|

درس عبرت یا...؟!

صبح سه‌شنبه گذشته، اعدام یک مجرم‌ را در ملأ‌عام و در یکی از میدان‌های بزرگ و لبریز از جمعیت شهر یاسوج شاهد بودیم. باز هم صحنه‌ای آشنا؛ چه اینکه در دی‌ماه سال ۹۷ نیز نظاره‌گر اعدام سه مجرم دیگر در همین شهر و با همین سبک و سیاق بوده‌ایم. شایان یادآوری است، به‌کارگیری این روش و صدالبته با هدف بازدارندگی از جرم و جنایت در شکل‌های گوناگون نظیر گیوتین، تیرباران، ریختن سرب داغ در دهان، طناب دار و... پیشینه دیرینه‌ای در دنیا و همچنین در کشور ما دارد.

صبح سه‌شنبه گذشته، اعدام یک مجرم‌ را در ملأ‌عام و در یکی از میدان‌های بزرگ و لبریز از جمعیت شهر یاسوج شاهد بودیم. باز هم صحنه‌ای آشنا؛ چه اینکه در دی‌ماه سال ۹۷ نیز نظاره‌گر اعدام سه مجرم دیگر در همین شهر و با همین سبک و سیاق بوده‌ایم. شایان یادآوری است، به‌کارگیری این روش و صدالبته با هدف بازدارندگی از جرم و جنایت در شکل‌های گوناگون نظیر گیوتین، تیرباران، ریختن سرب داغ در دهان، طناب دار و... پیشینه دیرینه‌ای در دنیا و همچنین در کشور ما دارد.

تصور کنید‌ جماعتی از زنان،‌ مردان،‌ جوانان،‌‌ نوجوانان و حتی کودکان موبایل‌به‌دست و مشتاق، تکبیرگویان، چشم‌ به ‌راه بردارکشیدن «موجودی سیه‌روز» در هیبت مجرمی باشند که خود ناخواسته محصول برآمده از دل نابسامانی‌های جامعه و معلول شرایط اسفبار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی موجود است. تو گویی، صحنه‌های جذاب یک فیلم سینمایی را به تماشا نشسته و از آن لذت می‌برند و نه‌تنها آزارشان نمی‌دهد، بلکه می‌رود تا آهسته و پیوسته در گذر زمان به نوعی سرگرمی و گذران اوقات فراغت بدل شود. نمایشی تکراری، خسته‌کننده، ملال‌آور و بی‌تردید بدآموز که حاصلی جز آفرینش نگرش منفی در ذهن و خاطره تماشاگران هیجان‌زده و احساساتی باقی نگذاشته و نخواهد گذاشت.

تجربه حکایت از آن دارد‌ علاقه‌مندان حرفه‌ای نمایش‌هایی از این دست، نه‌فقط خود که در و همسایه و نزدیکان را نیز در همراهی و همگامی به تماشای این «نمایش وحشت» فرامی‌خوانند.

مدافعان پروپاقرص مجازات اعدام به‌ویژه با طناب دار و در مَرئا و منظر عموم، از دریچه درس عبرت به آن نگریسته و آن را بازدارنده می‌خوانند؛ درحالی‌که مخالفان بنا بر دلایل و تحت تأثیر علت‌ها، عامل‌ها و انگیزه‌های گوناگون روانی و اجتماعی به دلیل تولید و بازتولید خشونت و ترویج روحیه خشونت‌ورزی، آسیب‌ها و پیامدهای روحی و روانی ناشی از آن در گذر زمان همواره بر منع به‌کارگیری این روش تأکید ورزیده و‌ می‌ورزند؛ خواسته‌ای بجا‌ و منطقی که به حکایت آمار توانسته است از ۱۷۷۰ میلادی یعنی از دو قرن و نیم پیش تاکنون، به حذف یا تعلیق مجازات اعدام در حقوق کیفری ۱۷۶ کشور از جمع ۱۹۶ کشور عضو سازمان ملل متحد منجر شود. به زبان دیگر، امروزه کمتر از 20 کشور در دنیا به اجرای این مجازات، آن‌هم در شرایط خاص، روی خوش نشان می‌دهند که آنها نیز به تدریج در حال تغییر موضع و تبدیل ‌آن به مجازات‌های سنگین و در این میان حبس ابد به معنی واقعی هستند.

