|

تأثیر آشور بر تمدن عیلام

تاکنون مدارک مستقیم اندکی از لشکرکشی‌ها و درگیری‌های آشوریان با ساکنان منطقه زاگرس در خود منطقه به دست آمده است. این در حالی است که بایگانی‌های آشوری و نقوش برجسته کاخ‌های دوره آشور نو در شمال بین‌النهرین اطلاعات ارزشمندی را درخصوص لشکرکشی‌ها، درگیری‌ها و پیروزی‌های آشوریان در اختیار قرار می‌دهد.

تأثیر  آشور  بر  تمدن عیلام

هادی رضایی: تاکنون مدارک مستقیم اندکی از لشکرکشی‌ها و درگیری‌های آشوریان با ساکنان منطقه زاگرس در خود منطقه به دست آمده است. این در حالی است که بایگانی‌های آشوری و نقوش برجسته کاخ‌های دوره آشور نو در شمال بین‌النهرین اطلاعات ارزشمندی را درخصوص لشکرکشی‌ها، درگیری‌ها و پیروزی‌های آشوریان در اختیار قرار می‌دهد. به طور کلی مدارک این‌چنینی در خاک خود ماد و عیلام نسبتا ناچیز و پراکنده‌اند؛ از‌این‌رو مدارک و کشفیات جدید می‌توانند اطلاعات سودمندی را به دانش ما در‌این‌باره بیفزایند. در بازدیدهای اخیر دو کوه‌نورد در سال 1387 در جنوب شرقی ایلام نقش برجسته‌ای صخره‌ای کشف شد که شخصی را با لباس، کلاه و گارد کاملا آشوری نشان می‌دهد. هرچند به علت فقدان کتیبه بحث درمورد سازنده این نقش دشوار به نظر می‌رسد؛ اما بر‌اساس مشابهت‌های نزدیک با نقش برجسته اشکفت گل گل به نظر می‌رسد که این شخص همان کسی است که در اشکفت گل گل نقش شده و احتمالا یکی از سه پادشاه نیرومند متأخر دوره آشور نو یعنی سناخریب، آشوربانی پال یا اَسرحدون را نشان می‌دهد. غرب ایران در قرون دهم تا هفتم ق.م شاهد درگیری‌های متعدد و زد و خوردهای شدیدی میان اقوام ساکن در منطقه به‌ویژه اورارتوها، آشوری‌ها، بابلی‌ها، ماناها، عیلامی‌ها و مادها با یکدیگر بوده است. دراین‌میان درگیری‌های آشوریان با همسایگان شرقی خود در کوهستان‌های زاگرس که همواره به لحاظ مقاصد اقتصادی مورد توجه آشوریان بوده، بسیار بااهمیت است. با قدرت‌گیری آشوریان اغلب این درگیری‌ها به منطقه زاگرس کشیده شد و به همین سبب روز‌به‌روز بر گستره فرمانروایی آنها افزوده می‌شد. کوهستان زاگرس و به‌ویژه نیمه غربی و شمال غرب ایران نزد آشوریان منبع پایان‌ناپذیری از غنائم پر‌ارزش به شمار می‌آمد. در فاصله سده‌های دهم تا هفتم ق.م آشوریان با هدف دستیابی به منابع طبیعی و معدنی غنی سرزمین ماد و نظارت بر شاهراه خراسان بزرگ بارها و بارها به زاگرس تاختند (ملکزاده، 1382). به طور کلی مدارک و نوشته‌های میان‌رودانی بارها به نبردهای میان ماد و آشور یا حملات پی‌درپی آشوریان به خاک عیلام اشاره کرده‌اند. با آنکه در خاک آشور شواهد و مدارک کافی درمورد لشکرکشی‌ها، درگیری‌ها، پیروزی‌ها و فتوحات آشوریان در خاک ماد و عیلام به دست آمده؛ اما شواهد چندانی در‌این‌باره در خاک ماد به دست نیامده است. مدارک کنونی تنها محدود به سه کتیبه، نقش‌برجسته و سنگ یادمان است که در بخش‌های مختلف سرزمین‌های واقع در شرق آشور به دست آمده است. هرچند شمار این یافته‌ها اندک است؛ اما تا حدودی توانسته اطلاعات ارزشمندی را به‌ویژه درخصوص مسیر لشکرکشی‌ها، سرزمین‌های مد‌نظر، شرح لشکرکشی‌ها و محدوده تحت تصرف آشوریان در اختیار قرار دهد. این در حالی است که کشف هر یادمان دیگری از این دوران می‌تواند اطلاعات ارزشمندی را درخصوص محل وقوع حوادث و رویدادهای مهم و حتی گستره تحت تصرف امپراتوری آشور در اختیار قرار دهد. بی‌تردید مدارک بیشتری، بیش از آنچه تاکنون شناسایی شده، وجود دارد که می‌تواند ما را در بازسازی گذشته وقایع مهم قرون دهم تا هفتم ق.م یاری کند. کشف نقش‌برجسته دیگری از این دوره ـ که به احتمال فراوان در ارتباط با فتوحات و درگیری‌های آشوریان در خاک ماد و عیلام است ـ می‌تواند زمینه از‌سرگیری پژوهش‌های باستان‌شناختی و تاریخی درخصوص جغرافیای تاریخی زاگرس مرکزی در دوره آشور نو باشد. این در حالی است که هم‌اکنون نیز ندانسته‌های فراوانی درخصوص بسیاری از راه‌ها، مسیرها، مکان‌ها، شهرها و حتی رخدادهای این دوره وجود دارد.

