روایتهایی از تجربه احساس ناامنی زنان در شهر و تحلیلهای کارشناسی حقوقدان و جامعهشناس
خیابانهای دلهره
تکرار رفتارهای خشونتبار منجر به افزایش بسترهای ناامنی در جامعه و بالافتن میزان استرس بهویژه در میان زنان میشود. زنان بخش تاثیرگذار جامعه هستند؛ اگر آنها دچار احساس ناامنی شوند، تمام جامعه احساس فقدان امنیت روانی میکند. احساس ناامنی باعث آسیبدیدگی به سرمایه اجتماعی، کاهش اعتماد عمومی و بروز رفتارها و تعاملات همراه با اضطراب در جامعه میشود
قتل «الهه حسیننژاد»، دختر جوانی که قربانی فقر و طمع شد، نهتنها جامعه را به سوگ نشاند، بلکه بار دیگر مسئله امنیت زنان را در جامعه مطرح کرد. احساس ناامنی درست مانند زخم کهنهای دوباره سر باز کرده؛ احساسی که سه سال پیش هم با مفقودشدن «سما جهانباز» دختر 22ساله شیرازی، تجربه شده بود و بارها با اتفاقاتی که برای زنان در خانه و خیابان رخ داده، تکرار شد. پرونده «سما» هنوز باز است و سرنوشت او نامشخص. حالا هم با کشتهشدن هانیه بهبودی، ورزشکار اهل فریمان، به دست همسرش، آنهم با فاصله فقط پنج روز از پیداشدن پیکر خونین الهه، هول و هراس از کاهش روزافزون امنیت برای زنان وارد سطح دیگری شده است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
قتل «الهه حسیننژاد»، دختر جوانی که قربانی فقر و طمع شد، نهتنها جامعه را به سوگ نشاند، بلکه بار دیگر مسئله امنیت زنان را در جامعه مطرح کرد. احساس ناامنی درست مانند زخم کهنهای دوباره سر باز کرده؛ احساسی که سه سال پیش هم با مفقودشدن «سما جهانباز» دختر 22ساله شیرازی، تجربه شده بود و بارها با اتفاقاتی که برای زنان در خانه و خیابان رخ داده، تکرار شد. پرونده «سما» هنوز باز است و سرنوشت او نامشخص. حالا هم با کشتهشدن هانیه بهبودی، ورزشکار اهل فریمان، به دست همسرش، آنهم با فاصله فقط پنج روز از پیداشدن پیکر خونین الهه، هول و هراس از کاهش روزافزون امنیت برای زنان وارد سطح دیگری شده است. همه اینها در شرایطی است که دولت هم لایحه «حمایت از زنان در برابر خشونت» را به دلیل دورشدن لایحه از هدف اصلی آن از مجلس پس گرفته است. پیش از این در موج چهارم پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان، به احساس امنیت پرداخته شده بود. در این بخش 8 .54 درصد پاسخگویان گفتهاند که مال و اموالشان در امان نیست، از طرف دیگر ۳۳.۷ درصد پاسخگویان معتقد بودند در سطح شهر و خیابان احساس امنیت نمیکنند. همچنین 14 درصد پاسخگویان زن گفتهاند به میزان خیلی کمی در سطح شهر احساس امنیت میکنند.
مردم چه میگویند؟
یک جستوجوی ساده با هشتگ «امنیت» در فضای مجازی کافی است تا نظر شهروندان درباره وضعیت این مقوله مهم در سطح جامعه مشخص شود؛ موضوعی که پس از ماجرای ناپدیدشدن الهه حسیننژاد، از سوی کاربران شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفت. یکی از کاربران نوشته: «اگر یک زورگیر مسلح در خیابان سراغتان آمد، قهرمانبازی نکنید، فرار کنید، مالتان را بدهید و جان را نجات دهید». عدهای خواستار نظارت بر تاکسیهای اینترنتی شدهاند تا امنیتشان حفظ شود. مثل نگین: «مادرم بر این باور است که به تاکسی اینترنتی هم اعتمادی نیست، به سواری اصلا و اتوبوس هم خطرناک است؛ یعنی من نباید زندگی کنم؟». پویان هم ادامه داده: «نظارت بر سواریهای شخصی و حفاظت از جان و مال ملت، وظیفه حاکمیت است. وقتی نظارت نباشد، جنایت عادی میشود. تنها الهه نیست نامش را حذف کنید، جای نام بعدی را باز بگذارید». این بخشی از ترسهای کاربران در شبکههای اجتماعی است. اما زنان در خیابان هم از احساس ناامنی که این روزها تشدید شده، میگویند. یکی از آنها، لیلی زن جوانی است که به «شرق» میگوید از زمان رسیدن به سن نوجوانی تا امروز که 42ساله است، همواره چیزی شبیه ترس یا زنگ خطر اعماق روحش را خراشیده؛ وحشت از قربانی قتل و تجاوز شدن در خیابانهای تاریک یا در کوچه پسکوچههای محل کار تا خانه و برعکس: «12، 13ساله بودم که یک قاتل زنجیرهای به نام «خفاش شب» دستگیر و محاکمه شد. سالها بعد هم قاتل زنجیرهای زنان در مشهد دستگیر شد. قتلهای ناموسی، قتل زنان به دنبال دزدی و قتل زنان به دنبال تجاوز، خبرهایی هستند که گاهی از گوشهای از کشور به گوش میرسند و ناامنی ریشهدوانده در وجودم را عمیقتر میکنند». او ادامه میدهد: «بعدها با آمدن گشت ارشاد، یاد گرفتم از نیروی انتظامی هم بترسم. حتی وقتی در خیابان مورد آزار کلامی قرار میگرفتم، پایم برای کمکخواستن از این نیرو یاریام نمیکرد. این روزها که خبر کشتهشدن دختر 22ساله به دست یک راننده منتشر شده، خیلی نگرانم، نهفقط برای خودم، بلکه برای همه زنان و دختران جامعه. بهعنوان یک زن احساس میکنم از هیچ حمایتی در جامعه برخوردار نیستیم و در لحظه خطر، هیچ نجاتبخشی نداریم».
خطر تاکسیهای عبوری
«نسترن» هم دختری جوان از اهالی محله تهرانسر است. او برای «شرق» از حوادثی میگوید که حین تردد در شهر برایش اتفاق افتاده؛ حوادثی که میتوانستند سرنوشتی هولناک برایش رقم بزنند: «تاکسی خطیهای منطقه تهرانسر دیر به دیر به مبدأ میرسند و معمولا صفهای طولانی دارد. یک روز که بهشدت خسته بودم، تصمیم گرفتم به جای استفاده از تاکسی خطی از خودروهای سواری استفاده کنم. گوشهای از میدان آزادی ایستاده بودم و مقصدم را به رانندهها اعلام میکردم، پنج دقیقه بعد صدایی از پشت سرم گفت «تهرانسر». به سمت صدا برگشتم و متوجه شدم آقایی در تمام این مدت پشت سر من حضور داشت و در این مدت هم ساکت بود. به دلیل خستگی زیاد سوار ماشین شدم، تلاش ظاهری راننده برای اینکه مسافر دیگری هم به جمعشان اضافه شود، بیفایده بود و در نهایت تنها مسافر این خودرو شدم. درِ خودرو دستگیره نداشت و بهشدت احساس ترس کردم. شیشه تا نیمه پایین بود. از شدت ترس فریاد زدم که میخواهم پیاده شوم. اما راننده حاضر به توقف نشد. آنقدر ترسیده بودم که در آخر، دستم را از شیشه بیرون آوردم، درِ ماشین باز شد و راننده ناچار شد پیادهام کند. بعد هم بهسرعت فرار کرد». او پیش از این تجربه سوارشدن به خودروی همان مسیر را داشته و راننده به جاده زده بود: «ماشین را وارد جاده قدیم کرج کرد. جاده خلوت و تاریک بود. بین مسیر هم مرتب اصرار میکرد که باید روی صندلی جلو بنشینم. بهشدت ترسیده بودم، راننده شروع کرد به حرفهای جنسی و حتی پیشنهاد ارتباط جنسی داد. در نهایت راننده را فریب دادم و به بهانه اینکه روی صندلی جلو بنشینم، راننده را مجبور به توقف کردم. بعد هم بلافاصله فرار کردم و وارد نگهبانی یک کارخانه شدم». احساس ناامنی تنها برای زنان نیست، مردان هم چنین شرایطی را تجربه کردهاند؛ مثل پدربزرگ یاسمن که چند سال پیش از ترمینال آزادی به سمت خیابان آذربایجان سوار ماشینهای عبوری شد: «راننده ناگهان از مسیر اصلی منحرف شد و پدربزرگم را به بیابان کشاند. بعد از اینکه او را بهشدت کتک زد، تمام وسایلش را دزدید و او را در همان منطقه بیابانی تنها و خونآلود رها کرد».
