما حتی در همین وضعیت، نشانه‌هایی از امید وجود دارد. واکنش‌های غیرعلنی عمان و قطر، تماس‌های پیشنهادی چین با طرفین و درخواست مسکو برای آتش‌بس انسانی، همه نشان‌دهنده این است که دیپلماسی به‌کلی از کار نیفتاده، بلکه فقط زیر آوار موقتا مدفون شده است. ‌بازیگرانی مانند عراقچی، پزشکیان و حتی برخی نهادهای رسانه‌ای مستقل، در بازسازی اعتماد بین‌المللی به ایران، نقش مهمی در این میان دارند. اگر این صداها خاموش شوند، میدان صرفا در اختیار فرماندهان نظامی باقی می‌ماند و جنگ، ذاتا راه‌حلی ندارد.

دیپلماسی، همان‌طور که در ویتنام اثبات شد، فقط پس از جنگ عمل نمی‌کند، بلکه در دل آن می‌جوشد، رشد می‌کند و اگر زنده بماند، می‌تواند آخرین جمله جنگ را بنویسد.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.