|

جای پاک‌کردن صورت‌مسئله

تمایل به تجرد را مسئله‌یابی کنید

بحثی که درباره شرط‌‌ها و محدودیت‌هایی که برای استفاده از خدمات و تسهیلات وجود دارد، این است که آیا ما انسان‌ها فارغ از جنسیت (زن یا مرد) در یک فضای برابر قرار داریم یا خیر؟ فضای برابر یعنی فضایی که زنان و مردان، دختران و پسران عاری از هرگونه تبعیض، تمایز و نابرابری از حقوق انسانی خودشان برخوردار باشند

عالیه  شکربیگی-جامعه‌شناس و استاد دانشگاه:‌ بحثی که درباره شرط‌‌ها و محدودیت‌هایی که برای استفاده از خدمات و تسهیلات وجود دارد، این است که آیا ما انسان‌ها فارغ از جنسیت (زن یا مرد) در یک فضای برابر قرار داریم یا خیر؟ فضای برابر یعنی فضایی که زنان و مردان، دختران و پسران عاری از هرگونه تبعیض، تمایز و نابرابری از حقوق انسانی خودشان برخوردار باشند. پاسخ من خیر است؛ یعنی ما فرصتی برابر برای زنان و مردان ایجاد نکرده‌ایم. تفاوت‌های زندگی ازجمله تفاوت در حقوق، مزایا و امتیازهای اجتماعی بین پسران و دختران و امروز بین مجرد و متأهل، در جامعه مطرح شده و نهادینه‌شدن آنها سبب بروز نابرابری می‌شود؛ به‌خصوص در شرایط زمانی کنونی که در ساختارها نگاه جنسیتی نسبت به زن خیلی پررنگ است، شاهد تغییرات درخور توجهی به نگاه جنسیتی در خانواده‌ها هستیم. امروز، فضایی در خانواده‌های پویا ایجاد شده که می‌بینیم هیچ تفاوتی بین فرزندان دختر و پسر خود قائل نمی‌شوند و از دید بسیاری از خانواده‌ها، فرزندان آنها از حقوق و شرایط یکسانی برخوردارند؛ موضوعی که پیش از این زیاد به آن توجهی نمی‌شد. یعنی حتی در موضوعی که مثل تقسیم حق ارث، به‌ لحاظ قانونی تفاوت است، در برخی خانواده‌ها امروز این نگاه تفاوت‌آمیز از بین رفته است. در واقع خانواده‌ها پیشروتر از ساختارهای قانونی عمل می‌کنند و در بسیاری موارد، این ساختارها را می‌شکنند. با‌ این ‌‌حال باز هم می‌بینیم وقتی دختران و پسران خارج از خانواده و در اجتماع قرار می‌گیرند، با تمایزهای بسیاری روبه‌رو هستند و شاهد آن هستیم که قدرت شرایط ساختاری قانونی جامعه و حاکمیت، بیشتر به سمت پسران و مردان ماست. با توجه به نگاهی که قدرت را از آنِ مردان می‌داند، این نابرابری در حق زنان بیشتر دیده می‌شود. در این میان، شاهد بودیم در سال‌های اخیر، دختران ما از طریق حمایت‌های خانواده و پررنگ‌شدن رسانه‌ها، این آگاهی را کسب کردند که سواد بیاموزند، به دانشگاه‌ها وارد شوند و در عرصه‌های عمومی و اجتماعی حضور پیدا کنند. در واقع به حقوق خود واقف شده‌اند و در پی احقاق آن هستند. وقتی این اتفاق‌ها می‌افتد، تقاضای حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی و اشتغال بالا می‌رود. یکی از این تقاضاها، حضور در فضاهای آموزشی مثل استخدام در آموزش‌ و‌ پرورش و عضویت در هیئت ‌علمی دانشگاه‌هاست. در کنار این موارد، باید به این نکته نیز توجه کرد که در عصر حاضر، باورهای دختران ما تغییر کرده است؛ یعنی امروز مسئله ازدواج برای دختران در اولویت نیست؛ اولویت‌های آنها به ترتیب به تحصیل، اشتغال و بعد ازدواج تحول یافته است. دیگر مثل سابق ازدواج نهایت خواست و هدف آنها نیست. در واقع وقتی اهمیت و امکان حضورشان را در اجتماع درک کرده‌اند، اهداف دیگری قبل از ازدواج برای آنها پررنگ شده است. اما امروز ساختاری که ایجاد شده، جایی برای مجردها نمی‌گذارد و با فشار و قدرت، کاری می‌کند که اولویت سوم برای گروه وسیعی از دختران ما، یعنی بحث ازدواج را به اولویت اول تبدیل کنند و در این راه حتی به زبان تهدید و زور هم متوسل شوند. تهدید یعنی اینکه اگر شما اشتغال می‌خواهید، اگر حضور در هیئت ‌علمی دانشگاه می‌خواهید و... باید ازدواج کنید و فرزندآوری داشته باشید. این یک زبان زور و اقتدارگرایانه‌ است که علیه زنان استفاده شده، حال آنکه این تغییر نگرش در پسران ما نیز اتفاق افتاده است؛ یعنی حتی در جامعه امروزی، ازدواج برای پسران ما نیز در اولویت اول نیست و آنها هم برای شروع زندگی، ایدئال‌ها و اهدافی دارند که در اولویت قرار دارد. بنابراین مسئله امتیازدهی به‌ واسطه تأهل و فرزندآوری به زنان و دختران در بحث استخدام یا پذیرفته‌شدن در هیئت‌ علمی، یک امر نابرابر و وضعیتی نابرابرگرایانه در رویارویی با زنان در کشور است. با توجه به اینکه درصدی از دختران ما مجرد هستند، پیامد این وضعیت چنین است که درصدی از دختران ما فرصت‌های شغلی را از دست خواهند داد و این دوباره تشدید همان تبعیض، نابرابری و تمایزی است که نسبت به زنان وجود دارد.