و امیدوارکننده‌تر آنکه در حال حاضر در کمتر کشوری مجازات اعدام با طناب دار در دید شهروندان آن‌گونه که در میدان‌های شهر و دیارمان مرسوم است، در حق محکومان به اجرا درمی‌آید. سخن از نفی مجازات و حمایت از قانون‌شکن نیست؛ چه اینکه از تاریخ پیدایش نخستین اجتماعات بشری تا به امروز در راستای اجرای عدالت، تأمین امنیت و ایجاد نظم، رعایت قاعده و قانون متناسب با خواسته‌ها و نیازهای شهروندان با بهره‌گیری اصولی از عناصر مثبت فرهنگ و لحاظ‌کردن زمان و مکان شرط بنیادی زندگی جمعی بوده است.

از یاد نبریم تا قانون بوده، قانون‌شکن هم بوده است و هیچ جامعه‌ای بَری از تخلف و جرم و جنایت نبوده و نیست. از طرفی، برخورد با متخلفان، مجرمان و جنایتکاران در جهت صیانت از کیان جامعه اجتناب‌ناپذیر بوده و آنچه تفاوت در عمکردها را نشان می‌دهد، همانا سازوکار و ابزارهای لازم و متناسب در این برخوردها و چگونگی به‌کارگیری آنها با هدف اصلاح و تربیت و بازدارندگی است. سخن از آثار و تبعات ناخواسته و زیان‌بار مجازات اعدام در ملأ‌عام از نظر روانی، اجتماعی و فرهنگی است. از مجازاتی خشن با پیامدهای ناخوشایند در زندگی فردی و اجتماعی شهروندان به‌ویژه خانواده‌ها، بستگان و‌ آشنایان آنان بگیر تا تغییر ناگهانی وضعیت روحی و روانی جماعتی از پیکره جامعه.‌ از خود می‌پرسیم، ما را چه شده است که در مرگ دیگری ولو یک مجرم، این‌گونه بر سر ذوق آمده و بدون کمترین احساس درد، آخرین لحظات جان‌کندن جانداری را با خونسردی هر‌چه تمام‌تر به تماشا می‌نشینیم؟

 در مبحث آسیب‌های اجتماعی، پیشگیری مرحله‌ای بعد از ریشه‌یابی و قبل از درمان است. به عبارت دیگر، برای رسیدن به نتیجه مطلوب، ابتدا می‌بایستی به ریشه‌یابی آسیب‌ها و پیداکردن علت‌ها، عامل‌ها و انگیزه‌ها در ارتکاب جرم نظر داشت، آنگاه به پیشگیری همت گماشت و در مرحله آخر، درمان مناسب را با توجه به وضعیت عمومی بیمار اجتماعی برای او تجویز کرد. اعدام، آن‌هم‌ با این هیبت، نه درمان درد است و نه بازدارندگی دارد.

مگر نه این است‌ که اگر چنین روشی کارساز می‌بود، هم‌اکنون می‌بایستی شاهد وجودی اجرای اعدام نباشیم؟

اعدام در برهه‌ای از تاریخ اجتماعات بشری و تا همین یک سده پیش شاید توانسته نقشی را در ایجاد امنیت، آن‌هم در قالب رعب و وحشت، به صورت مقطعی ایفا کند، ولی در عصر حاضر این کارایی را از دست داده است و جایگاهی ندارد. کدام‌‌یک از یافته‌های علمی در حوزه روان‌شناسی، جرم‌شناسی نوین، آسیب‌شناسی و جامعه‌شناسی جنایی، چنین روشی را تأیید و نتیجه آن را در راستای خیر و صلاح جامعه ارزیابی کرده است و می‌کند؟

اگر قرار است مجازات اعدام جنبه بازدارندگی داشته باشد، چرا آن‌گونه که شاهدیم، تاکنون نتیجه‌ای از به‌کارگیری این مجازات حاصل نشده‌ است؟!

چگونه‌ و با کدام سازوکار اصولی قادر خواهیم بود آثار سراسر آسیب تماشای چنین صحنه‌های هولناکی را از ذهن و خاطره تلخ تماشاگران‌ این صحنه‌ها، به‌ویژه کودکان و نوجوانان، تا پایان عمر بزداییم؟ 

در یک کلام، مجازات اعدام درمان درد جامعه نیست؛ جا دارد با علت‌ها، عامل‌ها و انگیزه‌های پدیدآورنده جرم برخورد اصولی داشته و آنها را دریابیم.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.