دیپلماسی همهجانبه را فعال کنیم
از سال 84 و با به قدرت رسیدن «مصیبت معجزه هزاره سوم»، کشور در چاه ویلی افتاد که به نظر میرسد خروج از آن همچنان جزء مهمترین اهداف هر ایراندوستی باشد؛ چاهی که خودمان و به دست خودمان کندیم.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
از سال 84 و با به قدرت رسیدن «مصیبت معجزه هزاره سوم»، کشور در چاه ویلی افتاد که به نظر میرسد خروج از آن همچنان جزء مهمترین اهداف هر ایراندوستی باشد؛ چاهی که خودمان و به دست خودمان کندیم. کافی است نگاهی به جایگاه ایران در جهان، پیش از این «مصیبت هزارهگرایی» بیندازیم تا بهروشنی ببینیم به دست خود، چه دامی بر سر راه خودمان پهن کردیم و همه آنهایی که تمام تلاش خود را بر این گذاشتند تا دوره شکوفایی هشت سال اصلاحات را تیرهگون کنند، به اندازه سهم خود در این وضعیت مسئولاند.
دوران هشتسالهای که بالاترین رشد اقتصادی و توسعه برای کشور و بالاترین سطح اعتبار جهانی برای ایران را به ارمغان آورد. مقایسه دوره اصلاحات در داخل کشور با آنچه پیش و پس از آن بود، کار چندان دشواری نیست، ولی سادهتر از آن، مقایسه وضعیت اعتبار بینالمللی ایران، در دوره اصلاحات با تمام سالهای دیگر است. فقط کافی است به همین یک مورد مقایسه «طرح گفتوگوی تمدنها» و اعتبار و استقبال جهانی از آن و ماجراسازی علیه ایران با راهاندازی داستان هولوکاستی که «مصیبت معجزه هزاره سوم» برای ایران ساخت توجه کنیم. یادم نمیرود که در همین تهران دو نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست برپا شد و بعضیها چه کیسههایی از آن بازی هولوکاستی برای خود پر کردند.
یک ستادی هم بود به بهانه پشتیبانی از آرمان فلسطین که آرمان فلسطین را رها کرده بود و هولوکاستی را که حاصل جنایت اروپاییان موطلایی چشمآبی بود، بدون اینکه ربطی به فلسطینیان داشته باشد، به مسئله فلسطین تبدیل کرده بود. دوستانی داشتم از رزمندگان دوران جنگ که آنجا جمع شده بودند و من را هم دعوت به همکاری کرده بودند، که وقتی اعتراض کردم که فلسطین و رنج فلسطینیان را چه کار با هولوکاست؟ ابرو در هم کشیدند و خیلی زود و محترمانه از جمعشان کنار گذاشته شدم. هرچه بود، آن هشت سال پس از اصلاحات، چنان خدمتی به اسرائیل برای به انزوا کشاندن ایران کرد که باید زمینههای جنگ 12روزه اخیر را در آن جست؛ زمینههایی که به صدور قطعنامههای الزامآور سازمان ملل انجامید و حالا با «اسنپبک» قرار است دوباره کشورمان به همان روزی که رئیسجمهور هولوکاستی کشورمان میگفت «آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامهدانتان پاره شود»، برگردد. همان که با آن «خدماتش» هم دکل نفت گم شد، هم 800 میلیارد عایدات فروش نفت دود شد، هم زبانم لال تا دههها قرار است این کشور گرفتار بماند. هرچه بود، آنهایی که همه تلاششان را کردند تا این مصیبت بر کشور نازل شود، در آن سهیماند و هیچگونه نمیتوانند دامن خود را از آن بشویند و انشاءالله گربه است هم افاقه نمیکند.
اما به وضعیت اعتبار و جایگاه بینالمللی کشورمان در دوره اصلاحات اشاره کردم. در آن دوره فقط آقای خاتمی نبود که با طرح «گفتوگوی تمدنها» برای کشورمان منزلت آفرید، بلکه بخش بزرگی از اصلاحطلبان، روشنفکران و نخبگان حوزههای مختلف نیز با حضوری پررنگ در مجامع جهانی، وجهی دیگر از دیپلماسی ایرانی را به نمایش گذاشتند، که این اعتباربخشی را افزون میساخت، وجهی که متأسفانه در داخل و خارج، بسیاری را خوش نمیآمد و برای مقابله با آن به هر ترفندی دست زدند که در نتیجهاش، الان صدراعظم کشوری که دو جنگ جهانی راه انداخته و هولوکاست و یهودکشی کار همان کشور بوده و برای بمبهای شیمیایی فروانداخته بر سر مردم حلبچه، به صدام ماده شیمیایی داده و از کودککشی در غزه حمایت میکند، نهتنها میگوید «اسرائیل همان کار کثیفی را که ما باید در ایران انجام دهیم، انجام میدهد» بلکه دو روز پیش گفته حمله اسرائیل به ایران قانونی بوده. چرا چنین میشود؟
چرا اینقدر اروپایی که ادعای حقوق بشر دارد، با این ادبیات عجیب، اعتراف میکند که باید در ایران کار کثیف کرد و اسرائیل نماینده آنها در انجام چنین کار کثیفی است؟ یک حقیقت بیشتر وجود ندارد و آن اینکه ما فراموش کردهایم که باید حضوری فعال و قابل فهم در عرصه افکار عمومی جهان داشته باشیم تا صدراعظم کشوری یهودکش و هولوکاستآفرین، انجام کار کثیف را یک برنامه اعلام نکند. گفتن اینکه آنها با این کار نیت پلید خود را آشکار میکنند، کمکی به ما نخواهد کرد. واقعیت این است که ما باید با تمام توان تلاش کنیم تا افکار عمومی جهان اجازه ندهد تا آنان در راه نیت کثیفی که خود اقرار میکنند، گام بردارند و این ممکن نیست، جز با عقلانیتی که به هر دلیل از سال 84 و با آن هزارهگرایی موهوم، خودمان کنار نهادیم. در هشت سال اصلاحات و چه پیش و چه پس از آن نیز، اهداف اعترافی کثیفی که صدراعظم آلمان به آن اعتراف میکند، وجود داشت، ولی اگر جرئت انجام و بیان آن را نداشتند، به دلیل یک دیپلماسی قدرتمند در کشورمان بود.
دیپلماسیای که احتمالا برای همراهی با همان برنامههای کثیفی که جناب صدراعظم میگوید، با حمله به وزرا و حمله به کوی دانشگاه و دیگر حملهها، زمینه انجامش فراهم شد، تا نفوذی که امروز فرماندهان ارشد ما را شهید میکند. در ایام انتخابات گذشته با این انگیزه که بتوانیم جلوی جنگ را بگیریم، مردم را دعوت به شرکت در انتخابات کردیم، ولی واقعیت این یک سال نشان داد که اگر دیپلماسی همهجانبه را از طریق رسانههای آزاد و بازگرداندن مرجعیت رسانه به کشور و فعالشدن مدنی افرادی مانند خاتمی و روحانی و ظریف در گفتوگویی جهانی برای اثرگذاری بر افکار عمومی جهان به کار نگیریم، دشمنان این کشور از اجرای برنامه کثیفی که خود معترفاند، ابا نخواهند کرد.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.