هر کدام از ما میتوانستیم «الهه» باشیم
«مهسا» دختر 26ساله هم از روزی که خبر قتل «الهه حسیننژاد» را شنیده حال و روز خوبی ندارد. او به «شرق» میگوید: «این روزها خیلی میترسم. به الهه که فکر میکنم حالم بد میشود. ممکن بود من یا هر یک از ما به جای او بودیم. از طرف خودروهای حملونقل عمومی بهویژه تاکسیهای اینترنتی بهشدت احساس ناامنی میکنم. هر حرکت راننده را به دقت زیر نظر میگیرم مبادا مسیری را اشتباه برود. خیلی خوب یادم هست که دو سه سال پیش هم یک دختر شیرازی گم شد و تا امروز هم پیدا نشده است. قبلا ترسی نداشتم سوار تاکسی شوم اما حالا سختم است. واقعیت آن است که وقتی قدم از خانه بیرون میگذارم، نمیدانم باید از دوربینهای مرتبط با مسئله حجاب بترسم یا از بزهکاران. احساس میکنم بهعنوان یک زن در حالت استرس و احساس ناامنی مداوم هستم».
زنان، عمده قربانیان بزهها
اینکه چرا زنان در جامعه احساس ناامنی را تجربه میکنند، از نظر کوروش محمدی، رئیس انجمن آسیبشناسی اجتماعی ایران، تحت تأثیر مسائل متعددی است. او به «شرق» میگوید: «جامعه امروز ما در حوزه «ساماندهی» بهشدت دچار مشکل است، مانند ساماندهی مهاجرت، ساماندهی حملونقل عمومی و... . برای مثال فردی به دلیل بیکاری وارد کلانشهر تهران شده و با خودروی شخصی اقدام به مسافرکشی میکند بدون آنکه در این حوزه ساماندهی وجود داشته باشد. به بیان دیگر در جمعیت شهری ما مقوله ساماندهی مشاهده نمیشود که این مسئله یکی از بسترهای مناسب برای رشد جرائم است».
به گفته او، از طرف دیگر، عواملی مانند ضعف در قوانین، مشکلات معیشتی، بیکاری، تبعیض، شکاف طبقاتی روزافزون، نظام آسیبدیده اجتماعی در حوزه خانواده، فقدان برنامه جامع در حوزه تربیتی و فرهنگی و ناکامیهایی که افراد در جامعه تجربه میکنند، بستری مناسب برای بروز رفتارهای خشونتبار توسط افراد ناکامی که نمیتوانند رفتار خود را مدیریت کنند، فراهم میکند؛ افرادی که نه تحت آموزش مناسبی بودهاند و نه فرصتی برای مهارتآموزی داشتهاند. به باور محمدی، در جامعهای که «توسعه عدالت اجتماعی» در آن کمرنگ است، بخشی از جامعه به سمت بروز رفتارهای ناهنجار و بزه حرکت میکند: «همه خفتگیریها و زورگیریها و سرقتهایی که اخبار آن منتشر میشوند، ممکن است به قتل هم منجر شوند. قربانی این بزهها هم عمدتا زنان هستند؛ زیرا آنها برای بزهکاران طعمههای راحتتری به شمار میآیند. چنانکه در ماجرای قتل «الهه حسیننژاد» شاهد بودیم که این فاجعه زمان سرقت گوشی او و مقاومت الهه در برابر سارق رخ داد». این جامعهشناس به تأثیر و تأثر جامعه مردسالار بر ناامنی زنان هم اشاره میکند: «نتیجه این رفتارهای خشونتبار و تکرار جرائم هم افزایش بسترهای ناامنی در جامعه و افزایش استرس بهویژه در میان زنان میشود. زنان بخش تأثیرگذار جامعه هستند، اگر آنها دچار احساس ناامنی شوند، کلیت جامعه احساس فقدان امنیت روانی میکند». محمدی این را هم اضافه میکند که روزانه میلیونها نفر در جامعه به سلامت تردد میکنند اما وقوع اتفاقاتی مانند قتل الهه، شرایط روانی جامعه در حوزه امنیتی را بهشدت منفی میکند: «این احساس ناامنی باعث ورود آسیب به سرمایه اجتماعی، کاهش اعتماد عمومی و بروز رفتارها و تعاملات همراه با اضطراب در جامعه میشود. چنین جامعهای نمیتواند در حوزه شکلگیری خانواده موفق، تعلیم و تربیت موفق و... توفیقی حاصل کند و حتی کارکردها و ساختارهای اجتماعی دچار یک فروپاشی فاجعهبار میشوند. در چنین شرایطی امکان برنامهریزی و تصمیمگیری برای آینده جامعه وجود نخواهد داشت». بر اساس اعلام او، اگر در جامعه ما قوانین حمایتی قدرتمندی در حوزه زنان وجود داشت و شاهد ضعف عملکرد در این حوزه نبودیم، بستر لازم برای خودباوری زنان و ایجاد عدالت جنسیتی هم شکل میگرفت. در چنین شرایطی مجرمان نمیتوانند بهراحتی نسبت به یک زن مرتکب جرم و خشونت شوند؛ زیرا میدانند قوانین بهشدت از زنان حمایت میکند درحالیکه امروز حتی تعرض کلامی نسبت به زنان در معابر عمومی با هیچ برخوردی مواجه نمیشود.
