3 روایت از فردو؛ ایران به کدام مسیر میرود؟
شکاف چنارها و پاجوشها در واکنش به حمله آمریکا به فردو
در پی حملات اخیر آمریکا به تأسیسات هستهای ایران، بهویژه سایت غنیسازی فردو، شکاف جدیدی میان جریان «چنارها» و «پاجوشها» پدید آمد. این اختلاف از واکنشها به توییتهای مهدی محمدی مشاور محمدباقر قالیباف در توییتر آغاز شد.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
در پی حملات اخیر آمریکا به تأسیسات هستهای ایران، بهویژه سایت غنیسازی فردو، شکاف جدیدی میان جریان «چنارها» و «پاجوشها» پدید آمد. این اختلاف از واکنشها به توییتهای مهدی محمدی مشاور محمدباقر قالیباف در توییتر آغاز شد. اختلافاتی که میتوان با بررسی جوانب آن مسیر آیندهای را که ایران ممکن است دنبال کند بهتر حدس زد. ایران کدام مسیر را طی خواهد کرد؟ پاسخ محدود در حد «عینالاسد»؟
حمله همهجانبه با طعم بستن تنگه هرمز یا توافق با آمریکا؟ توییت مشاور قالیباف که در آن حمله به فردو را «اتفاق جدیدی» تلقی نکرده بود، جنجالی در زیر پست او برپا کرد که واکاوی آن مدلهای مختلف مواجهه با این پدیده را بر ما بیشتر آشکار میکند. مشاور ارشد قالیباف در توییتش نوشته بود: «از دید ایران اتفاق چندان عجیبی نیفتاده. ایران چند شب است که منتظر حمله به فردو است. سایت مدتهاست تخلیه شده و در حمله آسیب غیرقابل بازگشتی هم ندیده».
این خط توسط برخی دیگر از سرشاخههای مجازی این جریان در فضای سایبری نیز دنبال شد. اما مهمتر از آن این بود که تنها چند ساعت قبل از حمله آمریکا به تأسیسات اتمی ایران، حمیدرضا مقدمفر، معاون دفتر حفظ و نشر آثار رهبری و همچنین مشاور رسانهای سپاه و دانشگاه آزاد، در برنامهای تلویزیونی ادعا کرد که فردو اصلا در برنامه هستهای ایران اهمیت چندانی ندارد: «حالا بیاید یه چیزی هم در فردو بیندازد. فردو چقدر مؤثر است؟ دانشمندان هستهای امروز باید بگن. عموما نظرشان این است که اصلا تعیینکننده نیست. اصلا فردو را بیاید با بمبهای ۱۴ تنی و... نابود کند چه اتفاقی میافتد؟ ما اولا فناوری را در ذهن و فکر دانشمندان داریم. ثانیا آنقدر تأسیسات و ساختار داریم در هستهای که فردو اصلا امروز حاشیه است...». با توجه به اینکه هر دو فرد ذکرشده به جریان چنارها در اصولگرایان نزدیکتر هستند، شاید بتوان اهمیت این اظهارات را بیشتر درک کرد. اما در مقابل شاهد حمله به مشاور قالیباف بودیم. اظهارات مشاور قالیباف در توییتر با واکنش تند جریان مصاف و حامیان جلیلی در انتخابات روبهرو شد. تا جایی که حتی یکی از اکانتهای ناشناس اما نزدیک به جریان مصاف خطاب به او نوشت: «آمریکا به م... تجاوز کرده بیش... ! اتفاق چندان عجیبی نیفتاده؟ همنشینی با غربگدایان شما وفاقیون رو عقیم کرده!». اکانت دیگری نزدیک به این جریان نیز نوشت: «آمریکا مستقیما به خاک ایران تجاوز کرده اتفاق چندان عجیبی نیفتاده!!». در مواجهه با این اظهارنظر که «فردو چندان اهمیتی ندارد» سه واکنش قابل مشاهده و رؤیت بود.
تحلیل اول: «اتفاق خاصی نیفتاده»؛ مدیریت بحران با روایت تقلیلگرا
این تحلیل که از سوی چهرههایی مانند مشاور قالیباف و مقدمفر ارائه شد، مبتنی بر این پیشفرض است که آستانه تحمل ایران در برابر حملات دشمن افزایش یافته و همچنین قدرت واقعی برنامه هستهای ایران نه در تأسیسات، بلکه در دانش بومی آن نهفته است. در این نگاه، هدف نهفقط آرامسازی فضای عمومی، بلکه آمادهسازی افکار عمومی برای پرهیز از اقدامات پرهزینه و غیرقابل کنترل نیز به نظر میرسد. به بیان دیگر، با روایت «حملهای بیاثر»، میکوشند:
خطر جنگ همهجانبه را دفع کنند، حملات پرهزینه و دامنهای که میتواند تداوم درگیری را زیاد کند، محدود کند و افکار عمومی را به سمت صبر استراتژیک یا تلافی محدود سوق دهند.
این دیدگاه، در ظاهر واقعگرایانه و «مدیریتمحور» به نظر میرسد، اما از دید منتقدان، نوعی عادیسازی تجاوز به خاک ایران و تنزل سطح بازدارندگی است. منتقدان میگویند این گفتمان اگرچه آرامشبخش است، اما ممکن است دشمن را به تکرار حملات تشویق کند.
تحلیل دوم: «به خاک ایران تجاوز شده»؛ رویکرد واکنشی و بازدارنده تهاجمی
دومین تحلیل که بیشتر از سوی جریان حامیان جلیلی و پاجوشها مطرح شد، بر پایه این اصل بنا شده که هرگونه حمله به تأسیسات ایران، حمله به خاک ایران و نقض آشکار حاکمیت ملی است و باید بهطور گسترده پاسخ داده شود. در این نگاه، نهفقط نابودی فیزیکی سایت، بلکه آغاز جنگ میان ایران و آمریکا مسئله محوری است و تا نابودی آمریکا باید پیش رفت. از نگاه این جریان:
عدم پاسخ فوری و شدید، پیام ضعف به دشمن میدهد؛ راهبرد «خویشتنداری» در برابر تجاوز نظامی تکرار اشتباههای گذشته است؛ پاسخ باید بهگونهای باشد که تمام ابعاد وجودی آمریکا را در بر بگیرد. در این رویکرد، حملاتی مشابه پاسخ ایران به عینالاسد هم کارساز نیست، بلکه باید به سمت درگیرکردن شرکای آمریکا در منطقه و بستن تنگه هرمز هم حرکت کرد.
تحلیل سوم: «اگر فردو مهم نیست، چرا تا حالا پای توافق نمیآمدید؟»؛ رویکرد انتقادی-دیپلماتیک
این تحلیل، برخلاف دو نگاه پیشین، تلاش میکند تناقضهای روایی درباره فردو را برجسته کند. در این نگاه تحلیل و سؤال میشود که «اگر فردو اینقدر بیاهمیت است، چرا در تمام مذاکرات هستهای، از سال ۲۰۱۳ تاکنون، ایران برای حفظ آن چنین هزینهای داده؟ چرا هیچگاه حاضر به تعطیلی یا واگذاری آن در برابر امتیازهای کلان نشده است؟». در این نگاه، حمله آمریکا نشانهای از فروپاشی بازدارندگی دیپلماتیک ایران نیز تلقی میشود و پیامد آن، لزوم بازبینی در سیاست خارجی کشور است. حامیان این تحلیل میپرسند: آیا ایران در موضع ضعف قرار گرفته که فردو ناگهان «بیاهمیت» شده؟ آیا این اظهارات، مقدمهای برای بازشدن باب جدیدی از مذاکره نیست؟ آیا تبدیل تهدید به فرصت، با ابزار توافق، کارآمدتر از روشهای دیگر نیست؟
ایران در کدام مسیر قرار خواهد گرفت؟
میان این سه تحلیل، نبردی خاموش در ساختار قدرت و روایت ایران جریان دارد. هرکدام از این جریانها راهی را برای مقابله پیشنهاد میکنند. دسته اول معتقد به پاسخگویی در دو سطح دیپلماتیک و نظامی است.
به باور آنها ضمن آنکه میتوان از ابزارهایی مانند خروج از انپیتی و بیرونکردن بازرسان آژانس استفاده کرد، در حوزه نظامی نیز پاسخی در سطح همان زدن پایگاه عینالاسد کفایت میکند. بر مبنای تحلیل دسته دوم، پاسخ ایران باید به نحوی باشد که نهفقط پشیمانکننده، بلکه باعث پایان حضور آمریکا در منطقه باشد و حتی پایان زودهنگام ریاستجمهوری ترامپ هم رقم بخورد. در این تحلیل باید همه نیروهای مقاومت فعال شده و تمام پایگاههای آمریکا و سربازان آمریکایی هدف قرار بگیرند. در نهایت همانطور که مجری تلویزیونی نزدیک به این جریان گفت، باید 40 هزار تابوت سرباز آمریکایی به واشنگتن فرستاد.
اما دسته سوم معتقد است باید هزینه اقدامات مهار شود. باید توان مذاکرات جدیدی را کلید زد و ضمن فشار دیپلماتیک به نهادهای بینالمللی که درخصوص تجاوز آمریکا و اسرائیل به خاک ایران سکوت کردند، باب جدیدی برای توافق ایجاد کرد. اما از آنجا که دسته سوم توان و حضوری پررنگ در نهادهای قدرت ندارند، احتمالا رقابت و اختلاف میان دو دسته اول (یعنی راهحل چنارها و پاجوشها) را شاهد خواهیم بود. نگاهی به سه واکنش نیز میتواند تأییدکننده این نظر باشد.
اول روایت نورنیوز، رسانهای که گفته میشود به شمخانی نزدیک است. جایی که در واکنش به این حمله مینویسد: «دانش بومی، ظرفیت غنیسازی حفظشده و تداوم اراده سیاسی برای پیشبرد برنامه صلحآمیز هستهای، سه مؤلفهای هستند که راهبرد حمله را بیاثر کردند و مانع از دستیابی ترامپ و اسرائیل به دستاورد سیاسی مورد نظر شدند. پاسخ ایران به تجاوز آمریکا نیز نه صرفا از سر انتقام بلکه در چارچوب دفاع مشروع و بازدارندگی خواهد بود. زمان، مکان و شیوه پاسخ، در اختیار تهران است و آمریکا مسئول تبعات آن خواهد بود».
دوم، بیانیه سپاه پاسداران که به رصد نیروهای مسلح از پایگاههای هوایی که جنگندههای آمریکا از آن پرواز کردند، اشاره کرده و معتقد است: «به فضل الهی و با اشراف اطلاعاتی همهجانبه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، محل پرواز هواپیماهای شرکتکننده در این تجاوز شناسایی شده و تحت رصد قرار گرفته است. همانگونه که بارها اعلام کردهایم، تعداد، پراکندگی و وسعت پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه، نه نقطه قوت بلکه ضریب آسیبپذیری آنها را دوچندان کرده است». و در نهایت اظهارات عراقچی که بیشتر سمت و سوی اقدامات دیپلماتیک دارد.
اما فارغ از واکنش ایران به این حمله سؤال اساسی این است: چقدر احتمال دارد ایران از فتوای رهبری در مورد حرمت سلاح هستهای عبور کند؟ پاسخ این سؤال مسیر اصلی آینده برنامه هستهای ایران را تعیین میکند. آنچه تاکنون دیده میشود، این است که با وجود فشارهای داخلی و خارجی برای عبور از این فتوا، ایران همچنان به آن متعهد است.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.