|

یادی از امام علی(ع)

اگرچه درباره پیشوای نخستین شیعیان فراوان گفته و نوشته شده است، اما حقیقت آن است که تقریر وجوه و ابعاد شخصیت آن «انسان مافوق»، به غایت دشوار می‌نماید؛ مردی که زیست این‌جهانی را تجربه می‌کرد، اما اندیشه و روح بلندش تا آسمان امتداد داشت.

جعفر رحمان‌زاده: اگرچه درباره پیشوای نخستین شیعیان فراوان گفته و نوشته شده است، اما حقیقت آن است که تقریر وجوه و ابعاد شخصیت آن «انسان مافوق»، به غایت دشوار می‌نماید؛ مردی که زیست این‌جهانی را تجربه می‌کرد، اما اندیشه و روح بلندش تا آسمان امتداد داشت. آن روح عظیم و جان علو با همه تنهایی در میان مردم بود. نه آنگاه که از قدرت سیاسی کنار بود، همچون صوفی ژنده‌پوش به بهانه انس با خالق، دور از خلق در انزوا و خلوت سر می‌کرد و نه آن هنگام که جامه خلافت بر او پوشاندند، همچون قیصر و امپراتور مردم را رعیت و رام می‌خواست. و تنهایی جان متعالی و روح بلندش را با سرکردن در چاه به ساحل آرامش و قرار می‌رساند. دانش گسترده‌اش به اعتبار ناگشادگی سینه مخاطبان، مجال عرضه را به تمام و کمال پیدا نکرد. معاصرانش پاره‌ای از راه‌های زمینی را که برای به‌زیستی‌شان می‌نمایاند، برنمی‌تابیدند تا چه رسد که می‌گفت «من راه‌های آسمانی را بیشتر از راه‌های زمینی می‌شناسم». خدا را چنان می‌شناخت که همچون کاسبان و بازرگانان به طمع به‌دست‌آوردن بهشت یا مانند بردگان و زبونان برای ترس از دوزخ، پرستش نمی‌کرد؛ بلکه از آن روی که تنها او را شایسته سر بر آستان نهادن می‌دانست.

یک بار در معرکه‌ای اصحابش با یادآوری افراد و مصداق، حق و باطل را راست‌آزمایی می‌کردند؛ فریاد برآورد: «حق یا باطل با اشخاص و نام‌ها سنجیده نمی‌شوند، بلکه این نام‌ها، نشانه‌ها و انسان‌ها هستند که باید با متر و معیار حق یا باطل آزمون شوند».

و آن نویسنده مصری سنی‌مذهب چنان مجذوب این گزاره شد تا آنجا که گفت: «از وقتی که دیگر پیامی از آسمان بر زمینیان فرود نیامد (وحی)، سخنی بلندتر و معنابخش‌تر از آن دیده نشد».

در مقام خلافت و حکومت در روزگاری که از «سیاست مدرن» خبری نبود، چنان پایه‌هایی را در مناسبت بین «حاکم» و «مردم» استوار کرد که گویی در عصر دولت - ملت و در زمانه دموکراسی‌های نوین آنها را عرضه کرده است.

او در فرمان معروفش به یکی از برجسته‌ترین کارگزارانش، هر نوع دوگانه‌سازی، قطب‌بندی و دگرخوانی را برای حاکم و قدرت مستقر نامطلوب می‌خواند که: «شهروندان در نسبت با حکومت یا برادران ایمانی‌اند یا در آفرینش همانند همگان» و از این حیث دارای حقوق شهروندی برابر هستند.

وقتی زمام حکومت در کف او بود، هیچ‌گاه بر مخالفانش در ابراز عقیده و بیان و پس از بیان سخت نمی‌گرفت. نه‌تنها حقوق مخالفان را از منابع عمومی قطع نمی‌کرد، بلکه حتی خانواده معارضان مسلح حکومت را هم از منابع و منافع حکومت بهره‌مند می‌کرد. آنگاه که نامدارانی از صحابی پیامبر به قصد توطئه و طراحی و سازماندهی برای تقابل با او اجازه خروج از مرکز حکومت را با او در میان نهادند، با وقوف بر نقشه‌های آنها، آزادی‌شان را سلب نکرد و آنها را به بند نکشید.

عدالت شاخص و معیار و سنجش او در مناسبات فردی و اجتماعی بود. در آغازین روزهای حکومت هشدار و انذار داده بود‌: «اگر خداوند از دانایان پیمان نگرفته بود تا بر شکم‌بارگی ستمگران و گرسنگی ستمکشان ساکت ننشیند، هر آینه افسار حکومت را رها می‌کردم». و نیز گفت: «تمام ثروت‌هایی که به ناحق از منابع عمومی به انبان کسانی رفته باشد، آن را باز خواهم ستاند؛ هر‌چند آن را کابین زنانشان قرار داده باشند». و آنگاه که جان مبارکش را در پای عدالت و آزادی قربانی کرد، به فرزند ارشدش سفارش کرده و دستور داد که‌ «مبادا پس از کشته من فریاد برآورید و در کوچه و خیابان ندا سر دهید که: وای، واسفا، خلیفه و امام مسلمین را کشتند و در جست‌وجوی کسان دیگر باشید. آن قاتل که اکنون به اسارت نزد شماست بر من یک ضربت بیش فرود نیاورد و اگر زنده ماندم، خود می‌دانم که با او چه کنم و اگر جان تهی کنم تنها به او یک ضربت زنید، نه بیشتر!». سخنم را با ابیاتی از شهریار شعر معاصر به پایان می‌برم که پایان سخن پایان من است وگرنه او را پایانی نیست:

می‌زند پس لب او کاسه شیر

می‌کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست

تو خدایی مگر ای انسان‌دوست؟

در جهانی که همه شور همه شر

«ها علی بشر و کیف بشر». 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها