لزوم رجعت به سنت نقادانه فرهنگ در رسانه
تحلیل نقد و نقد خبرزدگی
از اقتضائات اجتنابناپذیر زمانه بود که جراید مکتوب جایشان را به تکثر فضای مجازی دادند اما از کمکاری و گوشهگیری خودخواسته و ناخواسته اهالی استخوان ترکانده و موسپید کرده مطبوعات است که این فضا، خبرزده و اخبارمحور شده و خالی از تحلیل و نقدهای روشنگرانه.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
رضا صدیق
از اقتضائات اجتنابناپذیر زمانه بود که جراید مکتوب جایشان را به تکثر فضای مجازی دادند اما از کمکاری و گوشهگیری خودخواسته و ناخواسته اهالی استخوان ترکانده و موسپید کرده مطبوعات است که این فضا، خبرزده و اخبارمحور شده و خالی از تحلیل و نقدهای روشنگرانه. فضای خبرسازی و خبررسانی خالی از تحلیلها، بهترین زمینه برای به بیراهه رفتن و سردرگمشدن جامعه شده و سرعت گسترش اخبار حتی نادرست گاهی باعث تشدید گسستهای اجتماعی نیز شده است. در چنین فضایی است که فقدان «نقد و تحلیل امر فرهنگ» بیشتر احساس میشود.
با استناد به این فرض که جامعه را سه ضلع سیاست و اقتصاد و فرهنگ برمیسازند، یکی از مهمترین عناصر این ضلع، یعنی عنصر امر فرهنگ، چه در مواجهه با زمینه اخبار یا چه در قامت پدیدههای همگون و ناهمگون اجتماعی، دچار خلأ مهمی است که شناخت آن را از هر سو سخت کرده است. همین سختی نیز، احیای نقد و تحلیل پدیدهها را ممکنتر و واجب کرده است. واکاوی و کالبدشکافی موضوعات و قرائتی آگاهیبخش، میتواند سبب ساخت و خودسازی جامعه در مقابل این فضای خبرزده و از هم گسیخته شود. اما دراینمیان دو فاکتور مهم وجود دارند:
یکم- «وایرالشدن» و «دیدهشدن» و مرجعشدن بسیاری از اشخاص یا اخبار در فضای مجازی، در نبود مراجع تحلیلی قابل استناد برای جامعه که پیشتر جراید مکتوب نمایندگیاش میکردند، یکی از معضلات کتمانناپذیر فضای اجتماعی امروز است. به شکلی که حتی اشخاص سرشناس مطبوعاتی دیروز را نیز در خود هضم کرده و برای حفظ «فالوئر» دیگر دنبالکنندهها هستند که معین میکنند آن شخص چه بگوید، نه منظرگاه و زمینه واقعیت و سنت فکری و تحلیل و نقد.
دوم- با کنارهگیری نسل پیشین مطبوعات که نسل امثال نگارنده در کنارشان حرفه آموخت و دوریگزیدن از فعالیت «حرفهای» مطبوعات، نسلی از خبرنگاران و روزنامهنویسان به وجود آمدهاند که نه فعالیت حرفهای مطبوعات را بهخوبی میدانند و نه حتی توان خلق گزارشهای تحقیقی یا نقادانه را درباره موضوعات مهم در زمینه امر فرهنگ دارند. نسلی که خاستگاهشان را نه از جراید، بلکه از فضای مجازی میگیرند و جریدهای که در آن کار میکنند، تنها محملی است برای هویتسازی کاذب مجازی. نسلی که یکشبه به واسطه «بیوی» فضای مجازیشان منتقد یا روزنامهنویس میشوند و براساس پروتکلهای معین فضای مجازی؛ «اینفلوئنسر»های متکثر. نکته اول و نقل ابتدایی معضل خبرزدگی در کنار این نکته از تکههای پازل، باعث شده که حتی معنای نقد و تحلیل نیز تغییر پیدا کند و آلوده به حرفهای بدون سنت فکری و منظرگاه معین شود. شرایطی که از یک سو اخبار براساس مکانیسم در آن «وایرال» میشود و از سوی دیگر در خلأ تحلیلگران صاحب ایده، به جای آگاهیبخشی، نقد و تحلیل بدل به منویات ذهنی نورسان کمتجربه، اما با مخاطب مجازی شده است و مخاطبان نیز نه براساس کلام، بلکه براساس تعداد «فالوئر» به بیراهه کشانده شوند.
در چنین شرایطی است که نقد نقد و تحلیل نقد و تحلیل فرهنگ، اهمیتی دوچندان پیدا میکند. جراید محدود باقیمانده مکتوب در این وضعیت، نقشی کلیدی دارند و به واسطه مرجعیت از پیش ساختهشده و تاریخیشان، فارغ از جناحبندیهای سیاسی، باید به این عرصه ورودی جدی داشته باشند. زندهکردن سنت «جدال قلمی» که از مهمترین ابزارها و زمینههای جراید مکتوب بود، باید دوباره زنده شود تا بتواند در رگهای جامعه گروگان گرفتهشده میان اخبار و لاطائلات مجازی، دمی تازه بدمد.
شاید این ایده، در ابتدا و ظاهر، به خاطر تکثر و گستردگی فضای مجازی، ایدئالیستی و رمانتیک به نظر بیاید، اما اصل قراردادن فرهنگ و نقد فرهنگ در شرایط مذکور، حتی اگر ابتدا کمتوان باشد، براساس همان پروتکلهای فضای مجازی، توان ضریب پیداکردن و تکثیر و فرهنگسازی خواهد داشت. وقت آن است که علیه خبرزدگی و نقد و تحلیلهای خالی از محتوا و متمسک به فحاشی و بدون منظرگاه، به سنت نقادانه رجعت کنیم و نقد فرهنگ را حتی اگر به کام مخاطبان و «فالوئر»های مجازی تلخ میآید، دوباره زنده و احیا و به اصالت فرهنگ رجوع کنیم؛ فرهنگ نه به معنای آیین مدرن، بلکه به معنای رسوم برسازنده بوم و آیین همین آب و خاک.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.