واژگونی مفاهیم وارونگی روایتها
سرپرست ستاد امر به معروف و نهی از منکر بهتازگی گفته: «زبالهگردی نشانه توسعهیافتگی و رفاه است؛ کشورهای فقیر زباله ندارند» (تابناک، ۱۲ آبان ۱۴۰۴). این جمله، نهفقط نادرست، بلکه نمونهای تمامعیار از وارونهسازی مفاهیم در گفتمان رسمی است که زبالهگردی به نمادی از توسعه و رفاه تفسیر میشود.
سرپرست ستاد امر به معروف و نهی از منکر بهتازگی گفته: «زبالهگردی نشانه توسعهیافتگی و رفاه است؛ کشورهای فقیر زباله ندارند» (تابناک، ۱۲ آبان ۱۴۰۴). این جمله، نهفقط نادرست، بلکه نمونهای تمامعیار از وارونهسازی مفاهیم در گفتمان رسمی است که زبالهگردی به نمادی از توسعه و رفاه تفسیر میشود.
در ادبیات توسعه، زبالهگردی نشانه فقر، نابرابری و ناکارآمدی مدیریت شهری است؛ نه رفاه. در کشورهای پیشرفته، بازیافت بهصورت ایمن، قانونی و سازمانیافته انجام میشود، نه به دست کودکان کار، مهاجران بیمدرک یا افراد فاقد حمایت اجتماعی. این پدیده، نقض آشکار کرامت انسانی است، نه نشانهای از پیشرفت.
هیچ منبع معتبر جهانی، زبالهگردی را معیار توسعه نمیداند. شاخصهای واقعی، آموزش، سلامت، امنیت شغلی و عدالت اجتماعیاند؛ نه حجم زباله یا تعداد زبالهگردها.
اما خطر اصلی، نه در ناآگاهی گوینده، بلکه در تلاش آگاهانه برای عادیسازی فقر و بیحسی عمومی در برابر آسیبهای اجتماعی است. این نوع گفتار، بخشی از گفتمان رسمی است که فقر را نه بحران، بلکه پدیدهای طبیعی، اجتنابناپذیر یا حتی مطلوب جلوه میدهد. مطابق تحلیل فوکو، قدرت از طریق زبان اعمال میشود؛ آنچه گفته و ناگفته میماند، ساختار سلطه را شکل میدهد. استوارت هال نیز نشان میدهد که رسانهها و نهادها با انتخاب واژگان و تصاویر خاص، معناهایی خاص را جا میاندازند و تثبیت میکنند.
در این چارچوب، برخی مسئولان و راویان رسمی، فقر را با قناعت، زهد، توکل، سادهزیستی یا حتی افتخار به بستن لُنگ یمنی پیوند میزنند. گاه نیز آن را نتیجه تنبلی و بیتدبیری فردی میدانند. این روایت فردگرایانه، مسئولیت را از ساختارها به دوش فقرا میاندازد؛ درحالیکه فقر، محصول سیاستهای ناکارآمد و ساختارهای نابرابر است. برای موجهسازی این روایت، گفتمان رسمی به آمارهای مبهم و مشاهدات وارونه متوسل میشود: مصرف بالا، پلاستیکهای بزرگ خرید میوه در شمال شهر، یا زبالههای زیاد، بهعنوان نشانههای رفاه القا میشوند. درحالیکه اینها بیشتر نشانه اسراف، نابرابری و نبود سیاستهای پایدارند.
ابزار دیگر، به انزوا کشاندن گفتمانهای جایگزین است. نقدهای علمی مستند، با برچسبهایی مانند سیاهنمایی، ضد انقلاب یا بیانصافی حذف یا بیاعتبار میشوند. این وارونهسازی، مطالبهگری اجتماعی را تضعیف کرده، فقر و نابرابری را عادی جلوه میدهد، و شکاف میان تجربه زیسته مردم و روایت رسمی را عمیقتر میکند. نتیجه آن امکانناپذیری اصلاحات از درون ساختار نظام است.
طبق گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، نرخ فقر از ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۳ حدود ۳۰ درصد بوده؛ یعنی ۲۵ تا ۲۶ میلیون نفر زیر خط فقر. بانک جهانی نیز از تورم صعودی و کاهش رشد اقتصادی در سال ۱۴۰۴ خبر داده؛ برآوردها نشان میدهد بیش از ۳۵ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند.
نمونه بارز وارونهسازی، تکرار شعار «رسیدن به قله» در سخنان مرحوم رئیسی است؛ درحالیکه کشور با تورم ۴۰درصدی، رشد اقتصادی ناچیز و فقر فزاینده دستوپنجه نرم میکند. تأکید بر متغیرهای بیربط با رفاه، بخشی از همین بازی زبانی است.
در نهایت، واژگونسازی مفاهیم در گفتمان رسمی، راهبردی برای بازتولید مشروعیت، کنترل افکار عمومی و مدیریت بحرانهاست. با مفصلبندیهای ایدئولوژیک، مفاهیم بنیادین مانند عدالت، آزادی، فقر و توسعه از معنای عرفی و جهانیشان تهی شده و در چارچوبی خاص بازتعریف میشوند.
در برابر این وارونهسازی، نهادهای آموزشی و مدنی رسالتی بزرگ بر عهده دارند. سکوت یا انفعال آنان، به تثبیت روایت رسمی و تداوم سیاستهای نابرابر دامن میزند. بازخوانی مفاهیم عدالت، توسعه، کرامت انسانی و فقر، باید در دستور کار آنان قرار گیرد. تولید دانش انتقادی، استناد به دادههای واقعی و روایتهای زیسته، تنها راه مقابله با بازتعریفهای ایدئولوژیک و مدیریت زبانی بحرانهاست. انفعال یا سکوت نهادهای علمی و مدنی موجب تثبیت روایت رسمی و تداوم ساختار معیوب و سیاستهای ناکارآمد خواهد شد.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.