|

توصیه‌ای به رئیس محترم قوه قضائیه

بنا بر اظهار رئیس محترم قوه مقننه، ایشان در پاسخ به پیشنهاد بعضی‌ها مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی گفته است لیست بدهید تا بررسی کنم؛ پاسخی که در عمل بدون بازخورد بوده است، چراکه آنان تاکنون لیست نداده و بعضا هم گفته‌اند محذور هستیم.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

بنا بر اظهار رئیس محترم قوه مقننه، ایشان در پاسخ به پیشنهاد بعضی‌ها مبنی بر آزادی زندانیان سیاسی گفته است لیست بدهید تا بررسی کنم؛ پاسخی که در عمل بدون بازخورد بوده است، چراکه آنان تاکنون لیست نداده و بعضا هم گفته‌اند محذور هستیم.

این اظهارت به‌ویژه در بین کنشگران مدنی و اصحاب رسانه بازتاب قابل توجهی داشته است. یکی از این افراد یادداشت خود را با این گزاره شروع کرده است: «انکار وجود زندانی سیاسی واقعیت را عوض نمی‌کند».

برای بررسی موضوع، لازم است به دو رویداد در بازه زمانی چند هفته گذشته توجه کنیم. نخستین رویداد درباره حمله اسرائیل به زندان اوین است که از نظر بسیاری، شاید بتوان آن را در صدر جنایات ارتکابی آن رژیم در طول جنگ ۱۲‌روزه به‌شمار آورد و دومین رویداد به ادعای ضرب و جرح بعضی از زندانیان هنگام برگرداندن آنان از زندان بزرگ به زندان اوین برمی‌گردد. تا آنجا که به مورد نخست مربوط است، جنایت اسرائیل هرچند به‌قدری فجیع، غم‌بار و هولناک بود که حتی افکار عمومی جهانیان را به‌شدت آزرد، اما صحنه‌های زیبایی از انسانیت و مروت را هم در پی داشت. از‌جمله آنکه‌ زندانیان گویی دگردیس شدند و کاربری‌شان از مددجو به مددکار تغییر یافت. آنها به کار امداد و آواربرداری پرداختند و نجات جان مصدومان و افراد زیر آوار مانده، از‌جمله زندان‌بانان را موجب شدند!

مورد دوم از ضرب و جرح بعضی از زندانیان هنگام جابه‌جایی از زندانی به زندان اوین روایت می‌کند که البته به روایت راوی دیگری که یک مقام ذی‌ربط است،  مردود است.

‌راقم این سطور، با وجود اینکه روایات طرفین و نیز اطرافیان آنها را مطالعه کرده است، هیچ‌گونه داوری و قضاوتی در صحیح یا سقیم‌ بودن هیچ‌یک از روایت‌ها نمی‌تواند بکند. با وجود این قائل به مسکوت‌گذاشتن این و آن دیگر رویداد هم نیست و بر ضرورت ریشه‌یابی و آسیب‌شناسی آنها تأکید می‌ورزد. این تأکید از آن رو است که از دیدگاه نگارنده نمی‌توان درس‌آموزی نه آن رویداد و نه این روایت را نادیده گرفت و حال که هزینه سنگینش صورت‌حساب شده، فرصتی را که به وجود آورده، نمی‌به غمض عین برگزار کرد.

دروسی که از تراژدی حمله به اوین می‌توان گرفت عبارت‌اند از: 

۱. اگر جمعیت زندانیان اوین کمتر بود، تلفات کمتری را شاهد می‌بودیم و با توجه به کاهش شمار شهدا کمتر برای دشمن دستاوردسازی می‌شد و به عبارتی، کمتر دشمن‌شاد می‌شدیم. افزون بر این، مسئولان و کلیت نظام کمتر در جهت مدیریت بحران مشقت می‌کشیدند.

۲‌. بار دردناک عاطفی، اخلاقی و وجدانی این دگراندیشی یا بازاندیشی که زندانیان مقتول را حالا شهید بنامیم دیگر با خود همراه نمی‌ساختیم. راستی، این چه مجرم حتی زندان ابدی بود که لیاقت نائل‌آمدن به فیض شهادت را داشته و چه‌بسا در ژنوم و ذات و خمیرمایه او موجود بوده است؟ چگونه جوانمرد نیک‌گوهری را که در آن وانفسای آتش و خون و ازهم‌پاشیدگی امور می‌توانسته است پا به فرار بگذارد، ولی مردانه می‌ایستد و ایثارگرانه و بدون رواداشتن بغض و تبعیض به آسیب‌دیدگان که شماری از آنان زندان‌بانان او بودند کمک می‌رساند، می‌توان در بند نگه داشت؟ اما تا آنجا که با چالش رئیس قوه قضائیه با اشخاصی که از ایشان مطالبه آزادی زندانیان سیاسی را کرده‌اند مربوط می‌شود، باید دلیل آن را در جنگ روایت‌ها سراغ بگیریم. در تعریف ساده‌ای که از جنگ روایت‌ها می‌شود چنین گفته می‌شود:

تلاش افراد، گروه‌ها و رسانه‌ها برای غلبه روایت یا دیدگاه خود بر افکار عمومی. این‌جانب که سالیانی است روی انواع جنگ‌ها از سخت، نرم، شناختی، هیبریدی، روایتی و... مطالعه می‌کنم، وفق نظر کارشناسی نمی‌توانم آنها را صرفا به ساحت بیرونی محدود کنم. این نوع جنگ‌ها، از جمله جنگ روایت‌ها، در داخل هم می‌تواند جریان یابد (مانند جنگ سخت داخلی) و تبعات خانمان‌سوزی به دنبال داشته باشد. چنانچه ما در تعریف واژه‌هایی که اختلاف‌نظر در تبیین، تعریف، تفسیر و تأویل آنها ممکن است اسباب مجازات بی‌گناهان، به‌ویژه هدم آنان شود یا اشخاصی را که سزاوار چشیدن طعم آزادی هستند به حبس کشد و سالیان سال در محبس نگه دارد با هم دعوا و مرافعه داشته باشیم، به جنگ روایت‌ها (جنگ داخلی غیرسخت) کشیده می‌شویم!

اینکه من بگویم زندایی سیاسی نداریم و دیگری بگوید داریم، در جای خود هم به جنگ مغلوبه می‌ماند که دور باطل دلبر جانان من برده دل و جان من، برده دل و جان من دلبر جانان من و الی آخر را تداعی می‌کند و تا قیام قیامت هم فرجام نمی‌یابد. شاید اگر نوار سوزن خرده‌ای باشد متوقع نباید بود، اما در اینجا از سویی پای نخبگان، بزرگان و مسئولان در میان است و از سوی دیگر پای جان شریف و آزادی انسان‌ها! مخلص کلام و راهکار راهبردی و اجرائی آن است که جمهوری اسلامی باید با شفافیت تمام و به قول منطقیون با تعریف به حد تام زندانی سیاسی و امنیتی را تعریف کند و اگر این دو را جدا از هم می‌داند قائل به تفکیک و مرزبندی دقیق براساس قوانین و مقررات و هنجارهای پذیرفته‌شده حقوقی و مطابق با خواست وجدان انسان‌های پاک و شریف شود و تکلیف را روشن کند. اینکه جمهوری اسلامی بنا به هر دلیلی بخواهد ثابت کند که زندانی سیاسی ندارد، به‌هیچ‌وجه من‌الوجوه ره به جایی نمی‌برد. واژه زندانی سیاسی را غربی‌ها سکه نزده‌اند که احیانا به این دلیل بخواهیم آن را مردود بدانیم. حکمرانی درهم و مخلوط است و اتفاقا به‌رسمیت‌شناختن زندانی سیاسی نشان از واقع‌بینی حکومت در شناخت و آگاهی از همه اجزای ترکیبی سامانه به ماهو کلمه حکمرانی یا حکم‌فرمایی دارد.

اما عجالتا تا تحقق ایجاد وحدت کلمه در امر مورد بحث، همان‌طورکه در یادداشت تحت عنوان «در ضرورت آزادی زندانیان سیاسی و مالی» (شرق ۹ تیر ۱۴۰۴) خاطرنشان کردم، انتظار دارد دست‌کم در پاسخ به جوانمردی زندانیان اوین و در پاسخ به همراهی قابل توجه مردم با نظام یا حداقل نگذاشتن چوب لای چرخ آن در جریان جنگ ۱۲ روزه با وجود همه نقار و دلخوری‌ها و به‌منظور حفظ و صیانت از برکات و مزایای همراهی مردمی برای قوام و دوام ملک و ملت و ارتقای تاب‌آوری ملی، زندانیان سیاسی و تا آنجا که شرایط امنیتی اجازه می‌دهد، زندانیان امنیتی را رها کنند و چنانچه تدارکاتی در زمان آزادی لازم باشد با استفاده از فناوری، فراهم کنند. امید آنکه زندانیان مالی که تعداد بسیار زیادی از آنها بیش از آنکه خود تقصیرکار باشند، شرایط نامساعد و بغرنج و تحریم‌زده اقتصاد پای آنان را به زندان باز کرده نیز مشمول عفو واقع شوند و اگر بدهی آنان باید به صاحبان حق تأدیه شود با اندیشیدن تمهیداتی چون فراخوان عمومی برای کمک به آنها، چنین تسویه‌ای انجام شود.

 

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.