در خلوتگاه تحریم
در سال 2008، خبر سقوط بازارهای مالی در صدر اخبار جهان قرار گرفت. بحران سال 2008 حاصل اقتصادی بود که در آن امور مالی لجامگسیخته شده بود. والاستریت محصول مشکوکی را خلق کرده بود تحت عنوان اوراق مشتقه، این محصول مردم را تشویق میکرد که هر چه بیشتر ریسک کنند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
در سال 2008، خبر سقوط بازارهای مالی در صدر اخبار جهان قرار گرفت. بحران سال 2008 حاصل اقتصادی بود که در آن امور مالی لجامگسیخته شده بود. والاستریت محصول مشکوکی را خلق کرده بود تحت عنوان اوراق مشتقه، این محصول مردم را تشویق میکرد که هر چه بیشتر ریسک کنند. این امر سبب شد قیمتها در بازار املاک و بازار سهام به صورت بیرویه رشد کند و حباب قیمتی در بازارها شکل بگیرد. وقوع بحران سیاستمداران را به فکر یافتن راهکاری برای نجات بازارها انداخت. آنها در نهایت با تصویب حدودا 700 میلیارد دلار برای نجات بازارها به توافق رسیدند.
برنامههای نجات بانکها از سقوط در بحران 2008 چهره پنهان دیگری نیز به همراه خود داشت. فرید زکریا در کتاب «10 درس برای جهان پس از کرونا» اشاره میکند درحالیکه بانکها با دادن وامهای بیمحابا عامل اصلی ایجاد بحران بودند، دولت با تصویب طرح نجات به یاری بانکها شتافت و مانع از ضرر و زیان بانکها شد، درحالیکه بار سنگین طرح نجات بر عهده مالیاتدهندگان و عموم مردم بود. حدود سهمیلیونو ۱۰۰ هزار خانه در این کشور به دلیل بدهی مالکان به بانکها توقیف شد.
تا پایان سال ۲۰۰۸، حدود هشتمیلیونو ۸۰۰ هزار آمریکایی شغلشان را از دست دادند. تأثیرات این بحران بر اقتصاد آمریکا ادامهدار بود تا جایی که از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ متوسط درآمد 99 درصد مردم، تنها چهار دهم درصد رشد داشت و در مقابل درآمد یک درصد بالای جامعه، بیش از ۳۱ درصد افزایش پیدا کرد. دولت ایالات متحده در بحران سال 2008، به جای کمک به مردم آسیبدیده، بیشتر کمکهای مالیاش را به سوی بانکها و شرکتها هدایت کرد. به این ترتیب ۷۰۰ میلیارد دلار را به خرید داراییهای ازارزشافتاده بانکها اختصاص داد. به عبارتی عده قلیلی برندگان سقوط مالی سال 2008 بودند.
داگلاس نورث، برنده جایزه نوبل اقتصاد، در کتاب «فهم فرایند تحول اقتصادی» اظهار میکند، نهادها قوانین بازی در جامعهاند، به عبارتی قیود وضعشده از جانب نوع بشرند که روابط متقابل انسانها با یکدیگر را شکل میدهند. در نتیجه نهادها سبب ایجاد انگیزههای نهفته در مبادلات (سیاسی و اقتصادی) بشر میشوند.
در رخداد سال 2008 پیوند میان نخبگان مالی و سیاسی چنان تقویت شد که قادر بود ساختار نهادی را متناسب با نفع این نخبگان حفظ کند یا تغییر دهد. منظور اینکه تا قبل از بحران 2008 رویکرد نظام سرمایهداری به انحای مختلف موافق حفظ بازار آزاد و تضعیف نهاد دولت بود، آنها هرگونه مداخله دولت در بازارها را عامل ترویج فساد و کندشدن رشد اقتصادی میدانستند. اما در بحران 2008 که محصول نیروهای بازار آزاد بود، نخبگان مالی با استمداد از نخبگان سیاسی و در جهت حفظ منافع خود ساختار نهادی حاکم را به گونهای تغییر دادند که چنان تلقی میشد که اکنون دولت باید در نقش فرشته نجات وارد میدان شود. در مجموع حلقهای متصل به قدرت و ثروت همیشه قادرند ساختار نهادی و قواعد بازی را متناسب با منافع خود تغییر دهند.
اقتصاد ایران سالهاست با مشکلات مربوط به تحریمها دست و پنجه نرم میکند. تحریمهای غرب صدمات غیرقابل جبرانی را بر پیکره اقتصاد ایران وارد کرده است. تحریمها سبب شده ارتباط شبکه بانکی داخلی با نظام بانکداری بینالمللی مختل شود، مقدار صادرات کاهش یابد یا به علت دادن تخفیف، مبلغ دریافتی ناشی از صادرات تنزل پیدا کند. از سوی دیگر به دلیل تحریمها بخشی از درآمد حاصل از صادرات بلوکه شده و به کشور بازگردانده نشود. میزان سرمایهگذاری در صنایع کاهش یابد، ورود تکنولوژی روز دنیا به داخل کشور امکانپذیر نباشد و... خلاصه آنکه تحریمها، ضربان نبض اقتصاد ایران را کند کرده، نرخ رشد اقتصادی کاهش یافته، جهشهای چندباره نرخ ارز و تورمهای سهمگین به امری عادی در اقتصاد ایران تبدیل شده و با کاهش درآمد سرانه و قدرت خرید، فقر موجود در جامعه افزایش یافته است. اما در خلوتگاه تحریم، فرصتهای ویژهای برای کسب درآمد و ثروت خلق شده است.
در ایران، مدتهاست ساختار نهادی شکلگرفته، سبب خلق افراد و سازمانهای سودجو، انحصارطلب و رانتخوار شده است که توانستهاند منافع شخصی و سازمانی خود را فراتر از خیر عمومی و کل جامعه حداکثر کنند. داگلاس نورث در کتاب «نظم و خشونت اجتماعی» خود چنین اشاره میکند: در ساختارهای بسته، افراد بهرهمند از رانتها و انحصارها، ائتلاف مسلطی را ایجاد میکنند که نقش اصلی این ائتلاف حمایت از اعضای داخل ائتلاف به منظور حفظ امتیازها و رانتهاست. تداوم حفظ ائتلاف شکلگرفته باعث پایداری انحصارها و رانتها میشود. از طرف دیگر افراد و سازمانهای موجود در این ائتلاف، قدرت اقتصادی و سیاسی لازم را برای حفظ ساختار فعلی دارا هستند. وجود تحریمها به ایجاد و تقویت چنین ائتلاف مسلطی کمک شایانی کرده است. داگلاس نورث معتقد است آفرینندگان ائتلاف مسلط، منافع خود را در حفظ شرایط موجود میدانند، لذا میتوان انتظار داشت ذینفعان این واقعه در سایه تحریمها، منفعت خود را در تداوم شرایط فعلی ترسیم کرده و در مقابل دگرگونی شرایط فعلی مقاومت کنند.
سخن آخر اینکه حوادث ناگوار، فجایع و بحرانها، آثار مخرب قابل ملاحظهای را با خود به ارمغان میآورند. البته هستند افراد یا سازمانهایی که این وقایع ناخوشایند را به فرصتی برای کسب درآمد و ثروت تبدیل کنند. مایک لانگرن در کتاب «دولت پنهان» اذعان میکند، طی جنگ جهانی اول، بحران مالی 1929 و جنگ جهانی دوم و دههها بعد از آن حوادث، ثروت و سرمایههای افراد صاحب ثروت و ذینفوذ کاهش یافت، ولی بحرانهای اخیر در جهان برخلاف گذشته در جهت رشد ثروت گروه اقلیت ممتاز گام برداشته است. فرید زکریا در کتاب «آینده آزادی» روایت قابل تأملی را بازگو میکند.
او میگوید در فیلم کشتی تایتانیک، عوامل فیلم، کشتی را به نمایش میگذارند که نشاندهنده یک جامعه طبقاتی است، یعنی کشتی به بخشهای اعیاننشین، بخش متوسط و بخش کمدرآمدها تقسیم میشود. فرید زکریا مینویسد: این تمام ماجرا نیست؛ او میگوید طبق آمار افراد متعلق به طبقه اعیاننشین، سنت قدیمی تحت عنوان «اول زنان و کودکان و سپس مردان» را تا حد زیادی رعایت میکردند. طبق آمار اکثر مردها از استفاده از قایق نجات در جهت نجات جان زنان و کودکان امتناع ورزیده و جای خود را به کودکان و زنان دادند. از این رو 80 درصد زنها نجات یافتند و 90 درصد مردان غرق شدند.
جان جاکوب و بنجامین گوگنهایم که جزء ثروتمندترین افراد آن روزگار بودند و در فهرست 400 نفر اول ثروتمند دنیا در مجله فوربس قرار داشتند، با امتناع از سوارشدن بر قایق نجات، جان خود را از دست دادند. نزدیک پارک پتومک در شهر واشنگتن مجسمهای از مردی با دستانی گشاده قرار دارد که در کتیبهای بر ستون آن نوشته شده: تقدیم به مردان شجاع تایتانیک که جانشان را نثار کردند تا زنان و کودکان نجات یابند. این مجسمه با پولهای اهدایی 25 هزار زن از سراسر آمریکا بنا شده است. وقتی بزرگان جامعه حاضرند از منافع خود صرفنظر کنند، جامعه نیز یاد آنها را گرامی خواهد داشت.
تحریمها طی سالیان گذشته، فشار سهمگینی را بر اقتصاد ایران تحمیل کرده و در عین حال تحریمها کام عدهای را شیرین کرده است. اقلیت ممتاز و ائتلاف مسلط شکلگرفته در تلاش است از الگوی خصوصیکردن منافع و عمومیکردن هزینهها تبعیت کنند، به اعتقاد داگلاس نورث، پیدایش و تداوم فعالیت ائتلاف مسلط از ثمرههای ساختارهای بسته، غیرمنعطف و انحصاری است که سبب خلق ساختارهای اقتصادی ناکارآمد، غیررقابتی و مبتنی بر رانت میشود.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.