سنگ‌نبشته‌ها و سنگ یادمان‌های آشوری در خاک ماد

از زمان کشف نخستین یادمان‌های مربوط به درگیری و پیروزی آشوریان در خاک ماد چیزی نزدیک به چهار دهه می‌گذرد و محققان مختلفی توانسته‌اند به بازسازی جغرافیای تاریخی منطقه زاگرس مرکزی در قرون هشتم تا هفتم ق.م بپردازند 

(,Levine 1992, Medvedskaya; 1974 & 1973). تاکنون تنها از سه محل در منطقه زاگرس مرکزی نقوش برجسته، کتیبه یا سنگ یادمان جنگ‌ها و پیروزی‌های پادشاهان آشوری بر ساکنان منطقه زاگرس کشف شده است. این منابع از‌این‌رو که تنها مدارک موجود درخصوص درگیری‌های آشوریان با مادها و احتمالا عیلامی‌ها در خاک این سرزمین‌ها هستند، بسیار بااهمیت‌اند. برای نخستین بار لویس لوین و تامس کایلر یانگ در بررسی‌های سال 1965 در دره اسدآباد موفق به کشف یک سنگ یادمان در نزدیکی روستایی به نام نجف‌آباد در اسدآباد همدان شدند (1972, Levine) این سنگ یادمان که اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود، قطعه سنگ بزرگی است که در سطح آن تصویر پادشاه آشوری و کتیبه‌ای به خط میخی حجاری شده است.

لوین براساس تصویر شاه و متن تک یبه این سنگ یادمان را یادگاری از زمان ششمین لشکرکشی سارگون دوم به سرزمین مادها و ماناها و سال 716 ق.م می‌داند (1972 & 1971, Levine) براساس محل کشف این سنگ یادمان در نزدیکی جاده خراسان بزرگ لوین معتقد است این منطقه در انتهای مسیر لشکرکشی سارگون دوم واقع شده؛ بنابراین سرزمین ماد در غرب کوه الوند (همدان) قرار داشته است (1972, Levine).

این پرسش را که چرا باید این محل را ضرورتا پایان مسیر لشکرکشی سارگون دوم دانست، مطرح می‌داند و معتقد است که به احتمال این سنگ یادمان پس از بازگشت از لشکرکشی برپا شده است (1992, Medvedskaya)؛ پرسش و استدلالی نسبتا منطقی که کاملا نیز به جا به نظر می‌رسد. پس از کشف استل نجف‌آباد، علی‌اکبر سرفراز در سال 1347 که از سوی مرکز باستان‌شناسی ایران مأمور بررسی منطقه اورامانات (هورامان) بود، موفق به کشف نقش‌برجسته و کتیبه‌ای در محلی به نام تنگیور در 50‌ کیلومتری جنوب غربی سنندج و 50‌ کیلومتری غرب کامیاران شد (سرفراز، 1347) این نقش‌برجسته که پادشاهی آشوری را نشان می‌دهد، دارای کتیبه‌ای به خط میخی آشوری است و بر سر یکی از راه‌ها و معابر باستانی مهم غرب ایران قرار گرفته است (زارعی، 1383). این نقش‌برجسته نیم‌رخ راست پادشاهی را که به صورت تمام‌قد ترسیم شده، نشان می‌دهد.

کتیبه مفصل 45، 50 سطری این نقش‌برجسته اطلاعات ارزشمندی را درباره شرح پیروزی‌های سارگون و لشکرکشی به سرزمین کَرَلَ (Karalla) در اختیار قرار می‌دهد. جولیان رید این نقش‌برجسته را مربوط به زمان یت گلات پیلسر یا سارگون دوم می‌داند 

(1977, Reade) چندی بعد گرنت فریم توانست با ترجمه و انتشار متن کامل کتیبه به تفسیر وقایعی که در این کتیبه رخ داده، بپردازد (Frame 1999). فریم معتقد است که نقش‌برجسته و کتیبه تنگیور به احتمال مربوط به سال 705 یا 706 ق.م و هم‌زمان با پایان فرمانروایی سارگون دوم است.

حدود سه، چهار سال بعد لویی واندنبرگ در بررسی منطقه پشتکوه در سال 1972 و در محلی به نام اشکَفت لگُ گُل در 30 کیلومتری جنوب ایلام موفق به کشف سنگ‌نبشته و نقش‌برجسته دیگری از این دوره شد (1973, Berghe Vanden). این اثر که شباهت زیادی به نقش‌برجسته و کتیبه تنگیور دارد، پادشاهی آشوری را به صورت تمام‌قد که رو به سمت چپ نمایش داده شده، نشان می‌دهد. شاه جامه ساده بلندی به تن و کلاهی  استوانه‌ای - مخروطی به سر دارد و مسلح به شمشیری است. سطح نقش‌برجسته پوشیده از کتیبه‌ای به خط میخی در 36 سطر است. در مقابل چهره پادشاه نیز دو نماد مذهبی به صورت یک حلقه بالدار و یک تاج و در پشت سر او تعدادی گوی و یک هلال ماه دیده می‌شود. متأسفانه آن بخش از کتیبه که به نام پادشاه اشاره کرده، تخریب شده است. با این حال گریسون و لوین احتمال تعلق این نقش را به یکی از سه پادشاه متأخر معروف آشوری یعنی سناخریب، آسرحدون و آشوربانی پال بیش از دیگران می‌دانند (,Levine & Grayson 1975). جولیان رید معتقد است اشکفت گل گل به‌سختی می‌تواند قدیمی‌تر از سال 688 ق.م باشد و معتقد است که به احتمال این نقش مربوط به یک فرمانده نظامی آشوری است تا یک پادشاه. با این حال او این اثر را هم‌زمان با دوره آشوربانی‌پال می‌داند (1977, Reade) واندراسپک نیز معتقد است که این نقش می‌تواند مربوط به زمان آسرحدون و با احتمال کمتری مربوط به زمان آشوربانی پال باشد  (1977, Spek Der Van). 

