|

پیش‌نیاز توسعه شایسته‌سالاری یا تبعیض مثبت؟

یکی از عمده مسائلی که پس از استقرار دولت دکتر پزشکیان همواره محل بحث و نزاع اهالی تفکر بوده است، به‌کارگیری و مشارکت هویت‌هایی است که در طول دهه‌های گذشته کمتر از ظرفیت بالقوه آنها در نظام حکمرانی استفاده شده است.

محمد آخوندپور امیری

 

یکی از عمده مسائلی که پس از استقرار دولت دکتر پزشکیان همواره محل بحث و نزاع اهالی تفکر بوده است، به‌کارگیری و مشارکت هویت‌هایی است که در طول دهه‌های گذشته کمتر از ظرفیت بالقوه آنها در نظام حکمرانی استفاده شده است. دراین‌میان سه لایه هویتی مشخص حول مقولات «جنسیت»، «اقوام» و «مذاهب» از اهمیت بسیاری برخوردار است. به همین منظور از آغازین روزهای شروع به فعالیت دولت جدید، تلاش‌ها و رایزنی‌هایی در راستای به‌کارگیری نخبگان در حوزه زنان، اقلیت‌ها و مذاهب صورت گرفت. بحث نظری و حتی فلسفی در حوزه موضوعات مرتبط با امر «دموکراسی» در بین اهالی نظر و نخبگان فکری است. هسته مرکزی این بحث حول محور این موضوع در حال چرخش است که آیا درباره به‌کارگیری افراد در مناصب گوناگون، عنصر شایستگی (فارغ از تعلقات هویتی) باید در رأس امور قرار گیرد یا انتصاب‌ها باید براساس درنظرگرفتن مقوله هویت‌ها صورت گیرد؟ دراین‌میان بحث و جدل‌های گوناگونی درگرفته که سعی خواهد شد به هر دو جنبه آن پرداخته و در انتها نتیجه بحث بیان شود.

طرفداران به‌کارگیری هویت‌های گوناگون در نظام حکمرانی بر این باورند که به خاطر نادیده انگاشته‌شدن هویت‌هایی مانند جنسیت، قومیت و... در طول دهه‌های گذشته، ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های بسیاری از دست رفته و این موضوع از دو جنبه آسیب‌هایی را بر نظام حکمرانی ما تحمیل کرده است: ۱. با نادیده انگاشته‌شدن هویت‌ها، احساس «طردشدگی» و «دیگری‌سازی» در بین هویت‌ها ایجاد شده که زمینه‌های بروز نارضایتی را در برهه‌های گوناگون تاریخی و با بهره‌گیری از ابزارهای مختلف (رسانه‌های صوتی، تصویری و نوشتاری و...) نشان داده‌اند؛ ۲. با در حاشیه ماندگی این هویت‌ها، نظام سیاست‌گذاری ایران از بهره‌گیری از توان و پتانسیل این هویت‌ها محروم مانده است.

اما در آن سوی میدان طرفداران عنصر «شایستگی» بر این باورند که آنچه در به‌کارگیری افراد باید در اولویت نظام حکمرانی ما قرار گیرد، شایستگی افراد (فارغ از پایگاه طبقاتی، جنسیتی، زبانی، نژادی، مذهبی و قومیتی آنها) است؛ زیرا آنچه چرخ‌های توسعه و آبادانی را به پیش خواهد برد، به‌کار‌گیری نخبگان کارآمد و شکل‌گیری شبکه نهادی پرقدرت است، نه خاستگاه طبقاتی، جنسیتی و اجتماعی افراد. آنها در رد انگاره «تبعیض مثبت» بیان می‌کنند که رفتن به سوی به‌کارگیری افراد با توجه به هویت آنها، می‌تواند منجر به اعمال سلیقه‌های خاص شود که افراد بی‌بهره از هرگونه شایستگی را به پست‌های کلیدی منصوب کرده و به این اعتبار اجحافی غیرپذیرفتنی در حق افراد شایسته بسیاری می‌شود.

اما در مقام نتیجه‌گیری باید اذعان کرد که رجوع به تجربه تاریخ سیاسی-اجتماعی معاصر نشان می‌دهد که شایستگی، مفهومی است که فراتر از نظام معنایی آن، در مقام عمل برداشت‌های گوناگونی از آن می‌توان به عمل آورد. بسیاری از سردمداران سیاسی با بهره‌گیری از مفهوم شایستگی و تعریف خاص و محدودی که از آن به عمل می‌آورند، نسبت به به‌کارگیری عناصر نزدیک به نظام باور خود اقدام کرده و آنها را ذیل عنوان «شایسته‌سالار»، بهره‌مند از نظام منافعی خواهند کرد که به‌هیچ‌عنوان شایسته آن نخواهند بود. از دیگر سو به باور برخی جامعه‌شناسان، در جوامعی که هویت‌های گوناگون از حقوق خود به دلایل ساختاری محروم مانده‌اند و این امر منجر به انباشته‌شدن نارضایتی در بین اقشار گوناگون شده، باید سطحی از «تبعیض مثبت» در قبال این هویت‌ها صورت گیرد تا توازنی که سال‌ها از آن محروم مانده‌اند، به نوعی شکل گیرد. طبیعتا پس از طی سال‌ها و برداشته‌شدن این ذهنیت «دیگری‌ساز» و «طرد‌کننده» و مشارکت حداکثری همه هویت‌ها در عرصه مسئولیت‌های مختلف، می‌توان عنصر «شایستگی» را (با مفهوم‌سازی، تعیین شاخصه‌ها و حدود و ثغور آن) در رأس نظام انتخاب‌ساز قرار داد. در غیر‌این‌صورت با برداشت‌های آغشته به ایدئولوژی‌های برساخته، هر جریانی که قاطبه قدرت را در اختیار داشته باشد، با محدود‌کردن دایره شایستگی به تعلقات ایدئولوژیک خود، عده‌ای محدود از افراد را به‌عنوان شایستگان در شبکه ذی‌نفعان قرار داده و زمینه بروز نارضایتی را هموار خواهد کرد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها