|

شیراز عزیز آزرده‌خاطر، اما امیدوار...

هفته‌ای که به همراه بهرام دبیری، نقاش هنرمند، در شیراز زیبا به میزبانی محسن کمالی و همسر مهربانش دکتر نگار گورکانی سپری کردیم، پر بود از دیدارهای مبارک و تجدید آن حس خوب به این شهر عطرآلود و آباد. شیراز همیشه میهمان‌نواز و سرسبز و خرم بوده است.

هفته‌ای که به همراه بهرام دبیری، نقاش هنرمند، در شیراز زیبا به میزبانی محسن کمالی و همسر مهربانش دکتر نگار گورکانی سپری کردیم، پر بود از دیدارهای مبارک و تجدید آن حس خوب به این شهر عطرآلود و آباد. شیراز همیشه میهمان‌نواز و سرسبز و خرم بوده است. و به همین مناسبت مقصد تمام گردشگران داخلی و خارجی. هنوز هم با وجود نابود شدن بیش از نیمی از باغ‌های قصرالدشت و باغ-روستاهای اطراف شهر، این جذابیت ادامه دارد و اردیبهشت ماه امسال هم گردشگران را از اطراف و اکناف ایران و جهان در مرکز شهر قدیم می‌دیدیم که از بازار وکیل، مجموعه ارگ کریمخانی، باغ‌های مقبره‌های حافظ و سعدی، هفت تن و چهل تن و نیز باغ ارم و باغ دلگشا و باغ جهان‌نما دیدن می‌کردند و روزی را هم برای رفتن به تخت جمشید و نقش‌ رستم می‌گذاشتند تا از شکوه صلح‌آمیز گذشته‌های باستان لذت ببرند و به ایرانی‌بودن خود بنازند.

اما متأسفانه گاهی پیش می‌آید که این عیش با دیدن نشانه‌هایی از بی‌خردی منقص می‌شود و انسان نظاره‌گر افسوس می‌خورد که چرا؟ بله، رفتیم و باز دیدیم که تخریب‌های وسیع در اطراف حرم مطهر شاه‌چراغ امسال همچنان ادامه دارد. تمام خاطرات دوران جوانی‌ام از اطراف حرم و بافت زنده و ارگانیک آن، جمله در هم پیچید. و دیگر نه کوچه باریکی که از دور بشارت رسیدنت به منظر مسجد‌جامع قدیم شیراز را نوید دهد‌ و نه خانه‌های قدیمی تکیه‌داده به یکدیگر، که زمانی آن حال‌و‌هوای قدیمی بافت درهم‌تنیده را مجسم می‌کرد. در اطراف حرم همه فضاهای وسیع بولدوزر انداخته‌شده منتظر ساخت‌وسازهای کلان‌مقیاس و بزرگ بودند که پِی‌های‌شان معلوم بود و قاعدتا در ادامه توسعه‌هایی خواهند بود که امروز چهره آن ساحت مقدس و روحانی را مخدوش کرده است: انواع و اقسام مغازه‌هایی که نه ربطی به اشتیاق زائران دارند و نه به محیط زیارتگاهی حضرت شاه‌چراغ. در پشت حرم از یک سو همین راسته‌های تجاری با نام بین‌الحرمین، بافت را از سال‌ها قبل از بین برده، کل محله بیات پاک شده بود. از سویی دیگر فضاهای بزرگی صرف ساختمان‌های شورای شهر و دیگر ساختمان‌هایی شده بود که اگرچه معماری زیبا و فضای باز و حوض و فواره مطلوبی دارند، اما به نظر من آن‌همه تخریب و تراشیدن کامل بافت را توجیه نمی‌کنند؛ زیرا ساختن‌شان در هر نقطه دیگری از شهر ممکن بود. در‌واقع گشودن آن‌همه فضای عمومی-تجاری فقط بافت قدیم و مأنوس و کوچه‌های آن را از بین برد و عجب آنکه خیلی هم مشتری نداشت.

