|

پناه به روزمرگی در زمانه جنگ

من و شما که در ایران زندگی می‌کنیم، احتمالا همین حالا هم درگیر زندگی روزمره‌ایم. چای یا قهوه‌مان را خورده‌ایم، اخبار جنگ را دنبال کرده‌ایم‌ و فارغ از اینکه دیشب را چگونه گذرانده‌ایم، یک گوشه‌ ذهنمان مشغول این است که برای شام چه بپزیم یا لباس‌های کثیف را چه زمانی بشوییم. زندگی روزمره ادامه دارد، حتی زیر بمباران.

پناه به روزمرگی در زمانه جنگ

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

علی مرسلی

 

من و شما که در ایران زندگی می‌کنیم، احتمالا همین حالا هم درگیر زندگی روزمره‌ایم. چای یا قهوه‌مان را خورده‌ایم، اخبار جنگ را دنبال کرده‌ایم‌ و فارغ از اینکه دیشب را چگونه گذرانده‌ایم، یک گوشه‌ ذهنمان مشغول این است که برای شام چه بپزیم یا لباس‌های کثیف را چه زمانی بشوییم. زندگی روزمره ادامه دارد، حتی زیر بمباران.

اما این «زندگی روزمره»، به ‌نظر من این روزها ارزشی دارد بیش از صرفا زنده‌ماندن. به‌ویژه اگر قرار باشد این درام ادامه‌دار باشد (که پیش‌بینی من همین است)، آنهایی از نظر روانی دوام می‌آورند که بتوانند به روزمرگی چنگ بزنند، محکم‌تر از همیشه.

خالد حسینی در رمان «بادبادک‌باز» از قدرت آرامش‌بخش عادت‌های ساده می‌نویسد:

«پدرم همیشه چای را توی قوری مسی درست می‌کرد. صدای قل‌قل آب، صبح‌ها در کابل، حس امنیت می‌داد. حتی وقتی بمب‌ها صدا می‌کردند، باز هم آن صدا بود».

کورت ونه‌گات در «سلاخ‌خانه‌ شماره‌ پنج» صحنه‌ای را توصیف می‌کند پس از بمباران درسدن، وقتی از پناهگاه بیرون می‌آیند و شهر را با خاک یکسان می‌یابند، اما سربازی که کنارش ایستاده، دنبال دکمه‌ گمشده پیراهنش می‌گردد.

شاید ما هم، برای حفظ سلامت روانمان، لازم داریم دکمه‌ گمشده‌ خودمان را پیدا کنیم، یا به صدای قوری چای‌مان گوش بسپاریم.

برای ما آدم‌های معمولی، اینکه در دل بمباران و اخبار جنگ، دنبال آب و نان باشیم، عاشق شویم، بترسیم، لطیفه بگوییم یا حتی رؤیای عشق ابدی ببینیم، کاملا طبیعی است. ما نمی‌خواهیم قهرمان باشیم؛ فقط می‌خواهیم زنده بمانیم و زندگی کنیم.

درامِ ایرانِ ما متأسفانه رخ داده و ممکن است ادامه پیدا کند. اما شاید بهتر باشد، مانند آنچه «واسیلی گروسمن» در «زندگی و سرنوشت» توصیف می‌کند، به‌جای شکست‌دادن جنگ، با آن کنار بیاییم، چایمان را دم کنیم‌ و از آرامشی که هرچند کوتاه، موقت، ناپایدار یا حتی دودشدنی است و در لحظه در اختیار ماست، لذت ببریم:

«زنی در آشپزخانه‌ای تاریک، با دو شمع، سوپ چغندر می‌پزد. او جنگ را شکست نمی‌دهد، فقط با آن سازگار می‌شود».

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.