سخن از همبستگی ملی یا ماندن بر مدار گذشته
ملت ایران، برای پایداری میهن کماکان از چشمه دیرجوش فرهنگ ملی بنوشند
درباره تهاجم اخیر اسرائیل و آمریکا به خاک ایران، تحلیلهای بسیاری در روزنامهها، برنامهها و نشستهای گوناگون در هفتههای گذشته دیده و شنیدهایم. در چندده سال اخیر، چه از وابستگان اندیشه چپ، چه از انقلابیون پرشور و چه از «تز انباشتگان مکاتب غربی»، سخنان و مطالبی مبنی بر ناکارآمدی و کهنهخواندن اندیشه «ایرانگرایی» و گاه دشمنی با فرهنگ و زبان ملی به میان آمده است؛
به گزارش گروه رسانهای شرق،
درباره تهاجم اخیر اسرائیل و آمریکا به خاک ایران، تحلیلهای بسیاری در روزنامهها، برنامهها و نشستهای گوناگون در هفتههای گذشته دیده و شنیدهایم. در چندده سال اخیر، چه از وابستگان اندیشه چپ، چه از انقلابیون پرشور و چه از «تز انباشتگان مکاتب غربی»، سخنان و مطالبی مبنی بر ناکارآمدی و کهنهخواندن اندیشه «ایرانگرایی» و گاه دشمنی با فرهنگ و زبان ملی به میان آمده است؛ اما جنگ اخیر بار دیگر خط بطلانی بر این نگاه خصمانه به پدیدهای تاریخی به نام «ایران» کشید و نشان داد که هنوز نبض این باور دیرپا در دل و جان عموم میزند و میتواند بهعنوان بزرگترین عامل بازدارنده برای کشور در برابر بحرانهایی همچون تجاوز نظامی بیگانه به تمامیت سرزمینی باشد.
البته که این عامل تاریخی بهتنهایی کافی نیست و در کنار آن به سیاستگذاری درست و توانمندی نظامی هم نیاز است. بااینحال، اکنون که سخن از همبستگی ملی و حفظ آن و کنارگذاشتن موقت اختلافها به میان آمده است، پیگیری این مهم بیش از هر چیز باید سرلوحه صداوسیما -بهعنوان نهاد بازتابنده حاکمیت- و نیز کنشگران جریان پرشور انقلابیگری قرار گیرد؛ زیرا پس از فروکشکردن فعلی آتش درگیریها، در بر همان پاشنه قبل میچرخد و تغییر چشمگیر و مثبتی در رویههای پیشین نهادهای رسانهای کلان دولتی نمیبینیم. هر چندروز یک بار چشمانمان به دیدار همان چهرههای تکراری افراد وابسته به جریان اصولگرا یا اصلاحطلب و سخنان تکراریشان روشن میشود. به یاد ندارم که در این مدت پای کسی از صاحبنامان و چهرههای برجسته ادبی، علوم سیاسی و اجتماعی که وابسته به این جناح و آن جناح نیستند و همگی با باور به «امر ملی» و زیر چتر آن گردهم میآیند، به صداوسیما باز شده باشد.
در عوض -چنانکه گفتم- تا دلتان بخواهد نایبرئیس پیشین مجلس (که باورمند بر انکار تاریخ کهن ایران است!) و نماینده کنونی مجلس و فلان چهره اصلاحطلب و... جلوی دوربینها حضور دارند که مواضعشان سالهای درازی است برای همگان روشن است. ازاینرو اگر خواهان گذر ایران از این پیچ مهم و تاریخساز هستیم، سیاستهای درونی حکومت هم باید با نرمش همراه شوند و هم دچار تغییر؛ در غیر این صورت به باور نگارنده باید منتظر پیامدهای زیانبار احتمالی، بهویژه در حوزه سرمایه اجتماعی باشیم که جدای از جنگ کنونی با اسرائیل میتواند گریبانمان را بگیرد (که دعا میکنیم چنان مباد و خداوند آن روزگار را از ما دفع کند). نکته بنیادین دیگر این است که همبستگی حداکثری ملی از رهگذر دوقطبی «ایراندوست-خائن» که صداوسیما بر طبلش میکوبد یا امثال شهریار زرشناس با دوگانه دیگری مردم را به سلطنتطلب و انقلابی تقسیم میکنند، به دست نخواهد آمد.
در جنگ اخیر، بخشی از قشرهای گوناگون مردم، بنا بر دلایلی ازجمله انتقادهای خرد و کلان به حاکمیت یا با تأثیرپذیری از روایت رسانهای یا برآوردهای اشتباه و خلط برخی عملکردهای زیانبار، با جایزشمردن تهاجم بیگانه، چه در درون مرز و چه در برون مرز، از تهاجم به میهن جانبداری کردند که صدالبته نکوهیده و محکوم است (چه از سوی رضا پهلوی باشد و چه از سوی شهروندان عادی)؛ اما زدن برچسب خائن به هرکس از راه میرسد، بدون آنکه ریشههای چنین واکنشهایی را واکاوی و تحلیل کنیم که هم ما را به بیراهه خواهد برد و هم اتحاد بیشینه ملی را برآورده نخواهد کرد. چنانچه میخواهیم خطاکاران را نیز جذب کنیم و به محل اردوی «ایراندوستی» بیاوریم، بخشش هرکسی که از راه خطا بازگردد -نه اینکه لزوما باورمند به آرمانهای نظام و... باشد- امری ضروری و ناگزیر به نظر میرسد.
در حوزه دانش و علم، برای یک تحلیلگر راستین، دانشورز و آزاداندیش این روش استدلالی که بخواهیم برای نقد یک راهبرد یا عملکرد خطا یا نکوهش یک دروغ دست به دامن دروغ یا تحلیل جانبدارانه دیگری شویم (دفاع خوب از یک روند بد!)، روشی ناپذیرفتنی، غیردانشی و بلکه غیراخلاقی است. یک تحلیلگر منصف و باشرافت در دام «حب و کینه» نمیافتد. با این درآمد، سخنان شهریار زرشناس و فلان نماینده مجلس و کسانی از این دست که فرصت را مغتنم شمرده و سراسر به انکار و سیاهنمایی تاریخ و همه نظامهای پیشین این کشور میپردازند، نهتنها مانع از همبستگی ملی است، بلکه از نگاه پژوهشگران تاریخ و علوم اجتماعی و تحلیلگران منصف، امری مطرود است. اگر برخی افراد در نظام پهلوی به دنبال انکار قاجاریه و سراسر سیاهنمایی آن دوران بودند، پس رویه کینهآلوده تحلیل تاریخ باستانی و معاصر ایران از سوی شهریار زرشناس و کسانی مانند او که مدام جلوی دوربین هستند و باورمند به تفکر انتقادیاند، چه تفاوتی با آن رویکردها دارد؟!
جز این است که افراد برجسته حوزه تاریخ و ادبیات ایران را همزمان به اندوه و استهزا وامیدارد؟! از دید وی و هماندیشانش، هر اندیشه و دیدگاهی که لبی از «انقلابیگری» تَر نکرده باشد، مطرود و محکوم است! در این میان باید از اینان و خیلی از حاضران در تلویزیون پرسید اگر ازجمله زمینههای حمله دشمن را ریشههای تاریخی میدانید -که نگارنده هم آن را میپذیرد- پس روزی باید رخ میداد؛ چرا به دنبال پیوندزدن آن با این نظام و آن نظام هستید؟! آیا نباید در صداقت ادعا و تحلیلتان تردید کرد؟ پس بهتر است تنها بر تجاوز دشمن به خاک ایران متمرکز شویم، نه تهاجم به زندیه، پهلوی یا جمهوری اسلامی و از هرگونه تحلیل ایدئولوژیک این تهاجم بپرهیزیم تا بتوانیم افراد ملت را با انواع دیدگاهها، گرد محور «ایران» جمع کنیم و به پراکندگی دامن نزنیم، نه اینکه باز به روش همیشگی تا صدای مخالفتی بلند شد، بر او انواع برچسبها را بزنیم.
در درازای تاریخ ایران، دین همواره یکی از مؤلفههای فرهنگ ایرانی بوده است و نه برعکس، نشانهها و اسناد بر این گواهی میدهند،؛ اما هرگونه تلاش برای وارونهنمایی این واقعیت، نادیدهانگاری و تحریف تاریخ واقع است. هرگونه سخن جانبدارانه (کانالیزهشده) در این زمینه، باز هم عاملی است برای جلوگیری از همبستگی ملی ایرانیان؛ روندی که این روزها بر زبان و قلم عدهای در اقلیت جاری است و همین امر است که حساسیتبرانگیز شده و بخشی از ملت را ناامید و پراکنده میکند و با تلاش برای وارونهنمایی، دو عنصر یادشده را رودرروی هم قرار میدهد. در جنگ اخیر، عده بسیاری به خاطر نام «ایران» و دفاع از میهن به میدان آمدند و منکر این واقعیت نباید شد که برای عدهای هم دفاع از اسلام و دین در اولویت بود؛ اما واقعیتهای میدانی -اعم از گفتوگوهای گروهی در سطح شهر یا دورهمیها، واکنشهای آحاد ملت در فضاهای واقعی و مجازی و نیز گزارشهای خود صداوسیما- نشان میدهد سهم «ایران» و دفاع از وطن پررنگتر از همیشه بوده است (شاید بتوان گفت ۸۰ درصد). در نتیجه این «ایرانیت» بود که از «ایران» دفاع کرد، نه امور فراملی.
ازاینرو باید با چنگزدن به ریسمان محکم فرهنگ ملی، امیدوار به گذر از این پیچ حساس و آیندهای روشن و عاقبتبهخیری برای میهن بود. باید بیشترین ممکن از افراد ملت را زیر پرچم «امر ملی» گرد آوریم؛ این امر شامل همه میشود حتی آنانی که ذکرشان رفت و راه به خطا میروند؛ مگر کسانی که دشمن این سرزمین و یکپارچگیاش هستند، یعنی قومگرایان، تجزیهطلبان و طرفداران نظام آموزشی ایران بربادده که حتی در این جنگ هم نوشتند «بهخاطر حفظ زبانشان! به میدان میآیند» و برخی دولتمردان ما هنوز مواضع سخیف اینان را تکرار میکنند!
با آرزوی پایندگی و استواری ایران بزرگ و کهن.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.