|

فکر کردن درباره ایران در ایام جنگ

فراسوی گریز از تاریخ

ایران روزهای بسیار نگران‌کننده‌ای را تجربه می‌کند. امکان ویرانی میهن در مقابل چشمان غمناک ما خطری واقعی گردیده است. در ایام جنگ چگونه می‌توان به ایده‌ای الهام‌بخش و پرسشی امیدساز درباره مراقبت از میهن فکر کرد؟ ایده‌ای که هم تصوری ورای ویرانی را در ذهن و دل ایرانیان جای دهد و هم اینکه الهام‌بخش ارزش‌های مشترک ایرانیان در هر مکانی که زندگی می‌کنند باشد؟ و البته که مشوق ما در کار میهن‌دوستی‌مان در این لحظه از تاریخِ پرمخاطرۀ کشورمان باشد؟

فراسوی گریز از تاریخ

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

علی میرسپاسی-استاد جامعه‌شناسی و مطالعات خاورمیانه: ایران روزهای بسیار نگران‌کننده‌ای را تجربه می‌کند. امکان ویرانی میهن در مقابل چشمان غمناک ما خطری واقعی گردیده است. در ایام جنگ چگونه می‌توان به ایده‌ای الهام‌بخش و پرسشی امیدساز درباره مراقبت از میهن فکر کرد؟ ایده‌ای که هم تصوری ورای ویرانی را در ذهن و دل ایرانیان جای دهد و هم اینکه الهام‌بخش ارزش‌های مشترک ایرانیان در هر مکانی که زندگی می‌کنند باشد؟ و البته که مشوق ما در کار میهن‌دوستی‌مان در این لحظه از تاریخِ پرمخاطرۀ کشورمان باشد؟

 

پیشنهاد من ساده و روشن است، بیاییم به آبادانی ایران فکر کنیم. ایده‌ای که هم چشم‌انداز ایرانی نیک را ممکن می‌کند و هم از ایرانیان دعوت می‌کند که در ایام سخت جنگ از میهن‌شان مراقبت کنند. اندیشه‌کردن به ایده «آبادانی ایران» همان فکرکردن درباره ایران در ایام جنگ است. پروژۀ‌ آبادانی به بازسازی احساس تعلق و همبستگی همه ایرانیان معنی تازه می‌دهد. ایرانیان، چه در مرکز و چه در پیرامون، چه در شمال و چه در جنوب، احساس می‌کنند که این کشور خانۀ همۀ آنان است. خانه‌ای که امکان آسایش و رشد، و نه‌فقط بقا، در آن فراهم است. نخست، آبادانی ایران در گرو آن است که ایرانیان، در هر نقطه‌ای از سرزمین خود، احساس «در خانه بودن» داشته باشند؛ یعنی زندگی در مکانی که در آن احساس آرامش، تعلق و ایمنی کنند. این خانه نه‌فقط مفهوم فیزیکی مکان، بلکه حامل معنایی نمادین است؛ جایی که فرد، حتی در مواجهه با دشواری‌ها، خود را بخشی از آن می‌داند و حاضر است در آن بماند، زندگی کند و آن را دگرگون سازد. حس تعلق به این «خانه» فقط یک حس نوستالژیک نیست، بلکه بنیانی اخلاقی دارد: نوعی خیرخواهی متقابل، نوعی اراده مشترک برای زندگی جمعی، و نوعی همدلی با رنج دیگری. ایدۀ آبادانی را بایستی ادامه و مکمل مهم‌ترین دستاورد ایران معاصر یعنی سنت مشروطه درک کرد. ایده حکومت قانون دستاورد بسیار مهم مشروطه ایرانی بوده که باید ادامه پیدا کند. اما برخی از کاستی‌های آن را پروژۀ «آبادانی» جبران خواهد کرد. در واقع ایدۀ دعوت از ایرانیان برای آبادانی ایران کوشش ایرانیان امروز در راه ارتقای کاری است که با مشروطیت آغاز شد و به‌گفته هوشمندانۀ حسن تقی‌زاده «دستاورد بسیار مبارک» بود. پس من «ایده آبادانی» را نوعی تکامل مشروطیت ایرانی می‌دانم.

مایلم بر نکته‌‌ای مهم تأکید کنم: پروژۀ‌ آبادانی را نباید یک گفتمان، ایدئولوژی یا نظریه‌ای کلیشه‌ای دانست. این پروژه، بیش از آنکه یک بستۀ‌ فکری ازپیش‌ساخته باشد، چشم‌اندازی باز و سیال است. مفهومی که از جهت نظری، فراتر از گفتمان‌هایی نظیر «انحطاط» یا «عقب‌ماندگی» می‌رود و افق‌های بسیار وسیع‌تری را پیش‌‌روی ما می‌گشاید. آبادانی فقط توسعه اقتصادی یا صنعتی‌شدن نیست؛ بلکه طرحی برای بازسازی رابطه انسان با خود، دیگری و جهان پیرامون اوست. ایدۀ آبادانی نقش مکان را بسیار ارجمند به تصور می‌آورد، چراکه امکان گردهم‌آیی مردم را فراهم می‌سازد تا بتوانند با همکاری و تعاون، محیط پیرامون خود و دیگران را دگرگون و آباد کنند. برای تحقق چنین موقعیتی، فهم پیچیدگی رابطۀ‌ میان مکان و زیست اجتماعی و مراقبت از زندگی لازم است. البته پژوهش و نظریه‌پردازی در این زمینه،‌ به دیدگاه‌های جامعه‌ اندیشمندان ایران و حضور و مشارکت فعال آنها و تمام ایرانیان در این زمینه بسیار کمک کار خواهد بود. شاید برای برخی از افراد، ایدۀ آبادانی ایران، نوعی تخیل رمانتیک یا یک آرمان‌گرایی بی‌ریشه به‌نظر برسد اما ابداً چنین نیست؛ چشم‌انداز آبادانی هرچند خلاقانه است اما محدودیت‌ها و چارچوب‌های روشن خود را دارد. مهم‌ترین شرط تحقق این ایده، به‌کارگیری سنت اندیشه اجتماعی معاصر است، چراکه ما نمی‌توانیم پروژۀ آبادانی را تنها با زبان اسطوره، افسانه یا عرفان پیش ببریم. آنچه امروز بدان نیاز داریم، بازاندیشی انتقادی و عقلانی در باب ساختارهای قدرت، جامعه، فرهنگ و نهادهاست؛ یعنی همان اصول و اندیشه‌ای که در علوم اجتماعی مدرن جریان دارد. بدون این چارچوب تحلیلی و نظری، ایدۀ ایران آباد، یا به شعارهای تهی تقلیل می‌یابد، یا در دام نوستالژی‌های خطرناک گرفتار می‌شود.

پروژۀ آبادانی، بدون به‌ رسمیت شناختن تنوع زبانی، فرهنگی و قومی ایران، بی‌معنا خواهد بود. چنین جامعه‌ای شاید بتواند از نظر اقتصادی موفق شود، اما هرگز به آبادانی پایدار نخواهد رسید؛ یعنی آبادانی به‌مثابه شکوفایی زیست جمعی، عدالت اجتماعی و مشارکت فعال در ساختن جهانی انسان‌دوستانه‌‌‌تر. ما به‌عنوان ایرانیان معاصر باید به ملت خود، ایران، به‌عنوان کشوری آزاد، مرفه و الهام‌بخش بیندیشیم و از دستاوردهای درخشان این سرزمین در زمینه علم، فرهنگ و هنر در طول تاریخ غافل نباشیم؛ تاریخی که همه ما در آن سهیم هستیم. تاریخ می‌تواند محرکی برای انجام کارهای ارزشمند و مشوقی برای انسان باشد تا امیدوارانه به آینده بیندیشد. معتقدم هنگام تفکر درباره آینده ایران، همگی باید تخیلی خلاق داشته و در اندیشه مراقبت از میهن باشیم. رعایت و پایبندی به ملاحظات ذیل این دو صفت را در ما شکوفا خواهد کرد:

اول: قلب و ذهن خود را به روی دنیای امروز باز کنیم؛ یعنی مردمان زمان خود باشیم و نقاط مثبت و امیدوارانه کشورمان را ببینیم و بپذیریم و در عین حال پذیرای خوبی‌های جهان باشیم. به عبارت دیگر، ملت خود را به‌عنوان بخشی از یک جهان معاصر و بزرگ‌تر درک کنیم.

دوم: با سعه‌ صدر خود را از انتقام‌گرفتن از وقایع تلخ گذشته رها کنیم. آینده نیک برای ایران را در سرخوردگی‌‌های‌مان از شکست‌های پیشینیان زندانی نکنیم. من این رویکرد را «فراسوی گریز از تاریخ» نامیده‌ام؛ یعنی گفتمانی که به‌جای اتلاف وقت برای ابراز تنفر یا احساس شرم و حقارت نسبت به وقایعی چون جنگ و اشغال و بحران‌هایی از این دست، بر درکی معاصر و در عین حال واقع‌گرایانه و مستند به تاریخ تأکید دارد.

سوم: خروج از گفتمان رنجش تاریخی، مستلزم پذیرش امید اجتماعی است. باور داشتن به امید اجتماعی از نظر جامعه‌شناختی لازمۀ آغاز تفکر درباره ایران و ایرانیان محسوب می‌شود، چراکه امید، اساسی‌ترین شرط اعتماد است؛ اعتماد اجتماعی به آینده ایران و ایرانیان. اعتماد به روزی که این سرزمین برای تک‌تک مردمانش شایسته‌ و درخور زندگی، رشد و شکوفایی خواهد شد.

چهارم: امید اجتماعی به همبستگی اجتماعی جان می‌بخشد. معتقدم برای مراقبت از میهن و ملت، فقط امیدواربودن و در آرزوی کشوری مرفه به سر بردن کفایت نمی‌کند، بلکه شرط تأثیر، در ابراز ایده‌ها و رویکردهای مفید برای دیگران است؛ به گونه‌ای که بتوانیم آنان را نیز متقاعد کنیم تا خود را عضوی از این فرایند همبستگی اجتماعی و شریک در امید اجتماعی ایران ببینند. این امر امروز و در ایام جنگ کاری ملی و حیاتی است.

پنجم: تحقق اقدامات افراد و تعاون‌شان با یکدیگر برای دستیابی به اهداف اجتماعی و خیرخواهی ملی، همیشه نیازمند ایده‌هایی‌ است که به مجموعه این اقدامات و تلاش‌ها معنا و مفهوم ببخشد؛ ایده‌هایی که به طور جمعی الهام‌بخش هستند. باور دارم این نکته می‌تواند در تحقق جامعه‌‌ای نیک برای ما ایرانی‌ها بسیار تأثیرگذار باشد.

بی‌‌تردید بسیاری با اعتقاد و راهکار من برای تحقق ایران آباد موافق نخواهند بود، اما من به این نکته سخت معتقدم که امکان اندیشیدن به پروژۀ «آبادانی ایران» در شرایط کنونی ایده‌ای بسیار کارساز است. منظور من از علوم‌ اجتماعی جدید، نحوه‌ای از مواجهه با جهان است که مبتنی بر فهم پیچیدگی، ناسازگاری و ضرورت‌های عینی تاریخی است و امکان همبستگی و تعاون ملی را در ایام جنگ فراهم می‌کند.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.