نقش‌برجسته نویافته در حیدرآباد ایلام

 در سال 1387 در دوکیلومتری شمال روستای حیدرآباد میشخاص و در نزدیکی سرچشمه رودخانه سراب میشخاص به طور اتفاقی نقش‌برجسته‌ای کشف شد. این کشف با گزارش دو کوه‌نورد ایلامی و با همکاری عبدالمالک شنبه‌زاده انجام شد. این نقش روی صخره‌ای در دامنه ناهمواری‌های کبیرکوه در 32 کیلومتری جنوب شهر ایلام و در حدود 11 کیلومتری نقش‌برجسته اشکفت گل گل در حاشیه باغات و مزارع کشاورزی در حاشیه رودخانه میشخاص واقع شده است. به طور کلی میشخاص منطقه‌ای نسبتا کوهستانی و خوش آب و هوا است و جاده ارتباطی ایلام به بدره، دره‌شهر و پیشکوه از گذشته‌های دور از این محدوده می‌گذشته است. نقش‌برجسته روی صخره‌ای آهکی که 10 تا 12 متر از سطح زمین ارتفاع دارد، قرار گرفته و در یک کادر ایوان‌مانند کم‌عمق ایجاد شده است. به‌طور‌کلی این نقش حدود 110 سانتی‌متر ارتفاع و 75 سانتی‌متر پهنا دارد و به‌صورت نه‌چندان برجسته‌ای حجاری شده است (press in. al et Alibaigi). این نقش مردی ایستاده را به‌صورت تمام‌قد که رو به سمت چپ دارد، نشان می‌دهد. مرد ردایی بلند که تا قوزک پایش می‌رسد، بر تن و کلاه مخروطی بر سر دارد که در رأس آن اندکی باریک‌تر می‌شود. موی سر این فرد تا پشت گردن آمده و به‌صورت دسته‌ای موی مجعد به‌طور افقی روی شانه‌ها و پشت گردن قرار گرفته است. ریش وی به‌صورت چهارگوش و مجعد نشان داده شده است. این شخص که به احتمال زیاد پادشاه را نشان می‌دهد، تبری بر کمر و عصایی در دست دارد که یک‌سر آن حالت گوی‌مانند است و دست راستش را که به نظر می‌رسد شیئی در میان آن قرار دارد تا روبه‌روی صورت بالا آورده است. در پشت‌سر پادشاه نمادها‌یی چون ستاره هشت‌پر ایشتار، ماه نماد سین و گوی‌های هفت‌گانه که یادآور خدایان آشوری و بین‌النهرینی است، دیده می‌شود. در روبه‌روی صورت شخص مانند نقش‌برجسته اشکفت گل‌گل یک حلقه بالدار (نماد شمش) و یک تاج (نماد خدای آشور) ایجاد شده است. متأسفانه قسمتی از این نقش‌برجسته به‌دلیل نا‌مرغوب‌بودن نوع سنگ از بین رفته است. نگاهی به نقش‌برجسته نشان می‌دهد که این نقش مشابهت‌های نزدیکی با نقش‌برجسته آشوری اشکفت گل‌گل و تا حدودی با نقش‌برجسته تنگی‌ور دارد. با این تفاوت که این نقش‌برجسته‌ها دارای کتیبه بوده و این یکی فاقد کتیبه است. با‌این‌وجود این احتمال که این نقش نیز کتیبه‌ای داشته و کتیبه آن به طور کامل از بین رفته، وجود دارد. به طور کلی برجستگی نقوش برجسته آشوری همیشه اندک است‌. شاید این موضوع یکی از دلایلی است که این نقوش تا حدودی از بین رفته‌اند. به‌هر‌حال اکنون این پرسش که چرا پادشاهان آشوری در این فاصله اندک دو نقش‌برجسته نسبتا همسان را در مکانی مشابه از لحاظ طبیعی و جغرافیایی اجرا کرد‌ه‌اند؛ مطرح می‌شود؟ آیا نقوش اشکفت گل‌گل و حیدرآباد میشخاص مربوط به یک پادشاه است؟ آیا محل این دو نقش‌برجسته مکان درگیری ‌یا رخدادهای مهمی طی دوره آشور نو بوده ‌یا نشان‌دهنده حد‌و‌مرز آشوریان با عیلامی‌ها و مادها ‌یا پیشروی آشوریان در زاگرس است؟ آیا وجود این نقش‌برجسته‌ها با حمله آشوریان به مدکتو و عیلام ارتباط دارد ‌یا اینکه دلایل دیگری دارد؟ به‌طور‌کلی نقش‌برجسته نویافته میشخاص تشابهات نزدیکی با نقش‌برجسته اشکفت گل‌گل دارد. کلاه، لباس و شیوه آرایش مو و ریش در هر دو نقش‌برجسته نسبتا مشابه است. به علاوه هر دو نقش در کادری ایوان مانند با فرورفتگی اندک و رو به سمت چپ نشان داده شده‌اند. هر‌چند این نقش‌برجسته فاقد کتیبه است‌ اما حضـور نمادهـای مذهبی ماه و ستاره و خورشید در پشت سر شاه، تاج و حلقه بالدار در مقابل صورت شاه و حمل سلاح‌های مشابه در هر دو نقش‌برجسته این احتمال را که شخص حجاری‌شده همان کسی است که تصویر وی در نقش‌برجسته اشکفت گل‌گل حجاری شده، تقویت می‌کند. با توجه به فقدان کتیبه در این نقش‌برجسته اظهار‌نظر قطعی درباره تعلق این نقش به یکی از پادشاهان دوره آشور نو دشوار به نظر می‌رسد. بر این اساس گویا با توجه به پیشنهاد‌های ارائه‌شده درباره امکان تعلق نقش اشکفت گل‌گل به یکی از سه پادشاه مقتدر آشوری یعنی سناخریب، آسرحدون و آشوربانی پال، به نظر می‌رسد این نقش‌برجسته نیز به احتمال فراوان متعلق به قرن هفتم ق.م و دوره آسرحدون یا آشوربانی پال است. با‌این‌حال در‌حال‌حاضر نمی‌توانیم درباره چرایی قرارگرفتن نقش‌برجسته در این مکان بحث کنیم و پرسش‌هایی چون: آیا حیدرآباد میشخاص محل یکی از درگیری‌های آشوریان با ساکنان منطقه بوده‌ یا مرز جدید عیلام‌ یا ماد را با آشوریان نشان می‌دهد؟ یا اینکه این منطقه بر سر مسیر یکی از لشکرکشی‌ها آشوریان واقع شده است؟ تا زمان انجام پژوهش‌های گسترده‌تر به قوت خود باقی خواهد ماند.

نبردهای   عیلامیان  و  آشوریان

روابط آشور و ایلام همواره روابطی خصمانه بود؛ بنابراین انعقاد معاهده دوستی میان دو دولت این پرسش را مطرح می‌کند که چه زمینه‌هایی باعث شد در این زمان، دو دشمن دیرین سیاست‌های خصمانه در قبال یکدیگر را کنار گذارند و متحد هم شوند. در پژوهش‌هایی که درباره ایلام نو و بالطبع این مقطع زمانی صورت گرفته است، همواره آنچه بررسی شده است، انعقاد این معاهده و اشاره‌هایی است که در اسناد میانرودانی موجود است؛ اما هیچ‌گاه به علت‌های زمینه‌ساز انعقاد این معاهده و همچنین نقض آن اشاره‌ای نشده است. پرسش‌هایی که درباره این علت‌ها وجود دارد، پژوهشگر را وادار می‌کند تا در جست‌وجوی تغییراتی باشد که ممکن است در این مقطع زمانی روی دهد و چرخش آشکار در سیاست‌های دو طرف معاهده را باعث شده باشد. در بررسی چنین تغییراتی، با توجه به اینکه منابع ایلامی در‌این‌باره وجود ندارد، تنها به اسناد میانرودانی مانند کتیبه‌ها، نامه‌ها، پیشگویی‌های آشوری و گاهنامه بابلی متکی هستیم؛ از این رو در این پژوهش تلاش شده است با بررسی این اسناد، نخست خود معاهده و سپس علت‌های انعقاد و نقض آن واکاوی شود. این پیمان که در سال 674 ق.م در زمان اورتکو (675 تا 664 ق.م) میان ایلام و آشور منعقد شد، از این جهت جالب توجه است که با در‌نظرگرفتن اسناد موجود، تنها پیمان دوجانبه بر پایه برابری میان ایلام و آشور در دوره نوایلامی است که با اطمینان می‌توان از آن سخن گفت. متن خود معاهده بر جای نمانده است‌ اما در اسناد آشوری اشاره‌هایی یافت می‌شود که وجود چنین معاهده‌ای را ثابت می‌کند. در نامه CT54580 که پیامی از ولیعهد، آشوربانی‌پال، به یکی از کارگزارانش است، آمده است: «به فرمان مردوک، شاه ایلام و شاه آشور با شنیدن سخنان یکدیگر صلح کرده‌اند و شریک معاهده شده‌اند» (7 :18SAA). این متن نشان می‌دهد پس از مذاکره‌هایی که انجام شد، دو طرف پیمان صلح منعقد کردند. در AGS 76 نیز که متنی پیشگویی است از خدای خورشید پرسیده شده است آیا اورتکو، شاه ایلام، در پیشنهاد صلح خود با اسرحدون (680 تا 669 ق.م) صادق است (74 :SAA4). علاوه بر این، اسرحدون نیز در کتیبه‌های خود به این پیمان اشاره می‌کند: «فرمانروایان ستیزه‌گر ایلام و گوتی که پاسخ شاهان پیش از من را با دشمنی و عداوت می‌دادند از آنچه‌ قدرت آشور، سرور من با تمام دشمنانم کرد، اطلاع یافتند و ترس و وحشت بر آنها مستولی شد؛ بنابراین به این خاطر که تجاوزی به سرزمین آنها صورت نگیرد، فرستادگانی را با پیام‌های صلح و دوستی به نینوا نزد من فرستادند و آنها به خدایان بزرگ سوگند یاد کردند» 

(RINAP4, 001: v26). باید گفت در میان معاهده‌هایی که دولت نوآشوری با اقوام و دولت‌های دیگر منعقد کرده، این پیمان معاهده‌ای کم‌نظیر است. چنانچه معاهده‌های دیگر آشور در این دوره را بررسی کنیم، متوجه می‌شویم در قسمت اعظم این پیمان‌ها آشور طرف برتر معاهده است و این پیمان‌ها حالت برابری را که در اشاره‌هایی که به معاهده با ایلام است، ندارند. این هم‌ترازی را در نامه ABL918 مشاهده می‌کنیم که اسرحدون به اورتکو نوشته است: «نامه‌ای از اسرحدون شاه آشور به اورتکو شاه ایلام، برادرم: من خوب هستم، پسران و دختران شما خوب هستند، نجیب‌زادگان و کشور من خوب هستند. امیدوارم اورتکو، شاه ایلام برادر من، سلامت باشند. امیدوارم پسران و دختران من سلامت باشند. امیدوارم نجیب‌زادگان و کشور شما در خوشی باشند. آشور، سین، شَمَش، بل، نبو، ایشتر از نینوا، ایشتر از اربیل و منزینیری (Manziniri) آنچه را ‌وعده داده بودند، به انجام رسانده و تأیید کرده‌اند و روابط دوستانه ما را به بالاترین حد خود رسانده‌اند» (SAA16: 1). در این نامه آشکار است که در حکم تضمینی برای معاهده، فرزندان دو شاه طرف معاهده معاوضه شده‌اند و اسرحدون شاه ایلام را «برادرم» خطاب کرده و از احوال او جویا شده است که نشان‌دهنده هم‌تراز محسوب‌کردن او با خود است. این ویژگی در دیگر پیمان‌های نوآشوری مشاهده نمی‌شود. این خاص‌بودن، پرسش درباره عوامل زمینه‌ساز انعقاد این معاهده را مطرح می‌کند و اینکه چرا این معاهده که ایلام پیشنهاد داده بود، نقض شد. سده هفتم ق.م که این پیمان در آن منعقد شد، برای هر دو طرف معاهده دوره‌ای پر‌فرازونشیب بود. در فلات ایران، ایلام با گروه‌های تازه‌وارد ایرانی روبه‌رو بود که ائتلاف‌هایی را شکل داده بودند و درحال قدرت‌گرفتن بودند. آشور نیز علاوه‌بر مشکلات داخلی در مرزهای شرقی خود، از تهدیدات این اقوام در امان نبود. 

جنگ نخست یا جنگ دوریلو

در زمان تیگلات پیلیسر سوم دولت مردمان کوهستانی که مابین عیلام و آشور زندگی می‌کردند، مطیع دولت آشور شدند و پس از آن این دو دولت با یکدیگر همسایه شدند. در این زمان بابل تحت تسلط آشور قرار داشت. دولت عیلام قصد داشت با مردم بابل که از اشغال کشورشان ناراضی بودند، متحد شود. سارگن دوم (دوران حکمرانی ۷۲۲–۷۰۵ پ. م) امپراتور آشور، همین که از این اتحاد آگاهی یافت، فرصت به متحدان نداد و به هر دو جناح حمله کرد، اما نتوانست در داخل عیلام پیشرفتی حاصل کند و جنگ بدون نتیجه برای هر دو طرف به پایان رسید و در معنی آشوریان شکست خوردند. این جنگ به جنگ دوریلو  (به انگلیسی: Durilu) موسوم است.

جنگ  دوم

بعد از سارگون دوم، سناخریب به پادشاهی رسید. در این میان شورشی در عیلام روی داد و پادشاه عیلام کال‌لودوش، در این شورش کشته شد. پادشاه آشور از فرصت استفاده کرد و از طرف جنوب عیلام، یعنی سواحل خلیج فارس وارد جلگه شوش شد. در کتیبه‌های به‌جامانده آشوری آمده‌ است که آشوری‌ها ۳۶ قلعه و برج را گرفتند و خراب کردند و برخی از اهالی را به اسارت به آشور بردند.

جنگ سوم

ظهور   پارسیان  در  منطقه

در سال ۶۸۹ ق. م؛ و در زمان پادشاهی پسر سارگون سناخریب، عیلام و بابل و قبایل آرامی و پارسوآش و انزان و الیپی و دیگران در مخالفت با آشور ائتلافی را ترتیب دادند. گمان نمی‌رود که پارسواش همان استان پارسوا باشد که مدت‌ها پیش به وسیله آشور اشغال شده‌ بود، بلکه به احتمال قوی پارسوآش همان پارسیان بعدی یا بخشی از ایشان هستند. در این صورت این اولین بار است که نامی از پارسیان در تاریخ برده می‌شود. انزان (انشان، آنزان، آنچان) نیز به قسمتی از سرزمین عیلام اطلاق می‌شد، با این حال تعیین مرزهای دقیق آن تقریبا غیرممکن است.

اتحاد  قبایل  ماد  علیه  آشور

سرزمین ماد در حدود ۶۷۵ پ.م. با مرگ سارگون و در حدود سال ۷۰۰ پیش از میلاد، توجه آشوریان به نقطه‌ای دور از نجد ایران معطوف شد، این فرصت با بیم همیشگی از حمله آشور موجب تشکیل اتحادیه‌ای از شاهزادگان و شهریاران ماد شد. این خود پایه‌ای بود برای تشکیل شاهنشاهی ماد، رهبران این جنبش، پیروان دیاکو (دیوکس منابع یونانی، دوران تقریبی حکمرانی از ۷۰۹ تا ۶۵۶ ق. م) نخستین پادشاه ماد بودند.

جنگ  چهارم  یا  جنگ  توللیز

رنگ سبز تیره وسعت آشور را در سال ۸۲۴ پیش از میلاد و رنگ سبز روشن وسعت آن را در سال ۶۷۱ پیش از میلاد نشان می‌دهد. (لازم به تذکر است که این نقشه توسط کاربران ویکی‌پدیا تهیه شده‌ است) در سال ۶۶۹ پیش از میلاد آشور بانی پال به تخت آشور نشست و تمام حواس خود را به خوابانیدن شورش مصری‌ها متوجه داشت. عیلامیان از فرصت استفاده کردند و به تاخت و تاز در سرزمین بابل پرداختند و غنائمی از آنجا به دست آوردند. پس از آنکه اورتاکو شاه عیلام درگذشت، برادرش ت‌اومان بر تخت نشست. این تغییر پادشاهی برای عیلام بسیار شوم بود. شاه جدید چون می‌خواست برادرزادگان خود را به قتل برساند، پس ۶۰ نفر از شاهزادگان عیلامی فرار کردند و به دربار آشور پناه بردند و پادشاه آشور با آغوش باز از آنها پذیرایی کرد، با این مقصود که بتواند از جنگ خانگی استفاده کند و عیلام را ضعیف نماید و درهم شکند. از طرف دیگر ت‌اومان به آشور تکلیف کرد که فراریان عیلامی را مسترد دارد. آشوربانی پال جواب رد داد و بین طرفین جنگ درگرفت. جنگ توللیز یا جنگ نخست آشوربانی پال با عیلام در سال ۶۵۹ پیش از میلاد رخ داد و شاه عیلام ت‌اومان که در این جنگ شخصا جنگ می‌کرد، بعد از زخمی‌شدن به دست یک شاهزاده عیلامی به دست آشوریان سر بریده شد و جنگ با شکست عیلامیان به پایان رسید. بعد از کشته‌شدن ت‌اومان پسر بزرگ اورتاکو به نام خوم بان ایگاش به پادشاهی عیلام نامزد شد و آشوریان باج و خراج از عیلام گرفته به نینوا مراجعت کردند.

جنگ  پنجم

بعد از جنگ توللیز برادر آشوربانی‌پال که در بابل پادشاه بود، بر او یاغی شد. در ابتدا پادشاه عیلام که دست‌نشانده آشور بود، بی‌طرف ماند، ولی پادشاه آشور خواست عیلامیان تندیس نانای را مسترد دارند، پادشاه عیلام در موقع بسیار ناگواری واقع شد، چه این مجسمه قرن‌ها در شوش بود و چون مورد پرستش بسیاری از مردم عیلام بود، ردکردن آن با منافع پادشاهی عیلام مباینت داشت. در این احوال بابل به پادشاه عیلام باز وجهی از خزانه به بابلی‌ها داد و از جهت موقعیت سخت و بدی که داشت، مجبور شد با بابل متحد شود. در سال ۶۵۱ پیش از میلاد روابط دو کشور در موقعیت جنگی قرار گرفت، در واقع جنگی که قطعی باشد، بین طرفین روی نداد، بلکه آشور به اغتشاشات داخلی عیلام دامن می‌زد، چنان‌که بر اثر آن تام ماری تو برادر پادشاه عیلام، او را گرفت و کشت و به تخت نشست. بعد از چندی این پادشاه هم گرفتار طغیان یکی از دست‌نشانده‌های خود موسوم به ایندابوغاش شد و از او شکست خورد و به طرف خلیج فارس فرار کرد و بالاخره گرفتار شد و به نینوا به اسارت رفت. آشوربانی ‌پال با او به مهربانی رفتار کرد زیرا او را برای اجرای خیالات خود راجع به عیلام لازم داشت.

جنگ  هفتم

درباره زمان این جنگ و زمان سقوط عیلام اختلاف در منابع وجود دارد. زمان این جنگ در سال ۶۴۵ پیش از میلاد و ۶۳۶ پیش از میلاد ذکر شده‌ است. پادشاه آشور که از نتایج جنگ‌های قبلی ناراضی بود، باز در پی بهانه برای جنگ با عیلام می‌گشت و با این مقصود تام ماری تو را به عیلام فرستاد و از خوم بان کالداش استرداد کلدانیان مزبور و تندیس نانای را مطالبه کرد. پادشاه عیلام دید قبول‌کردن این تکالیف با مرگ او مساوی است، بنابراین تصمیم گرفت مقاومت کند و آشوریان قشون قوی خود را به طرف عیلام حرکت داده و وارد شوش شدند و در این شهر آنچه توانستند، کردند. خزانه پادشاهان عیلامی که از غنایم جنگ‌های سابق آنها با سومر و اکد پر بود، به دست آشوریان افتاد، همچنین طلا و نقره‌ای که بابل در موقع اتحاد به عیلام داده بود، با مجسمه‌ها و اشیای نفیس معابد عیلامی و آنچه در خانه‌ها از ثروت و اشیای قدیمی بود، به نینوا منتقل شد. آشوریان به کشتار و غارت اکتفا نکرده، استخوان‌های پادشاهان و اشخاص نامی عیلام را از قبور بیرون آورده و به نینوا فرستادند و ۳۴ مجسمه پادشاهان عیلام که از طلا و نقره و مرمر و... ساخته شده ‌بود، جزء غنایم آشوری شد. مجسمه نانای که ۱۶۳۵ سال در عیلام بود، به دست پادشاه آشور افتاد و برای شهر ارخ پس فرستاده شد. آشوریان پس از کشتار و غارت شهرها اسرای بی‌شماری را چه از شوش و چه از شهرهایی که تسلیم بودند، به آشور بردند. مملکت عیلام پس از انقراض به صورتی درآمده‌ بود که حزقیل، یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل، از کثرت کشتار و غایت خرابی آن را به گورستان تشبیه کرده ‌است.

جنگ  هشتم

جنگ شوش آخرین جنگ بین عیلام و دولت آشور بود که با پیروزی آشوربانی ‌پال پادشاه آشور به پایان رسید. زمان این جنگ در سال‌های ۴۳۵۵ و ۴۳۶۴ گاه ایرانی ذکر شده ‌است. درمورد زمان این جنگ اختلاف در منابع وجود دارد. کتیبه آشوربانی ‌پال درباره فتح و نابودی عیلام چنین می‌گوید: تمام خاک شهر شوشان و شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را با توبره به آشور کشیدم و در مدت یک ماه و یک روز کشور عیلام را با همه پهنای آن، جاروب کردم. من این کشور را از چارپایان و گوسپند و نیز از نغمه‌های موسیقی بی‌بهره ساختم و به درندگان، ماران، جانوران و آهوان رخصت دادم که آن را فروگیرند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها