ایران؛ از بازدارندگی هدفمند تا دیپلماسی معناگرا
در روزهایی پرتنش، منطقه خلیج فارس میزبان یکی از دقیقترین کنشهای راهبردی دهه اخیر بود؛ کنشی با جسارت آرام که پایگاه نظامی العدید در قطر را نه برای نابودی، بلکه برای شکلدهی به یک پیام ژئوپلیتیکی نشانه گرفت. تهران با طراحی حملهای محدود، بی تلفات انسانی و با دقت عملیاتی بالا، نهتنها در پاسخ به تعرض به زیرساختهای هستهای خود واکنش نشان داد، بلکه وزن خود را بر صفحه بازی قدرت گذاشت؛ آن هم با روایتی که در آن معنا بیش از انفجار شنیده میشود.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
حامد نقیلو - کارشناس سیاست خارجی
در روزهایی پرتنش، منطقه خلیج فارس میزبان یکی از دقیقترین کنشهای راهبردی دهه اخیر بود؛ کنشی با جسارت آرام که پایگاه نظامی العدید در قطر را نه برای نابودی، بلکه برای شکلدهی به یک پیام ژئوپلیتیکی نشانه گرفت. تهران با طراحی حملهای محدود، بی تلفات انسانی و با دقت عملیاتی بالا، نهتنها در پاسخ به تعرض به زیرساختهای هستهای خود واکنش نشان داد، بلکه وزن خود را بر صفحه بازی قدرت گذاشت؛ آن هم با روایتی که در آن معنا بیش از انفجار شنیده میشود.
در جهانی که هر شلیک میتواند تبدیل به جرقه جنگی تمامعیار شود، این اقدام، بیانیهای استراتژیک بود: ایران نه یک کشور واکنشمحور، بلکه کنشگری است که قواعد بازی را با معماری معنا مینویسد. برای سالها، گفتمان غالب غربی ایران را تهدیدی غیرعقلانی، بیثبات و خارج از قاعده تصویر کرده بود. اما کنش اخیر، این گفتمان را در برابر واقعیتی سخت قرار داد؛ واقعیتی که لایه به لایه، منطق تحلیل را تغییر میدهد. آمریکا خود را مقابل سه پرده تازه دید:
- نخست، شکنندگی زیرساختهای نظامیاش در منطقه؛ امری که بارها انکار شده بود، اینبار در سکوت موشکها بهوضوح نمایان شد.
- دوم، وابستگی شریانهای اقتصادیاش به پایداری بازار انرژی، آن هم در بزنگاه انتخاباتی، جایی که هر جابهجایی در قیمت نفت میتواند توازن داخلی را برهم زند.
- و سوم، خیز آرام چین بهمثابه میانجیگری ژئوپلیتیکی؛ نه در هیاهوی ائتلافها، بلکه در سکوت گفتوگو و طراحی قواعدی موازی با نظم پیشین.
پاسخ آمریکا به جای واکنش نظامی، عقبنشینی تاکتیکی بود؛ عقبنشینیای که نشان داد دیگر نمیتوان با روایتهای تحلیلی فرسوده، واقعیتهای چندلایه را مهار کرد. گفتمانهای سنتی ترک برداشتند و نفت، بار دیگر نقش جدیدی به خود گرفت. نفت دیگر صرفا کالایی برای چانهزنی اقتصادی نیست؛ اکنون خودِ روایت است. ایران، در دل تحریم، توانست نهتنها زیرساختهای تولید و پالایش خود را حفظ کند، بلکه زنجیرههای صادراتی را با شبکههای خاکستری زنده نگه دارد و با چین و قدرتهای نوظهور، دیپلماسی انرژی تازهای را رقم بزند. همین توان ترکیبی بود که تحریم را از یک ابزار کنترلگر، به عنصری انعطافپذیر و گفتوگومحور بدل کرد. در بزنگاه آتشبس، ایالات متحده ناگزیر شد نفت را نه حذف، بلکه بازتعریف کند و از کارت انرژی، تخفیفی در تعامل با چین بسازد ولو فعلا در کلام. همین جابهجایی نشان داد که معنا بر کالای صرف غلبه کرده و ایران هر بشکه را با معنا صادر میکند: معنایی از استقلال، تابآوری و معماری روایت در جهانی چندصدا.
کنش اخیر تهران، تلفیقی از بازدارندگیِ دقیق و ارسال پیامی فرامادی بود؛ حرکتی که با پرهیز از خسارت انسانی، با انتخاب هدفی نمادین و با حفظ دقت، نشان داد که منطقه را نه با هیجان بلکه با سیاستی آرام و ژرف مدیریت میکند.
همزمان، دیپلماسی ایران نیز فعال بود؛ از انتشار بیانیههای رسمی تا گفتوگو با شرکای آسیایی و پرهیز از تحریک بازیگران عربی. همه اینها حکایت از آن دارد که روایت ایران، نه از جنس تقابل، بلکه از جنس تأثیرگذاری است؛ آن هم در زمانی که معنا، مهمتر از زرادخانه است. ایران اکنون تنها بازیگر نیست؛ معمار است. معماری نظمی منطقهای که در آن دیگر بروکسل و واشنگتن تعیینکننده نیستند. تهران، پکن، دهلی و آنکارا اکنون کانونهاییاند که نقشههای معنا را میکشند. بازیگران منطقه در حال بازتعریف خود هستند، نه با فاصلهگیری از جهان، بلکه با خلق روایتی مستقل و چندجانبه. این تحول، پیام روشنی برای قدرتهای جهانی دارد: عصر کنترل انحصاری منابع، روایتهای امنیتی و مسیرهای تعامل، به پایان رسیده است. اکنون جهانی متولد شده که صداهای مستقل شنیده میشوند و قدرت، نه با تانک، بلکه با ترکیب معنا، منابع و کنش سنجیده شکل میگیرد. در این جهان تازه، قدرت آن نیست که بلندتر فریاد بزند؛ قدرت، آن صدایی است که معنا خلق میکند و ایران این معنا را آغاز کرده است؛ آرام، دقیق اما بنیادین.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.