|

نگاهی به رباعیات تصویری ایرج زبردست

کلایوبل در کتاب «هنر» خود، با رویکردی تند و افراطی مبدع شعاری می‌شود با عنوان «شکل معنی‌انگیز!» این شکل معنی‌انگیز را در نقد، قاعدتا باید برای آثاری به کار گرفت که به‌راستی هم شکل باشد و هم معنی‌انگیز؛ و من این را به‌درستی در رباعیات تصویری ایرج زبردست دیده‌ام.

نگاهی به رباعیات تصویری ایرج زبردست

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

کلایوبل در کتاب «هنر» خود، با رویکردی تند و افراطی مبدع شعاری می‌شود با عنوان «شکل معنی‌انگیز!» این شکل معنی‌انگیز را در نقد، قاعدتا باید برای آثاری به کار گرفت که به‌راستی هم شکل باشد و هم معنی‌انگیز؛ و من این را به‌درستی در رباعیات تصویری ایرج زبردست دیده‌ام. رباعیات تصویری او بدون هیچ مبالغه‌ای، شایسته‌ این توصیف فشرده در هنر و ادبیات است. شاعران، تا پیش از ایرج زبردست «کلمه» می‌آوردند تا تصویری بسازند یا طرحی نو افکنند؛ اما ایرج زبردست، با زبردستی ماهرانه‌ای تصویر می‌آورد و طرح نو می‌افکند تا «کلمه» تداعی کند و کلمه بسازد.

شگرد هنری او در رباعیات، به‌کارگیری هم‌زمان زبان الفبایی و زبان هیروگلیفی است که در ادب معاصر پدیده‌ای نو است. او گویی تاریخ زبان را از مصر سده‌ها قبل از میلاد، تا زبان امروزین پارسی به هم پیوندی خجسته داده است. او در زیبایی‌شناسی زبان و شعر، یک فنومنولوژیست یا پدیدارشناس است؛ این‌گونه که معنای عناصر طبیعت را در ذهن خواننده و پیش چشم مخاطب، دست‌کاری ماهوی می‌کند و معناها را تغییر می‌دهد .

استتیک‌شناسی او در «زبان و فرم»، از زاویه‌ای است که گویا از تمدنی دیگر آمده است. مثلا درخت و ابر، دیگر در شعر او محدود به درخت و ابر نیست؛ بلکه رسالت‌شان رساندن معناست و این دست‌کاری ادبی-هنری، رخنه در ذات عناصر طبیعت است. نوعی وحدت‌بخشی‌ هنری بین «زبان» و «طبیعت»، نوعی رازوارگی را بین انسان و طبیعت ایجاد می‌کند که نبوغی هنری می‌خواهد. ایرج زبردست، گیوم‌ آپولینر یا جریان‌ساز کوبیسم در ادبیات پارسی‌ است؛ زیرا که او بود که با دست‌کاری زبان و فرم، شاعران را به نقاشان و شعر را به نقاشی نزدیک کرد.

ایشان نیز با برهم‌زدن زبان و فرم، عادت ذهنی خواننده را به طرز شگفت‌انگیزی تغییر داد؛ به طوری که خواننده شعر او هم‌زمان هم نقاشی را تماشا می‌کند و هم شعر می‌خواند. اینکه عناصر طبیعت، ممکن است برای هدفی خاص به وجود آمده باشند یا نه، ما نمی‌دانیم؛ اما این عناصر در شعر ایشان با هدف معناسازی آورده می‌شوند و چه زیباتر از اینکه هنرمندی به هر شکل، کارش معناسازی باشد. بُعد ناتورالیسمی‌ او آن‌گونه با محیط و پدیده‌های اطراف به وحدت می‌رسد، که گویی ایرج زبردست درون درخت و پرنده و... حلول کرده است؛ یا بر عکس، این طبیعت است که درون او حلول کرده و صیقل خورده است و دوباره به عالم ناسوت برگشته است. درباره صیقل‌خوردگی عناصر طبیعت و محیط همین بس که پیام‌رسان معنا شده‌اند. رسالت‌شان از حالت وجودی محض به حالت انسانی درآمده‌اند. رازوارگی شخصیت ادبی-هنری او با نقد روان‌شناسانه، من را به یاد این مصراع حافظ می‌اندازد: «چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش!» آری، او در رباعی یک «ساده‌ بسیار نقش» است که این خود، موهبتی‌ است و امید که هم خودش و هم خواننده‌اش قدر این موهبت را بدانند.

 

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.