با نگاهی دیگر، وقتی دختران ما تصمیم می‌گیرند مجرد بمانند و ازدواج نکنند، در واقع خودشان را در یک شرایط نابرابر قرار می‌دهند؛ یعنی ساختار، ساحت‌های نابرابر را به وجود می‌آورد و در این ساحت‌های نابرابری که با زبان قدرت تعریف می‌کند، کمترین شانس را به دختران مجرد می‌دهد که طبق آن نمی‌توانند در بسیاری فضاها حضور پیدا کنند که این به باور من تشدید همان نابرابری تاریخی نسبت به زنان و دختران است. از طرفی، تنها بخشی از ازدواج‌نکردن دختران بر اساس تصمیم شخصی آنهاست و در بسیاری موارد دلایل عدیده‌ای دارد که باید به آنها پرداخته شود، به جای اینکه صورت‌مسئله را پاک کنند. هم نگرش جوانان نسبت به امر ازدواج از بین رفته و هم اینکه به هر حال مشکلات اقتصادی مانع انجام این امر شده است. متأسفانه امروزه جوانانی که از حمایت مالی خانواده برخوردار هستند، می‌توانند ازدواج کنند، اما جوانانی که حمایت مالی خانواده را ندارند در امر ازدواج تأخیر یا به طور کلی از انجام این امر صرف نظر می‌کنند. از سوی دیگر، تغییر نگرش دختران و تغییر اولویت‌های آنها موضوع مهمی است که باید دیده شود. نمی‌توانیم بدون پرداختن اصولی به این موارد، تنها با زبان زور آنها را وادار به ازدواج کنیم. اگر واقعا ساختار می‌خواهد با اعطای یک امتیاز اشتباه، مشکل کاهش ازدواج را برطرف کند، به‌ نظر من نتیجه‌ای جز تشدید نابرابری‌ها و ایجاد مشکلات اجتماعی بیشتر نخواهد داشت. در این موارد ضروری است به جای اینکه بگویند دختران مجرد امتیازی برای حضور در هیئت ‌علمی، آموزش ‌و پرورش و... ندارند، مسئله‌یابی کنند و زیرساخت‌های مشکلات ازدواج را برطرف کنند. این رویکرد، گرفتن فرصت از عده‌ای است که زحمت کشیده‌اند، تحصیل کرده‌اند و مهارت کسب کرده‌اند.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها