|

نفت بر آتش

هفته گذشته نجواهایی شنیده شد در مقابله با مهاجرت پزشکان. متأسفانه اینها گفته‌هایی از جنس همان سیاست‌هایی بود که علت اساسی مهاجرت پزشکان به‌شمار می‌روند. راه‌حل نجواشده آن‌قدر سطحی است که حتی نمی‌توان آن را بر زبان آورد.

هفته گذشته نجواهایی شنیده شد در مقابله با مهاجرت پزشکان. متأسفانه اینها گفته‌هایی از جنس همان سیاست‌هایی بود که علت اساسی مهاجرت پزشکان به‌شمار می‌روند. راه‌حل نجواشده آن‌قدر سطحی است که حتی نمی‌توان آن را بر زبان آورد. این نوع برخوردها می‌تواند سرعت مهاجرت پزشکان را تسلسلی سرگیجه‌آور ببخشد. نفتی است که بر آتش پوشیده می‌شود؛ بنابراین این یادداشت تلاشی است برای بستن راهی با بیل که در آینده با پیل هم نمی‌توان گرفت. به‌ نظر می‌رسد کاربه‌دستان ما دارند در مورد نحوه مقابله با مهاجرت پزشکان اندیشه می‌کنند؛ این به خودی خود اتفاق بدیع و مهمی است‌ اما باید گفت اگر هدف تخلیه هرچه بیشتر کشور از منابع استراتژیک خود باشد، این راه‌حل نجوایی قطعا به ثمر خواهد رسید‌ اما اگر علاج مهاجرت پزشکان مورد‌نظر باشد، باید گفت چاره‌ای نیست جز آنکه بحران موجود در سیستم سلامت کشور با تمام ابعاد آن رؤیت شده، به رسمیت شناخته شود و نقش پزشکان در سیستم سلامت و حل آن به رسمیت شناخته شود. این راه‌حلی آسان و بدیهی است‌ اما پذیرش آن توسط ذهنیت حاکم به‌غایت دشوار است. پزشکان فی‌ذاته و بنا بر اصول آموزشی‌شان برای کارهای سخت، پرمخاطره و مرگبار ساخته شده‌اند؛ دشواری‌هایی بدون تضمین موفقیت. گاه یک شب کشیک، ماجرای ترسناک و پرهیجانی است که در هیچ فیلم و سریال ترسناکی یافت نمی‌شود. به‌علاوه هیچ‌کس جز پزشکان به ابعاد مختلف مشکلات سیستم سلامت آگاه نیست؛ بنابراین اشکال از جایی آغاز می‌شود که اختیار و مسئولیت ایشان و سازمان‌هایشان بر سیستم اجتماعی سلامت محدود می‌شود، نظرات‌شان نادیده گرفته می‌شود، کوچک‌ترین روزنه برای پذیرفتن نقش ایشان در حل بحران سلامت باز نمی‌شود و در ایفای وظیفه اجتماعی پزشکان (وظیفه‌ای که برای آن سوگند خورده‌اند)، مانع ایجاد می‌کنند. این حالتی است که جز محدودیت بر آن نامی نمی‌توان نهاد؛ محدودیتی که رنج‌های پزشکان در آن اهمیتی هزار بار کمتر از تأثیر آن بر سیستم سلامت دارد.

وقتی تمام مناصب دانشگاهی مستقل از اراده دانشگاهیان و بدون توجه به تمام سیستم‌های ارتقای آکادمیک دنیا از بالا و شبیه انتصابات در بانک و... انجام می‌شود و رئیس منصوب هیچ دستورالعملی برای اداره امور با نظر دانشگاهیان ندارد و حتی با فراغ بال می‌تواند با رفتار و گفتار تند و غریب خود به شکل دلیل موجهی برای مهاجرت دربیاید، وقتی مجامع پزشکی تحت قوانین رسمی کشور و حتی با تحدیداتی انتخاب می‌شوند‌ اما کوچک‌ترین نقشی در تصمیمات سلامت از قبیل تعرفه ندارند و رئیس سازمان نظام پزشکی در مسائل کلان تنها قادر به صدور بیانیه است و نه بیشتر، وقتی مدیران گروه‌ها و بخش‌ها هیچ نقشی در تقسیم منابع مالی، دریافتی پزشکان گروه و حتی خرید وسایل ندارند، وقتی استادان هیچ نقشی در پذیرش و فارغ‌التحصیلی دستیاران‌شان ندارند، وقتی این همه یادداشت و بیانیه و رهنمود کوچک‌ترین تأثیری در تصمیم‌گیری‌هایی مثل نسخه الکترونیک (که عواقب سوء رخ‌داده آن‌هم به چشم نمی‌آید)، طرح جوانی و ظرفیت‌ها نداشت؛ تنها احساسی که حاصل می‌شود محدودیت است و فریاد در چاه! آری پزشکان جوان از مشکل نمی‌گریزند، آنها مرد این میدان هستند. از این جهت می‌گریزند که احساس می‌کنند نه حالا و نه آینده کوچک‌ترین نقشی در اصلاح امور نخواهند داشت. وگرنه می‌مانند و مثل بیماری که تا صبح به پایش می‌نشینند، هر‌چقدر دشوار باشد، اصلاحش می‌کنند. در سیستم سلامت هیچ‌کس بیناتر از خود پزشکان نیست. اگر خود تصمیم بگیرند، اگر تعامل اجتماعی ایشان ثمربخش باشد؛ ولو به شکست منجر شود، دوباره تلاش می‌کنند. کافی است بدانند ذره‌ای اختیار از طریق انتخاب خود دارند؛ در چنین حالتی با ذره‌ای امید گام در مسیری دور و دشوار خواهند گذاشت. مهاجرت پزشکان زمانی رو به ‌کاهش می‌گذارد که همه پزشکان شرکت در انتخابات نظام پزشکی و انجمن‌های خود را راه صلاح ببینند و در آنها شرکت کنند. آنکه مشفقانه نقد می‌کند ولو تند، ممکن است امید بیافریند و از مهاجرت بکاهد‌ اما آنکه تنها پرخاش می‌کند، قطعا بر کوره مهاجرت می‌دمد.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها