بازتعریف ژئوپلیتیک خلیج فارس
سفر ترامپ، جزایر ایرانی و هشدار یک غفلت راهبردی
سفر قریبالوقوع ترامپ به منطقه خلیج فارس، شامل عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر، از اکنون توجه رسانهها و نهادهای راهبردی را جلب کرده است. با وجود برخی گمانهزنیها، شواهد و زمینههای سیاسی منطقه حاکی از آن است که با یک تحول ژئوپلیتیکی در حال شکلگیری مواجهیم که میتواند به طور مستقیم منافع بلندمدت ایران را تحت تأثیر قرار دهد.
حمیدرضا اکبری*
سفر قریبالوقوع ترامپ به منطقه خلیج فارس، شامل عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر، از اکنون توجه رسانهها و نهادهای راهبردی را جلب کرده است. با وجود برخی گمانهزنیها، شواهد و زمینههای سیاسی منطقه حاکی از آن است که با یک تحول ژئوپلیتیکی در حال شکلگیری مواجهیم که میتواند به طور مستقیم منافع بلندمدت ایران را تحت تأثیر قرار دهد.
در نگاه اول، هدف این سفر را میتوان در چارچوب سنتیِ پیوند منافع آمریکا با اقتصاد انرژی، امنیت رژیم صهیونیستی و مهار محور مقاومت ارزیابی کرد. اما اگر عمیقتر بنگریم، با سطح جدیدی از دیپلماسی بحرانزا مواجه میشویم که به دنبال بازتنظیم موازنه منطقهای، نهفقط در میدانهای نظامی یا امنیتی، بلکه در حوزههای حقوقی و نمادین حاکمیت است.
یکی از نشانههای مهم این تغییر، حرکت تدریجی موضوع جزایر سهگانه ایرانی -ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک- از سطح بیانیههای نمادین کشورهای عربی، به سوی فضای دیپلماسی فعال و اقدام سیاسی هدفمند است. در سالهای اخیر، این موضوع در بیانیههای مشترک میان امارات با قدرتهای جهانی ازجمله اتحادیه اروپا، چین، روسیه و حتی ترکیه، به شکلی بیسابقه برجسته شده است. در بسیاری از این بیانیهها، از ایران خواسته شده است که به داوری بینالمللی تن دهد یا «مسئله» را «حلوفصل مسالمتآمیز» کند؛ واژگانی که در ادبیات دیپلماسی، زمینهساز طرح رسمی دعاوی در مجامع حقوقی بینالمللی است.
عبور از نمادها، ورود به ژئوپلیتیک حقوقی: تغییر ماهیت این بیانیهها، از مواضع اعلامی و تکراری، به زبان و ادبیاتی حقوقی و الزامآورتر، نشاندهنده آغاز یک فرایند تدریجی، اما هدفمند یعنی تبدیل منازعهای تاریخی به یک پرونده بینالمللی فعال است. این روند، اگرچه به کندی پیش میرود، اما از منطق «فرسایش مشروعیت» پیروی میکند. تضعیف مواضع ایران در گذر زمان، با بهرهگیری از خلأهای دیپلماتیک، ضعف در رسانهسازی و کاهش اثرگذاری منطقهای جمهوری اسلامی.
در سالهای اخیر، چهار عامل اصلی زمینهساز این تغییر فاز راهبردی بودهاند:
• کاهش انسجام در حکمرانی و ضعف مزمن در سیاست خارجی ایران که باعث ناتوانی در پیشبینی یا پیشدستی بر تحولات شده است.
• فعالسازی دیپلماسی تهاجمی کشورهای عربی، بهویژه امارات که با حمایت آمریکا و برخی بازیگران جهانی به دنبال بازتعریف مواضع خود هستند.
• تغییر موازنه قدرت در خلیج فارس، با محوریت ائتلافهای نوین و نهادسازیهای اقتصادی-امنیتی عربی.
• تضعیف روایت رسمی جمهوری اسلامی در فضای افکار عمومی جهانی و حقوق بینالملل.
اگر ایران نتواند از وضعیت فعلی -که عمدتا در قالب بیانیهخوانیهای واکنشی، مواضع کلیشهای و لفاظیهای رسمی باقی مانده- فراتر رود، این خطر وجود دارد که پرونده جزایر سهگانه بهتدریج در دستور کار نهادهای بینالمللی قرار گیرد. حتی اگر این روند الزامآور نباشد، ورود به چرخه حقوقی و رسانهای بینالمللی، بهویژه در جهانی که روایتها جای واقعیتها را میگیرند، میتواند به تضعیف موضع تاریخی ایران بینجامد.
دراینصورت بازی از زمین اقتدار تاریخی ایران، به زمین چانهزنی چندجانبه و موازنهسازی حقوقی منتقل میشود. این همان چیزی است که امارات و متحدانش به دنبال آن هستند؛ یعنی استفاده از ابزارهای نرم، اما پیوسته، برای مشروعیتزدایی از حاکمیت ایران بر جزایر.
باید درک کنیم که موضوع جزایر، فقط یک مسئله نمادین یا تاریخی نیست. این جزایر، نهتنها بخشی جداییناپذیر از قلمرو سرزمینی ایراناند، بلکه در موقعیتی ژئوپلیتیکی قرار دارند که حضور یا غیاب مؤثر در آنها، معادل با وزن ایران در معادلات امنیت خلیج فارس و حتی فراتر از آن است. بیعملی یا واکنشهای صرفا زبانی، عملا باعث افزایش جسارت بازیگران دیگر برای پیگیری رسمیتر این پرونده میشود. از اینرو جمهوری اسلامی باید این مسئله را به یک اولویت راهبردی سیاست خارجی، امنیت ملی و دیپلماسی عمومی تبدیل کند. این امر نیازمند بازبینی کامل در رویکردهای گذشته است. در مجموع میتوان گفت سفر ترامپ به خلیج فارس حامل پیامها و طرحهایی است که میتواند فصل جدیدی در سیاست منطقهای بگشاید؛ فصلی که اگر با غفلت یا انفعال همراه باشد، برای ایران پرهزینه خواهد بود. پرونده جزایر سهگانه، اکنون به یک نقطه تمرکز راهبردی در بازی بزرگتر قدرت در خلیج فارس تبدیل شده است. هرگونه بیتوجهی به روندهای نرم، اما پیوسته در حال شکلگیری، ممکن است در آینده نهچندان دور، به تحولاتی بازگشتناپذیر در مشروعیت و حاکمیت ملی ایران بر جزایر بینجامد. زمان آن است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی از «واکنش» به «ابتکار» برسد.
*استادیار روابط بینالملل در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی