هیرکانی سالهای درازی است که آتش گرفته
جامعه خسته کشورمان، روزهای پرشماری است که در رثای سوختن درختان سبزقامت هیرکانی آسیبدیدهاش در امواجی از ناله و مویه میگرید. جمعی از پاکباختهترین مردم ما نیز مانند همیشه تاریخ و با دستانی خالی اما مالامال از اراده سترگ، مانند پروانه چهبسا با سوختن بر گرد این شمع، بر میثاق عاشقانه خود پای میفشرند.
جامعه خسته کشورمان، روزهای پرشماری است که در رثای سوختن درختان سبزقامت هیرکانی آسیبدیدهاش در امواجی از ناله و مویه میگرید. جمعی از پاکباختهترین مردم ما نیز مانند همیشه تاریخ و با دستانی خالی اما مالامال از اراده سترگ، مانند پروانه چهبسا با سوختن بر گرد این شمع، بر میثاق عاشقانه خود پای میفشرند. در این میانه انگشتهای اشاره به سوی بیمبالاتی عامل انسانی است. جنگلهای بینظیر هیرکانی که تاریخی طولانیتر از انسان را بر زیستبوم حاشیه دریا نگاشتهاند، بیش از شش دهه است در آتش بیتدبیری مراقبان و ناهمزیستی ساکنان همجوارش میسوزد. سوختنی که گاه مانند زبانههای سرکش اخیر، بر دیدگان وجدان عمومی اشک جاری میکند، اما در بسیاری زمانهای دیگر و در نفیر مرگزای اره موتوریها و غرش ماشینآلات تخریب، تنها در برآمدن قارچگونه هزاران ویلا خود را نشان میدهد.
ویلاهایی که با اشغال عرصههای سبز پذیرای انبوه مسافران پرشمار و ناایستایی هستند که به یُمن سوختی ارزان، سیمای این بوم بیبدیل را هر روز گلآلودتر میکنند. آغاز سوختن بیدود جنگلهای شمال از ایام فوران نفتی رژیم پهلوی صورت گرفت که به توصیه کارشناسان فائو، قطعات 10هکتاری اراضی جنگلی جلگهای را برای تولید علوفه به ساکنین بومی اجاره دادند. اما دیری نگذشت که این واگذاریها به صورت هبه به امرای بازنشسته ارتش و نورچشمیهای دربار تبدیل شد. پس از انقلاب از طرفی به واسطه محدودیتهای تازه و از آن سو آزادی در خریدوفروش و تغییر کاربری، اراضی و حاشیههای جنگلی زرخیز شمال به ارزشهای کمتر از مس توسط مالکان و بهرهبرداران به حراج گذاشته شد. در این زمینه همکاری عجیب دستگاههای اجرائی و قضائی در ارائه تسهیلات آب، برق، تلفن، گاز و... این تابلوی بینظیر را به شام آخر این اکوسیستم تبدیل کرد؛ شام آخری که در آن با چشمانی اشکبار به نظاره زبانههای سوختن هلند بالقوهای نشستهایم که بهجای تولید شیر، شیرابه کوههای زبالهاش مرتبتی جهانی یافته است.
در این روند تخریب، شگفتی در آن است که چشمهایمان فقط در شرارههای ویرانگر آتش با دود ژالهبار است. بنا به گزارشها در سه دهه اخیر بیش از 30 درصد اراضی کشاورزی، مرتع و جنگلی استانهای شمالی به ساختوساز مسکن تبدیل شده است. جمعبندی گزارشهای منابع مختلف، از تخریب جنگلهای هیرکانی در خلال 50 سال اخیر از حدود 2.5 به 1.95 میلیون هکتار حکایت دارد. روندی که پیشبینی میشود در 50 سال آینده به کمتر از 1.5 میلیون هکتار کاهش یابد، احداث جادههای متعدد و گاهی بیتوجیه در ارتفاعات تنکابن، بابل و... و مهمتر از همه پروژه کلان احداث بزرگراه شمال، فرش قرمزی است که در پیش گامهای تخریب گسترانیده شده و کماکان ادامه دارد. این اکوسیستم شکننده از ایام دولتهای نهم و دهم در دل خشکیدهشده خود خاطرههای تلخی برای روایت به آیندگان دارد. از جمله در سال 85 و در جریان سفر استانی به گیلان، رئیس دولت امر به تخریب 300 هکتار از جنگلهای منطقه لاکان و احداث صنایع پتروشیمی را به بهانه اشتغالزایی داد یا تخریبکنندگان حتی حریم اندرونی آن را که باغ کلکسیون گونههای جنگل هیرکانی بود، پاس نداشتند. متأسفانه اشاره به آسیبهای وارده بر این اکوسیستم مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد که در این مجمل نمیگنجد. اما در این مرور گذرا چهبسا دریابیم که ایکاش اشکهای این روزهای ما در آن زمان که خطه سبز آماج آتش بیدود ویلاسازیهای هیستریک بود و اراضی منطقه بینظیری مانند کلاردشت را با تبلیغاتی مانند فروش آدامس، به پشیزی میفروختند، از دیدگان سرازیر میشد. تاریخ مقاومت حیرتانگیز هیرکانی در گذر موفق از دو دوره یخبندان و نوسانات اقلیمی در 50 تا 60 میلیون سال نشان میدهد که باز هم ققنوس میتواند از زیر خاکستر بیتدبیریها سر بیرون بیاورد.
اما بیتردید آتش بیدود میلیونها تن سیمان ویلاسازیها و... بر تن سبز این پیامآوران زندگی، آنها را در تاریخ دفن میکند تا که سرانجام جغرافیایی بیآبوعلف داشته باشیم. آنچه تن سوخته از جفای هیرکانی از ما اکنون انتظار دارد، درانداختن طرحی نو است؛ طرحی که تا بتوانیم، بر پیکر رنجورش به نام بهرهبرداری و توسعهای ویرانگر نامحرمانه دست نزنیم که اگر نزنیم، ققنوس باز هم سر برخواهد آورد.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.