فقر؛ علت اصلی ارتکاب جرم
عبدالصمد خرمشاهی، حقوقدان و وکیل دادگستری، فقر و نابرابری حقوق میان زنان و مردان را دو عامل مهمی میداند که در به خطر افتادن امنیت جامعه و بهویژه زنان نقشی مهم ایفا میکنند. او با طرح این سؤال که چرا در جامعه ما جرائم روندی صعودی دارند و کاهش نمییابند، میگوید: «برای پاسخ به این سؤال باید بررسی شود که آیا مسئولان و دولتمردان، در جهت ریشهکنکردن علل و عواملی که موجب وقوع اینگونه فجایع و جرائم میشوند، دست به اقدامات لازم و گستردهای زدهاند یا هنوز هم مسئولان ما عمق فاجعه را احساس نکردهاند؟ پاسخ به این سؤالات منفی است. چرا چنان بیتفاوت بودهایم که هرازگاهی امنیت جامعه و افکار عمومی به هم میریزد و شهروندان احساس ناامنی کنند؟». خرمشاهی بر ضرورت احساس امنیت و آرامش در میان شهروندان به عنوان ویژگی یک زندگی شهری تأکید میکند: «اگر این احساس از جامعه رخت ببندد، طبیعتا جامعه با مشکلات بیشتری مواجه خواهد شد. از قدیم گفتهاند هیچ انسانی مجرم به دنیا نمیآید، بلکه مجموعهای از علل و عوامل است که منجر به بزهکاری میشود که رأس همه این علل و عوامل «فقر» است. مسائلی مانند نداشتن امنیت شغلی، فقدان مسکن، دغدغههای معیشتی، فقدان تفریحگاهها و امکانات فرهنگی مناسب و ایجاد شکاف طبقاتی روزافزون در جامعه، همگی از عوامل بسترساز وقوع جرم هستند».
نابرابری زنان و مردان در قوانین
این حقوقدان به مسئله «امنیت زنان» در قوانین هم اشاره میکند: «در عمل شاهدیم که حمایتی از حقوق زنان نمیشود. لایحه حمایت از زنان در برابر خشونت سالهاست در مجلس معطل مانده و هنوز تصویب نشده. در این لایحه بر حمایتهای خاص از امنیت زنان تأکید شده است در حالی که حجاب را از یک مسئله فرهنگی تبدیل به یک معضل کردهاند، آن هم در شرایطی که شورایعالی امنیت ملی اجرای این مصوبه را به صلاح ندانسته است. قطعا کار فرهنگی هیچگاه با ارعاب، تهدید و اجبار نتیجه نداده. از طرف دیگر، دوربینهایی که کوچکترین رفتارها را ثبت میکنند، باعث تشویش خاطر زنان میشود و بازتاب مثبتی ندارد». او درباره تأثیر رفتارهای انجامشده نسبت به زنان بر سر مسئله حجاب و جریترشدن بزهکاران نسبت به آنها هم میگوید: «وقتی نگاه حمایتی نسبت به زنان کمتر میشود، چنین اتفاقی هم دور از ذهن نیست. مثلا به موضوع قتلهای ناموسی توجه کنید. سالها پیش فصلنامه پژوهشی نیروی انتظامی گزارشی منتشر کرد که نشان میداد بخش زیادی از قتلهایی که در جامعه انجام میشود، همین قتلهای ناموسی است».
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.