|

فریاد زیر آب!

«علت شکست دولت، میراث نهادهای بهره‌کش است که قدرت و ثروت را در دست کسانی قرار می‌دهد که دولت را در دست دارند و راه را برای آشوب، نزاع و جنگ داخلی باز می‌کنند» (چرا کشورها شکست می‌خورند). به نظر می‌رسد سه‌گانه آقای پزشکیان تکمیل و به قول معروف تا سه نشه بازی نشه، تمام شده ‌و خوب است دیگر ایشان دست به اقدام بزند.

«علت شکست دولت، میراث نهادهای بهره‌کش است که قدرت و ثروت را در دست کسانی قرار می‌دهد که دولت را در دست دارند و راه را برای آشوب، نزاع و جنگ داخلی باز می‌کنند» (چرا کشورها شکست می‌خورند). به نظر می‌رسد سه‌گانه آقای پزشکیان تکمیل و به قول معروف تا سه نشه بازی نشه، تمام شده ‌و خوب است دیگر ایشان دست به اقدام بزند.

بعد از‌ «به هر چی می‌خواهیم دست بزنیم می‌گویند به این دست نزن. در برق مشکل داریم، در آب مشکل داریم، در گاز مشکل داریم‌... همه چیز پر از مشکل است‌. به هر جا دست بزنیم یک جا دردش می‌آید» (17/9/ 1403) و «دولت‌ها گیرند و ما هم گیریم، ما که بد‌جوری هم گیر هستیم، مصیبت می‌بارد و دست‌بردار هم نیست. تا می‌خواهیم به یک ساحل برسیم، مصیبت دیگری می‌آید» (9/5/1404)، این بار ایشان از کسری بودجه دولت و حیف‌و‌میل منابع توسط نهادهای بی‌ثمر غیر‌پاسخ‌گو به فریاد درآمد و اینکه «تا دلتان بخواهد مؤسسات و بنیادهایی داریم که هیچ برون‌دادی ندارند، ولی پول به اینها می‌دهیم. خب، چرا باید به اینها پول بدهیم در‌حالی‌که معیشت مردم را نمی‌توانیم تأمین کنیم؟» (1/6/1404). به اعتقاد نگارنده، چنان‌که قبلا نیز نوشته است، آقای پزشکیان پیش از تصدی مقام ریاست‌جمهوری، ظاهرا چنین تصور می‌کرد که با توجه به وجود انواع قوانین، برنامه‌ها، سیاست‌ها و...‌ می‌تواند با ایجاد توافق‌ها‌ و تفاهم‌هایی در درون ساختار قدرت (پروژه وفاق) و صدور دستوراتی برای اجرای این قوانین، مسائل و مشکلات را مرتفع کند. 

بازوی عملیاتی خود را نیز دستگاه بوروکراتیک و اداری می‌دانست که با صدور دستور از بالا، چرخ‌های آن شروع به حرکت کرده و مشکلات را یک به یک از سر راه برمی‌دارد. غافل از آنکه نه آن چمدان سیاست‌ها، قوانین، مقررات و... مجموعه‌ای منسجم و هماهنگ و همه مبتنی بر علم و دانش بشری و واقعیات و امکانات جامعه ایرانی است و نه دستگاه اداری و نظام بوروکراتیک کشور چنان چست و چابک و آماده به کار است، بلکه سنگین و پای در گل است‌. حتی اگر چنین‌ها نیز ‌بود، ‌اینکه با اراده و دستور یک نفر ‌یا گروه (رئیس‌جمهور، وزرای کابینه و...‌)، آرمان‌ها و آرزوهایی همچون‌ متوسط رشد هشت درصد، تورم زیر 10 درصد، کاهش فقر و...‌ به سادگی محقق شود، تصور باطلی بود. چنان‌که در هیچ کجای جهان نیز تحولات توسعه‌ای چنین روندی را طی نکرده و تبدیل «چرخه رذیلت» به «چرخه فضیلت» در پرتو ایجاد نهادهای اقتصادی و سیاسی فراگیر و غیر‌بهره‌کش محقق شده است (چرا ملت‌ها شکست می‌خورند). تحولی که در کشورمان علی‌رغم هفت برنامه توسعه‌ای و سکانداری انواع دولت‌های اصلاح‌طلب، اصولگرا، اعتدالی و... در نهایت به وضعیت امروز ختم شده است؛ رشدهای پایین (متوسط دو تا سه درصد) و تورم‌های بالا (30 تا 40 درصد) و افزایش فقر (30 درصد جامعه زیر خط فقر مطلق)، ناترازی‌های انرژی، محیط‌زیستی، بودجه‌ای، بانکی، دیپلماسی و تأمین اجتماعی.

چنان‌که آخرین گزارش مرکز آمار، تیرگی این وضعیت را بیش از پیش نشان می‌دهد: نرخ تورم ماهانه در تیرماه 35.3 درصد، تورم نقطه به نقطه را 41.2 درصد و تورم ماهانه را 3.5 درصد. مجموع ارقامی که ایران را طبق گزارش صندوق بین‌المللی پول جزء 10 اقتصاد با تورم بالا در جهان جای داده است. اقتصادی که نه‌فقط از توسعه بازمانده است و صنعت آن در بدترین شرایط خود به سر می‌برد‌ و «با تحولات سریع تکنولوژی در جهان و درجا‌زدن صنعت در ایران، تا چند سال دیگر، نه ما صنعت جهان را خواهیم شناخت نه آنها ما را» (مسعود نیلی- 28/5/1404)، بلکه اکنون حتی در حال از‌دست‌دادن توان تأمین آب و نان مردم است (اصلا من نمی‌خواهم توسعه ایجاد کنم، اول ما باید نان مردم را حل کنیم» (پزشکیان- 1/6). وضعیتی که با احتمال فعال‌شدن مکانیسم ماشه و تشدید فشارهای اقتصادی و محدودیت‌های تجاری و کاهش درآمدهای نفتی و انزوای بیشتر در سیاست خارجی و نیز افزایش نااطمینانی‌ها و انتظارات تورمی و فرار سرمایه‌ها و... باید منتظر فشارهای بیشتر اقتصادی به جامعه حتی از ناحیه تأمین کالاهای اساسی بود. وضعیتی که تا همین جای کار، طبق گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس، میانگین کالری دریافتی هر فرد ایرانی را به دوهزار‌و صد کالری کاهش داده که در شاخص جهانی، فقر شدید محسوب می‌شود (تجارت فردا- 25/5/1404) و معنایی جز فاجعه و سقوط اقتصادی ندارد!

خروج از این بن‌بست شاید تاریخی، به نظر در گرو «احیای دولت» است؛ چرا‌که «در کشور ما، دولت در معنای «قوه مجریه» و دولت به معنای «حکومت» با هم متمایز هستند. برنامه را دولت به معنای قوه مجریه طراحی می‌کند، ولی توسعه از طریق حکومت حاصل می‌شود و... نهادی به نام حکومت اساسا وجود ندارد و زنجیره ارزش حکمرانی در کشور ما به‌طور کامل گسسته است» (روایت مسعود- انتشارات شرق). «بحران دولت» و تسخیر‌شدن آن توسط گروه‌های ذی‌نفوذ، سبب شده است ‌منابع عمومی نه در خدمت خیر عمومی، بلکه در جهت منافع افراد و گروه‌های خاص قرار گیرد. گروه‌ها و افرادی که با ناکارآمدکردن هر‌چه بیشتر بوروکراسی و کنترل نهادها و ایجاد ساختارهای موازی یا «دولت سایه»، آگاهی، آزادی و حق انتخاب شهروندان را محدود و دولت مستقر را ضعیف و ناتوان و اسیر روزمرگی می‌کنند. این مجموعه اما فاقد برنامه و راهبرد مشخص و علمی برای اداره کشور هستند و جز تصورات ماورایی و ارزش‌های ایدئولوژیک، راهکاری برای حل ابربحرا‌ن‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کنونی ندارند‌. چنان‌که مثلا کاهش هر‌روزه رشد اقتصادی و گسترش فقر را به آزمون الهی و ضرورت افزایش رفاه را به غرب‌گرایی و سرمایه‌داری و شکاف‌های اجتماعی را به توطئه دشمن و... معنا می‌‌کنند.

دولت و در اینجا آقای پزشکیان، اگر بخواهد از شکایت و اعتراض که پیامی جز ضعف و استیصال به جامعه مخابره نمی‌کند، جامعه‌ای که با هزار اما و اگر و خواهش و التماس آن‌هم بخش‌های نه‌چندان بزرگی از آن، حدود یک سال قبل پای صندوق رأی رفت‌، فراتر رود، می‌بایست راهکارهای خود را برای مهار این ابربحران‌ها و تحقق امر توسعه و اقتصادی فناورانه، نه «نان‌محور» و معیشتی، روی میز بگذارد و بر این راه‌حل‌ها پافشاری کند؛ والا بحران‌ها هر روز بیشتر او را در خود غرق خواهند کرد، آن‌گونه که حتی نتواند همین فریادها را هم بکشد، فارغ از آنکه اصولا شنونده‌ای دارد و خواهد داشت یا خیر! «نقطه ضعف اصلی عمدتا‌ نه در تهدید بیرونی، بلکه در ناتوانی تصمیم‌گیری‌های داخلی است. حکمرانی اقتصادی باید مبتنی بر داده، تحلیل روندها، آینده‌نگری و اصلاح مداوم باشد؛ اما در ایران تصمیم‌ها اغلب کوتاه‌مدت و واکنشی هستند؛ شبیه فردی با حافظه صفر که هر سال از بحران برق یا آب شگفت‌زده می‌شود و دوباره همان واکنش سطحی را تکرار می‌کند» (مسعود نیلی- 28/5/1404).

 

 

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.