نوآوری در سرزمین ممنوعه
در یکی از جلسات اخیر با مدیرعامل یک شرکت فناوری، جملهای شنیدم که در ذهنم حک شد: «ما دیگر نمیدانیم فردا چه چیزی از دسترسمان خارج میشود؛ ادامهدادن در این تاریکی نوعی مرگ تدریجی است». این جمله نه از دل یک رمان پساآخرالزمانی که از میان واقعیت امروز اکوسیستم نوآوری ایران بیرون آمده است. اکوسیستمی که زمانی، با وجود تمام چالشها، به خاطر رفع تحریمهایی که برجام با خود به همراه آورده بود، هنوز به آیندهای روشن چشم داشت. اما امروز، انگار آینده از این اکوسیستم رخت بسته است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
در یکی از جلسات اخیر با مدیرعامل یک شرکت فناوری، جملهای شنیدم که در ذهنم حک شد: «ما دیگر نمیدانیم فردا چه چیزی از دسترسمان خارج میشود؛ ادامهدادن در این تاریکی نوعی مرگ تدریجی است». این جمله نه از دل یک رمان پساآخرالزمانی که از میان واقعیت امروز اکوسیستم نوآوری ایران بیرون آمده است. اکوسیستمی که زمانی، با وجود تمام چالشها، به خاطر رفع تحریمهایی که برجام با خود به همراه آورده بود، هنوز به آیندهای روشن چشم داشت. اما امروز، انگار آینده از این اکوسیستم رخت بسته است.
پروندهای که پیشروی شماست، تلاشی است برای ثبت و تحلیل واقعیت یک سقوط. از نقطهای شروع میشود که تحریمهای بینالمللی، یکی پس از دیگری، دروازههای دسترسی ایران به زیرساختها و سرویسهای جهانی فناوری را بستند. از خدمات ابری آمازون و گوگل تا ابزارهای توسعه نرمافزار، از پلتفرمهای همکاری تیمی تا دسترسی به مارکتهای جهانی. هر تحریم، قطعهای از این پازل را بیرون کشید و امروز تصویرِ کامل، تصویریست آشنا: انزوا، محدودیت و عقبماندگی.
اما این فقط یک سوی ماجراست. در کنار این فشار خارجی، فشار داخلی هم بیوقفه ادامه داشته است: فیلترینگ گسترده، محدودیتهای دورهای و گاهی سراسری اینترنت، مقرراتگذاریهای مبهم و سختگیرانه، و آنچه بسیاری از فعالان این حوزه از آن به عنوان «فشارهای غیرفنی» یاد میکنند. فشاری که فقط از جنس تکنولوژی نیست؛ فشاری است بر امید، خلاقیت و آینده.
تأثیر این شرایط بر کسبوکارهای حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات غیرقابلانکار است. گزارشهای متعددی که طی ماههای گذشته گردآوری کردهایم، نشان میدهد بسیاری از استارتاپها یا از کشور مهاجرت کردهاند، یا به سمت فعالیتهای کمریسکتر و حتی غیرتکنولوژیک رفتهاند. شرکتهای بزرگ و متوسط دیگر برنامهای برای جذب سرمایه ندارند. مدیران فنی در حال مهاجرت هستند. برای بسیاری از بازیگران باقیمانده، سؤال اصلی این نیست که «چگونه توسعه بدهیم»، این است که «تا کی دوام بیاوریم؟».
تحریم بیشک یکی از عوامل اصلی این وضعیت است، اما تصور اینکه تنها عامل باشد، اشتباهی خطرناک است. اکوسیستم نوآوری ایران سالهاست زیر فشار دوگانهای نفس میکشد: از بیرون تحریم میشود، و از درون محدود. این دو، همزمان و موازی، زیرساختهای نرم و سخت توسعه را به تحلیل بردهاند.
برخی ممکن است بگویند که در همین شرایط هم موفقیتهایی حاصل شده، استارتاپهایی رشد کردهاند، و فناوری در بعضی حوزهها بومیسازی شده است. این حرف، بهخودی خود غلط نیست، اما مانند آن است که بگوییم در دل کویر، چند گیاه خودرو سبز شدهاند؛ این نشانه حاصلخیزی نیست، نشانه مقاومت است. مقاومت اگر بدون حمایت و چشمانداز باشد، از پای میایستد.
ما در حال ازدستدادن یک نسل از کارآفرینان، مهندسان، تحلیلگران، و توسعهدهندگانی هستیم که نه فقط امید به ساختن، بلکه حتی توان تصور آینده را هم از دست دادهاند. چه فاجعهای بالاتر از این؟
سکوتی که امروز در میان بسیاری از شرکتهای تکنولوژی ایرانی موج میزند، آرامش نیست؛ آرامش قبل از توسعه نیست. این سکوت، صدای دفن یک رؤیاست. صدای مردمی که به ناچار به سمت انزوا، مهاجرت، یا ترک حوزه کاری خود کشیده شدهاند.
امروز دیگر موضوع صرفا «تحریم» نیست؛ موضوع، «عدم امکان توسعه» است. وقتی شما نهتنها به ابزار جهانی دسترسی ندارید، بلکه نمیدانید فردا پلتفرم داخلیتان هم فیلتر خواهد شد یا نه، دیگر نمیشود چشماندازی ترسیم، سرمایهای جذب کرد یا حتی تیمی را کنار هم نگه داشت.
در این وضعیت، سؤال اصلی برای مسئولان باید این باشد: آیا واقعا تصمیم گرفتهایم با توسعه قهر کنیم؟ اگر نه، چه نشانهای برای آشتی با آن در میدان عمل نشان دادهایم؟
اکوسیستم فناوری ایران به نقطهای رسیده که دیگر هشدار نمیدهد؛ فقط خاموش میشود. شاید خاموشی، بلندترین فریادی باشد که میتوان شنید.
آخرین اخبار ویژه نامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.