|

گذر از لبه سقوط

اگر در گوگل عبارت «مشکل آب و برق و گاز - پزشکیان» را جست‌وجو کنید، از جمله دو فیلم و خبر بالا می‌آید. یکی مربوط به 17 آذر سال گذشته و روز دانشجو است:

اگر در گوگل عبارت «مشکل آب و برق و گاز - پزشکیان» را جست‌وجو کنید، از جمله دو فیلم و خبر بالا می‌آید. یکی مربوط به 17 آذر سال گذشته و روز دانشجو است: «در برق و آب و گاز و بنزین و پول مشکل داریم» و دیگری مربوط به همین دو، سه روز قبل و گفت‌وگوی ایشان با سه فعال رسانه‌ای: «وضعیت ما در آب و برق و گاز و پول و همه اینها به اصطلاح در لبه سقوط است». در این فاصله تقریبا 9ماهه، بیان گوینده هشدارآمیزتر شده است (تبدیل مشکل به لبه سقوط) و اوضاع نه‌فقط بهتر نشده بلکه وخیم‌تر هم شده است. چرا؟!

در همین گفت‌وگوی اخیر، یکی از مصاحبه‌کنندگان که جزء فعالان رسانه‌ای اصولگراست (عبدالله گنجی، مدیرمسئول سابق روزنامه جوان) از آقای پزشکیان می‌پرسد «شما بیش از 50 بار فرموده‌اید که برنامه‌تان مبتنی بر سیاست‌های کلی نظام و برنامه هفتم توسعه است... در‌حالی‌که سیاست‌های کلی، اسناد بالادستی هستند و به‌تنهایی برنامه اجرائی محسوب نمی‌شوند و می‌بایست در قالب برنامه‌های کارشناسی‌شده و اجرائی و... جنبه عملیاتی پیدا کنند... چنانکه در برنامه هفتم وزارت نیرو باید 15 میلیارد مترمکعب صرفه‌جویی در مصرف آب داشته باشد و از سوی دیگر در همین برنامه تأکید شده است که وزارت جهاد باید سه محصول پرمصرف برنج و گندم و یونجه را به مرحله خودکفایی برساند که هر سه وابسته به آب هستند. چگونه می‌توان هم صرفه‌جویی گسترده در مصرف آب را محقق کرد و هم خودکفایی در این محصولات را داشت؟ دولت چگونه می‌تواند این دو جهت‌گیری متعارض را با هم جمع کند؟. آقای پزشکیان در پاسخ ضمن اشاره چندباره به موفقیت‌های درسی و دانشگاهی خود و استفاده‌نکردن از سهمیه در قبولی کنکور و... می‌گوید «از همان ابتدا عرض کردم که من نمی‌توانم به سادگی برنامه بنویسم، آن هم بدون پشتوانه حزبی...

اعتقاد من این است که حزبی با تعریف واقعی در کشور ما وجود ندارد... و شاید هم حاکمیت این فرصت را به آنها نداده که بتوانند رشد کنند و... . در چنین شرایطی، تنها کاری که می‌شود کرد، تکیه بر همان سیاست‌های کلی است که پیش‌تر تدوین شده است» (پزشکیان- 7/6/1404). در واقع برنامه نداریم چون حزب نداریم و مجبوریم حرف‌های کلی بزنیم و اجازه ایجاد احزاب قدرتمند را هم نمی‌دهیم تا برنامه داشته باشیم و حرف‌های کلی و متناقض نزنیم؛ دور باطل!

این در حالی است که احزاب سیاسی شکل خاصی از سازمان‌دهی نیروهای اجتماعی‌اند و به‌عنوان سازمان، تحت فشار گروه‌ها و علایق اجتماعی مختلف قرار می‌گیرند و مطالبات آنها را در قالب برنامه بازتاب می‌دهند. بر این اساس در کشورهایی که دارای نظام حزبی جاافتاده‌ای هستند، احزاب سیاسی به‌عنوان حلقه پیوند میان منافع اجتماعی و نهادهای تصمیم‌گیر سیاسی عمل می‌کنند. بالعکس در جامعه توده‌ای و فاقد نظام تشکلی و حزبی، تمایزات گروهی و صنفی کم‌رنگ و طبق جامعه‌شناسی دورکهایمی وضعیت «آنومی» یا بی‌هنجاری ایجاد می‌شود. جامعه ایران به نظر در این میانه قرار دارد؛ نه نظام حزبی جاافتاده‌ای دارد و نه فاقد تشکل‌یابی و جامعه‌ای توده‌ای است.

این بلاتکلیفی و پادرهوایی سبب شده است که از یک سو از طرف دولت و نظام حکمرانی بارها از کارشناسان و گروه‌ها و نهادها برای حل مسائل و مشکلات دعوت به همکاری و همراهی شود و حتی قوانین و مقرراتی برای این مشارکت مصوب شود (قانون احزاب و گروه‌های سیاسی، قانون تشکل‌های صنفی و تخصصی، قانون بهبود محیط کسب‌وکار و...) اما همین که این تشکل‌ها سخنی برخلاف علایق و پارادایم ذهنی و سازوکار سیاسی حاکم بر زبان می‌آورند، بلافاصله مورد حمله و هجوم و... قرار می‌گیرند؛ از بیانیه 180 اقتصاددان تا نامه جبهه اصلاحات و... و اخیرا نیز گزارشی از اتاق بازرگانی ایران که در آن به تحلیل پیامدهای بازگشت تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل (اسنپ‌بک) پرداخته و در قالب تحلیلی علمی و جامع (با رویکردی دقیق، داده‌محور و واقع‌بینانه - گزارش) و زبانی مصلحانه (اجتناب از هرگونه بزرگ‌نمایی، سیاه‌نمایی، یا ایجاد ناامنی روانی – گزارش)، آینده کشور در سناریوهای مختلف پیش‌بینی و توصیه‌هایی ارائه شده است. توصیه‌هایی همچون: دیپلماسی فعال و همه‌جانبه، استفاده از تعویق زمانی اعلام‌شده از سوی اروپایی‌ها، تثبیت فضای سیاسی داخلی و پرهیز از دوگانگی در پیام‌رسانی، تشکیل اتاق فرمان بحران تحریم، تنوع‌بخشی به صادرات و تجارت بین‌الملل، حفظ سرمایه اجتماعی و ثبات روانی اقتصاد و... .

به نظر می‌رسد تحمل‌نشدن حتی این نوع گزارش‌های کارشناسی ریشه در تلاش برای «یکدست‌کردن» همه نگرش‌ها و یکسان‌سازی همگانی از سوی گرایشی ایدئولوژیک در ساختار قدرت دارد. گرایشی که هنوز در فضای جنگ سرد تنفس می‌کند. گرایشی که سرنای استقلال اقتصادی را از سر گشاد آن یعنی «درون‌گرایی و خودکفایی» می‌نوازد و با «آزادی و رقابت و حضور در زنجیره‌های جهانی ارزش» در تضاد و تقابل است. نگرشی که دو مؤلفه اصلی رشد اقتصادی بالا و بادوام یعنی «برون‌گرایی» و «توسعه بخش خصوصی» را برنمی‌تابد و با هرچه محدودکردن تعاملات اقتصادی با جهان (عدم حضور فعال تجار ایرانی در 190 کشور جهان و محدودشدن 82 درصد صادرات کشور در سال گذشته تنها به هفت کشور - 18/1/1404) و دولتی و شبه‌دولتی کردن اقتصاد و حتی تشکل‌ها (ایجاد شورای‌عالی تشکل‌ها توسط دولت- وزیر صمت-4/6) سعی در حفظ وضع موجود می‌کند. وضعیتی که ثمره آن، اقتصاد و صنعتی است که در رکود تورمی به سر می‌برند و در ماه‌های اخیر رشد منفی داشته‌اند (رشد اقتصادی خرداد و تیر به ترتیب منفی 0.2 و 0.3 درصد و رشد صنعتی منفی 2.8 درصد و 3.4 درصد - مرکز پژوهش‌های مجلس -7/6) و اکنون نیز مکانیسم ماشه بر روی شقیقه‌های‌شان است.

اینک که جناب پزشکیان در چین به سر می‌برند، چه خوب که به دلایل موفقیت‌های عظیم اقتصادی (و البته نه سیاسی) این کشور قدری بیندیشند. کشوری که آن را شریک استراتژیک خود می‌دانند و قرارداد 25ساله با آن امضا کرده‌اند، اما سال‌هاست که با شعار «جست‌وجوی حقیقت از واقعیت» و «مهم نیست گربه سیاه باشد یا سفید...» و... از فضای جنگ سرد و آزمایش خطاهایی همچون جهش بزرگ به پیش، قتل‌عام گنجشکان و کوره‌های خانگی فولاد و... که جان و مال میلیون‌ها چینی را نیست و نابود کرد، گذر کرده و به دومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شده است.

اگر در گوگل عبارت «چرا چین موفق شد؟» را جست‌وجو کنید، این پاسخ‌ها بالا می‌آید: «سیاست درهای باز، تسهیل ورود سرمایه‌های خارجی، افزایش نقش بخش خصوصی در اقتصاد و...» همان مؤلفه‌هایی که نیاز حیاتی امروز ایران است و در نبود احزاب قوی و برنامه روشن و... به‌عنوان راهبردهای کلان می‌توانند در دستور کار نظام حکمرانی قرار گیرند تا شاید امکان گذر سلامت از «لبه سقوط» فراهم شود.

 

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.