نان؛ گمشده کودکان فلسطینی
کسی برای غزه سمفونی نمیسازد
شواهد برای اعلام اینکه نوعی قحطی دستساز در غزه جریان دارد، کم نیست. این شواهد فقط به ممانعت اخیر اسرائیل از ارسال مواد غذایی و بستن راه بر کامیونهای حامل مواد ضروری برای جمعیت بیش از دو میلیون نفری غزه برنمیگردد. دستکم از ماه مارس ۲۰۲۴، یعنی بیش از یک سال قبل، زنگ خطر درباره ایجاد قحطی دستساز در باریکه غزه به صدا درآمد. یکی از نخستین واکنشها را روزنامه گاردین داشت. این روزنامه بهار سال گذشته نوشت شواهد زیادی وجود دارد که اتهام ایجاد قحطی به دست اسرائیل را پشتیبانی میکند.


مهسا مژدهی: شواهد برای اعلام اینکه نوعی قحطی دستساز در غزه جریان دارد، کم نیست. این شواهد فقط به ممانعت اخیر اسرائیل از ارسال مواد غذایی و بستن راه بر کامیونهای حامل مواد ضروری برای جمعیت بیش از دو میلیون نفری غزه برنمیگردد. دستکم از ماه مارس ۲۰۲۴، یعنی بیش از یک سال قبل، زنگ خطر درباره ایجاد قحطی دستساز در باریکه غزه به صدا درآمد. یکی از نخستین واکنشها را روزنامه گاردین داشت. این روزنامه بهار سال گذشته نوشت شواهد زیادی وجود دارد که اتهام ایجاد قحطی به دست اسرائیل را پشتیبانی میکند.
در همان زمان که شمال باریکه در خطر قحطی گسترده قرار گرفت و جان هزاران نفر در خطر بود، سازمان ملل با لکنت فراوان اعلام کرد محدودیتهای اسرائیل بر کمکهای غذایی به غزه «ممکن» است جنایت جنگی محسوب شود. یک سال بعد از به صدا درآمدن این زنگ خطر، دیگر موضوع فقط ۳۰۰ هزار نفر در شمال غزه نبود، بلکه کل جمعیت در این ناحیه به دلیل ممانعت سیستماتیک اسرائیل از ارسال مواد غذایی و کمکها و محاصره تمام و کمال باریکه در خطر هستند. اما این اولین بار نیست که جهان با یک قحطی دستساز بشر روبهرو میشود. ایجاد قحطی دستساز قدمتی به اندازه تاریخ دارد و فقط در قرن بیستم جهان شاهد برخی از بیرحمانهترین آنها بوده است.
غزه؛ خشونت بیامان و گرسنگی
از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ تا امروز حدود ۵۴ هزار نفر در غزه جان خود را بر اثر حملات اسرائیل از دست دادهاند. اسرائیل به مدت ۱۱ هفته اجازه عبور کامیونهای حاوی مواد غذایی و کمکهای بشردوستانه را نداد و بعد فقط برای تعداد محدودی از کامیونها اجازه عبور صادر کرد که تعدادشان به صد کامیون هم نمیرسید. با وجود اینکه مقداری کمک به غزه ارسال شده، اما کماکان آن گروه از فلسطینیهایی که به شبکههای اجتماعی دسترسی دارند، میگویند گرسنه هستند و به ندرت چیزی برای خوردن پیدا میکنند. در مدت یک سال و شش ماه گذشته، گزارشهایی درباره اینکه اهالی غزه از برگ گیاهان یا گوشت اندک لاکپشتهای آبی تغذیه میکنند، منتشر شده است.
در همان شش ماه نخست جنگ، ذخایر غذایی غزه به پایان رسید و شهروندان نیازمند کمکهای خارجی شدند. براساس اساسنامه رم، گرسنگیدادن به اهالی یک ناحیه، به معنای گرسنگیدادن عمدی به غیرنظامیان از طریق محرومسازی آنها از اقلام ضروری برای بقاست که شامل مانعتراشی عمدی در مسیر ارسال کمکها هم میشود. از سوی دیگر، اسرائیل در غزه نیرویی اشغالگر محسوب میشود. این یعنی باید از نظر حقوقی برخی قواعد بینالمللی را رعایت کند. طبق ماده ۵۵ کنوانسیون چهارم ژنو، اسرائیل موظف است غذا و دارو را برای اهالی غزه فراهم کند. اگر منابع داخلی برای تأمین خوراک مردم کافی نباشد، اشغالگران وظیفه دارند این مواد را وارد کنند.
در هر دو مورد، اسرائیل به طور کامل از کنوانسیون ژنو سرپیچی کرده است. آنها نهتنها با نابودی ۹۰ درصد از زمینهای کشاورزی و زیرساختهایی که باعث دسترسی شهروندان به آب سالم میشود مردم غزه را در تنگنا قرار دادهاند، بلکه مانع از ورود مواد غذایی و دارو میشوند. مقامات اسرائیل هرگز از اعلام اینکه قصد تحت فشار قراردادن جمعیت دو میلیونو ۳۰۰ هزار نفری غزه را با استفاده از ایجاد قحطی و گرسنگی دارند، خجالتزده نبودهاند. یوآف گالانت که تا اواخر سال گذشته میلادی وزیر جنگ اسرائیل به حساب میآمد، در نخستین ماههای آغاز حملات گفته بود: نه برق، نه غذا و نه آب؛ ما با حیواناتی در قامت انسان میجنگیم. همچنین وزیر دارایی اسرائیل در ماه مارس ۲۰۲۵ گفته بود اسرائیل از ورود حتی یک دانه گندم به نوار غزه جلوگیری خواهد کرد.
هولودومور؛ وقتی استالین مرگ به ارمغان آورد
یکی از پیچیدهترین قحطیهای قرن بیستم را استالین در اوکراین و در ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۳ رقم زد. رهبر اتحاد جماهیر شوروی، با گرفتن زمین و مواد غذایی کشاورزان اوکراینی که آنها را دشمن کارگران میدانست، میلیونها نفر را به کام مرگ فرستاد. در آن مدت در حالی که تولید محصولات کشاورزی بهشدت کاهش پیدا کرده بود، دولت شوروی مصادره اجباری غلات را ادامه داد و برای شهروندان اوکراینی چیزی برای خوردن نماند. بسیاری از تاریخدانان معتقدند مشکل استالین، فقط کشاورزان نبودند.
او از نافرمانی اوکراینیها کلافه بود و راهی برای ارعاب آنها نیاز داشت و از قحطی دستساز برای رسیدن به هدف استفاده کرد. وقتی گرت جونز، خبرنگار ولزی، مخفیانه خودش را به خارکیف در اوکراین رساند، وحشتزده با هزاران بدن در آستانه مرگ از گرسنگی روبهرو شد و به زحمت گزارشش از این فاجعه را در روزنامه منچستر گاردین منتشر کرد. خبرنگارانی همچون والتر دورانتی که دستشان زیر ساطور استالین بود، با تکذیب خبر باعث شدند تا سالها واقعیت قحطی در اوکراین فاش نشود. تعداد قربانیان در منابع گوناگون از ۲.۲ میلیون نفر تا ۱۰ میلیون نفر ذکر میشود.
قحطی بنگال؛ کار، کار انگلیسیهاست
یکی از تلخترین قحطیها در قرن بیستم در بنگال رخ داد. در ایالت بنگال هند که در دهه 40 میلادی تحت نظر انگلیسیها اداره میشد، سه میلیون نفر از جمعیت ۶۰ میلیون نفری در مدت یک سال جان خود را به دلیل گرسنگی از دست دادند. برخی از اسناد و مدارک، وینستون چرچیل را متهم اصلی این جنایت معرفی میکنند. در ابتدا توفانها، سیلها و آفتهای کشاورزی باعث کاهش کاشت برنج در بنگال شدند.
از آنجایی که دستمزد کارگران بسار اندک بود، قدرت خرید بنگالیها بهشدت کاهش پیدا کرد و آنها دیگر قادر به خرید مواد غذایی نبودند. به اعتقاد بسیاری از دنبالکنندگان این ماجرا، همزمان با این رویدادها، بریتانیا برای تأمین نیازهای ارتش خود که درگیر جنگ جهانی دوم بود، کماکان به صادرکردن غلات از بنگال ادامه داد. چرچیل که دستور اختصاصدادن مواد خوراکی به جبهه جنگ را صادر میکرد، در همان روزها، علت قحطی را تکثیر بیش از حد مردم هند خواند و خودش را تبرئه کرد. آمارتیا سن، اقتصاددان بنگالی برنده جایزه نوبل، در این زمینه البته نظر دیگری دارد. او میگوید مقدار غذای موجود در بنگال به طور کلی برای تغذیه جمعیت کافی بود، اما توزیع ناعادلانه و سیاستهای اقتصادی باعث شد گروههای فقیرتر توانایی خرید غذا را از دست بدهند. آمارتیا سن البته با جزئیات توضیح میدهد که افزایش قیمت غلات به دلیل احتکار، تقاضای بالای ارتش بریتانیا و تورم جنگی رخ داد و دست فقرا را از تأمین غذا کوتاه کرد؛ درحالیکه ثروتمندان و تجار به غذا دسترسی داشتند.
قحطی بزرگ چین؛ یک نفر مائو را متوقف کند
همه اعداد و ارقامی را که در این نوشته خواندهاید، فراموش کنید؛ قحطی بزرگ در چین مرحله دیگری از قحطیهای دستساز بود که به مرگ بین ۱۸ میلیون تا ۴۵ میلیون نفر انجامید. ارقامی که دولت پکن اعلام میکند به همان ۱۸ میلیون نفر اشاره دارد، اما نهادهای حقوقبشری میگویند ماجرا گستردهتر از اینحرفهاست و تعداد کشتهها نزدیک به سه برابر آمار رسمی است. مائو در دهه ۱۹۵۰ میلادی تصمیم گرفت سیاستهای کشاورزی مشابه مدل استالین را در چین دنبال کند.
او همزمان سیاستهایی را علیه صرف گندم از سوی گنجشکها اعمال کرد و چینیها به جان پرندگانی افتادند که به گفته مائو میزان زیادی از گندم تولیدی کشاورزان را حیفومیل میکردند. بعد از کشتهشدن گنجشک، بلای حشرات بر سر آنها نازل شد و قحطی از راه رسید. اما این تنها دلیل نبود؛ جمعیسازی کشاورزی و استفاده از کشاورزان برای کارهای دیگر، باعث شد در سال ۱۹۵۹ از میزان تولیدات کشاورزی به شکل چشمگیری کاسته شود و برنامه مائو برای جهش بزرگ رو به جلو به طور کامل با مرگ دهها میلیون نفر شکست بخورد.
قحطی لنینگراد؛ مرگ و محاصره
«لنینگراد باید از گرسنگی بمیرد»؛ روایت است که هیتلر مایل بود جان تکتک جمعیت بیش از دو میلیون نفری لنینگراد را که اینروزها سنپترزبورگ خوانده میشود، بگیرد. محاصره شهر از سال ۱۹۴۱ آغاز شد و تا ژانویه ۱۹۴۴ طول کشید. آلمان برای تضعیف مقاومت شوروی در شرق به تصرف لنینگراد نیاز داشت. تعداد کشتهشدهها در محاصره شهر بین ۸۰۰ هزار نفر تا یکونیم میلیون نفر تخمین زده میشود، اما همه آنها بر اثر قحطی جان خود را از دست ندادند؛ در این دوره دوونیمساله، شهر از زمین و دریا مورد محاصره قرار گرفت و فقط یک مسیر محدود روی دریاچه لاوگا باقی ماند که از طریق آن کمکهای محدودی ارسال میشد.
همزمان نازیها انبارهای غذایی را هدف بمباران خود قرار میدادند تا چیزی از ذخایر غذایی شهر باقی نماند. از آنجایی که زیرساختهای شهر هدف قرار میگرفتند، عملا دسترسی به آب سالم هم ممکن نبود. در همان زمان روسها اصطلاحی را بین خودشان داشتند که به آن رنگوروی محاصره میگفتند. بااینحال، آنچه مقاومت لنینگراد را تاریخی کرد، ادامه حیات فرهنگی شهر در میان قحطی و گرسنگی بود. در سختترین روزهای محاصره، سمفونی شماره هفت شوستاکوویچ اجرا و روزنامههای منتشر میشدند و گعدههای فرهنگی و روشنفکری کموبیش به کار خود ادامه میدادند.
لیدیا گینزبورگ، نویسنده شناختهشده و منتقد روس، در این زمینه مینویسد: «گرسنگی انسان را به موجودی تبدیل میکند که فقط به غذا فکر میکند، اما در لنینگراد، ما هنوز کتاب میخواندیم، موسیقی گوش میدادیم و انسان باقی ماندیم». در کتابی با نام محاصره که دانیل گرانین و آلس آداموویچ در دهه ۷۰ میلادی و به کمک مصاحبه با بازماندگان نوشتهاند، روایتهایی درباره آدمخواری بر اثر گرسنگی مطرح شده است. برخی آمار میگویند تا دسامبر سال ۱۹۴۲ دوهزارو ۱۵ نفر به جرم آدمخواری به زندان رفتهاند. تصاویر بدنهای گرسنه و مردهای را ثبت کردهاند که جابهجا در لنینگراد یخزده بر زمین افتادهاند. آنا آخماتوا، شاعر شهیر روسی، درباره محاصره لنینگراد، به عنوان شهری که آن را به صلیب کشیدهاند، اینطور مینویسد: ما میدانیم چه در پیش است/ ساعت رنج فرا رسیده / اما ما تسلیم نمیشویم/ لنینگراد ما فرو نخواهد افتاد.