حیرت‌انگیز آنکه چند سال پیش تمام بافت اطراف مدرسه خان -با‌کیفیت‌ترین بنای تاریخی شیراز- را کوبیدند و امروز اطرافش همه پاساژ ساخته شده و زیر کلاس درس ملاصدرا تی‌شرت می‌فروشند. اما آنچه امید من را برای حفاظت از شهر قدیم پابرجا نگه داشت، خانه‌هایی بودند که دیدم در این بافت‌های زخم‌خورده از دست سوداگران، از خود دفاع می‌کردند. این خانه‌ها از سوی خود مردم و بخش خصوصی در محلات دیگر شهر قدیم شیراز مانند محله سنگ سیاه و محله دِه بزرگی (محله پهلوان‌ها) و اطراف دروازه سعدی به زیبایی مرمت شده بودند و همه نشان از سلیقه و علاقه شیرازی‌ها به حفظ بافت زیبای شهر قدیم و همه خانه‌های قدیمی آن داشت. اتفاقا در همین بافت‌ها بود که کسانی مثل دکتر فرزاد گواهی و خانم مهندس مریم مرزبان سال‌ها رسما و با دل و جان کار کرده بودند تا محله سنگ سیاه را -با بنای شاخص تاریخی بی‌بی دخترون در میانش- سامان دهند.

یک ساماندهی اساسی بافت قدیم به کمک شهرداری که هم شبکه‌های تأسیساتی و فاضلاب را به‌خوبی نو کرده و کشیده بود و هم سنگ‌فرش بسیار زیبایی برای کوچه‌ها ایجاد کرده بود که در کنار کارهای مرمتی حمیدرضا جهان‌بکام و معماری زیبای علی سوداگران در بافت قدیم، همه قابل تحسین و قدردانی است. در دو جلسه‌ای که در دانشگاه شیراز و دانشگاه حافظ شیراز برای‌مان گذاشته بودند، دانشجویان مشتاق و صمیمی همه قول دادند که بیشتر به بافت قدیم بروند‌ و به کمک استادان فرهیخته خود دکتر خلیل حاجی‌پور‌ و خانم‌ها دکتر حائری، دکتر اختیاری و دکتر هیوا رحمانی همه جایش را خوب بشناسند.

برای احیای آن بکوشند و گام بردارند، تا شادی و آرامش به شهرشان باز‌گردد. شهر شیراز همچنین به فضاهای فرهنگی درجه‌یکی مانند کتاب‌فروشی آبی و خیریه نمازی می‌بالد که به اتفاق استاد دبیری در هر دو آنها نشست‌هایی عمومی داشتیم و با هنرمندان و دوست‌داران ادبیات به گفت‌وگو نشستیم. در دنیایی که روندهای جهانی‌شدن، تغییرات اقلیمی، فناوری‌های نوین و سرگشتگی جوامع محلی در پاسخ به چالش‌های اجتماعی و اقتصادی سایه خود را بر همه چیز می‌اندازد، حفاظت از ارزش‌های محلی که به شکل فرهنگ و در قالب هنر موسیقی، معماری سنتی شهری و روستایی، و به‌ویژه آداب و رسوم زندگی محلی مانند غذاها، لباس‌های محلی و پذیرایی‌های خاص جلوه می‌کند، می‌تواند هویت و فطرت مردمان را حفظ کند و پاس بدارد.

شهرهایی غنی از فرهنگ و تمدن مانند شیراز نباید به حرکت‌های سوداگرانه تن دهند و نابود شوند. حتی بسیاری شهرهای کوچک ایران‌زمین کیفیتی یگانه و جهانی دارند و مردم هر شهر ایرانی می‌توانند مثل شیراز و یزد، اردکان و میبُد، اصفهان و نائین، سمنان و تربت جام و... ویژگی‌های فرهنگی و بافت‌ها و بناهای ثبت‌شده تاریخی خود را به‌ عنوان نشانه یا برند یگانه خود، پرورش و به جهانیان ارائه داده‌ و برای خود و کشورمان ثروت و افتخار  بیافرینند.