|

سرنوشت واکسن‌سازان؛ شکست یک سیاست‌گذاری ناصحیح

سال 1399، وقتی پروژه‌های تولید واکسن کرونا در ایران به موازات تلاش‌های جهانی کلید خورد، خیلی‌ها یک سؤال بسیار مهم را مطرح می‌کردند. اینکه چرا ایران به‌تنهایی باید برای ساخت هفت نوع واکسن داخلی تلاش کند؟ این سؤال از آنجا اهمیت داشت که در آن برهه در کل بقیه دنیا هم فقط هفت پروژه ساخت واکسن آغاز شده بود. به عبارتی ایران می‌خواست به‌تنهایی تولیدکننده نصف انواع واکسن‌های کرونا باشد.

احسان بداغی روزنامه‌نگار

سال 1399، وقتی پروژه‌های تولید واکسن کرونا در ایران به موازات تلاش‌های جهانی کلید خورد، خیلی‌ها یک سؤال بسیار مهم را مطرح می‌کردند. اینکه چرا ایران به‌تنهایی باید برای ساخت هفت نوع واکسن داخلی تلاش کند؟ این سؤال از آنجا اهمیت داشت که در آن برهه در کل بقیه دنیا هم فقط هفت پروژه ساخت واکسن آغاز شده بود. به عبارتی ایران می‌خواست به‌تنهایی تولیدکننده نصف انواع واکسن‌های کرونا باشد. آن هم در شرایطی که به شکل واضح و روشنی زیرساخت‌ها و تجارب کشورهای بزرگ اقتصادی در این زمینه با توان ایران چندان قابل قیاس نبود. چه محاسبه و منطقی باعث در پیش گرفتن چنین «سیاستی» برای تأمین واکسن کشور شده بود؟

تازه در همین شرایط مجموعه‌هایی در داخل ایران در صف اول واکسن‌سازی معرفی شدند که اساسا قبل از آن نه زیرساخت آن را داشتند، نه تجربه‌اش را. یعنی حتی در همین تصمیم هم مجموعه‌های تخصصی واکسن‌سازی در اولویت اصلی نبودند. در آن زمان بسیاری از ناظران چنین شیوه عملکردی را یک «خطای سیاست‌گذاری» می‌دانستند که منتهی به مصرف کم‌بهره‌ور زمان، انرژی، منابع مالی و نیروی انسانی کشور خواهد شد. در آن سو وعده‌ تصمیم‌گیران و متنفذان فرایند واکسن‌سازی این بود که این مسیر نه‌تنها ایران را بی‌نیاز از واردات واکسن می‌کند؛ بلکه کشورمان یکی از قطب‌های صادرات واکسن کرونا در دنیا می‌شود. چیزی که نتیجه‌اش هم جهش صنعت واکسن‌سازی ایران خواهد بود.

حالا بیش از یک‌سال‌و نیم بعد از آن تاریخ اعداد و ارقام قضاوت عبرت‌آموزی در این زمینه دارند؛ در جلسه هفته قبل مسئولان هفت مجموعه واکسن‌سازی کشور با کمیته دارو و غذای کمیسیون بهداشت مجلس صحبت از وجود مجموعا 18.5 میلیون دوز واکسن تولید داخل و در آستانه فساد در سردخانه‌های کشور شده که مشتری ندارند. دولت هم به دلیل خرید 50 میلیون دوز واکسن خارجی و انبار‌کردن آنها دیگر امکانی برای خرید و مصرف این واکسن‌ها ندارد. این واکسن‌های در آستانه فساد و بدون مشتری را باید تجسم نمادین تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری بدون محاسبه و منطق در کشور دانست؛ واکسن‌هایی که قرار بود صف طولانی مشتریان خارجی آنها باعث افتخار ما شود، حالا حتی مشتری داخلی هم ندارند. آنچه در‌این‌میان دور ریخته می‌شود، صرفا 18.5 میلیون دوز واکسن داخلی نیست. ما هزاران هزار نفر/ساعت تلاش نیروی انسانی، ده‌ها هفته از دوران طلایی جلوگیری از مرگ‌ومیر بیشتر، صدها میلیارد تومان منابع مالی و از همه اینها مهم‌تر لایه‌های بیشتری از «اعتماد عمومی» را پای در پیش گرفتن سیاستی تلف کرده‌ایم که محاسبه اشتباه بودن آن چندان کار پیچیده‌ای نبود.

موضوع اما فقط این نیست؛ طبق آنچه سیدحسین صفوی، رئیس هیئت امنای صرفه‌جویی ارزی وزارت بهداشت، در جلسه مذکور گفته، دولت بیش از 60 درصد مبلغ قراردادهای خود را به واکسن‌سازان بدهکار است و چشم‌انداز مشخصی هم برای بازپرداخت این بدهی وجود ندارد. به عبارتی ساخت واکسن کرونا نه‌تنها برای واکسن‌سازان داخلی موقعیت جدیدی خلق نکرده؛ بلکه حتی برای آنها بحران مطالبات مالی از دولت و در نتیجه مشکلاتی نظیر مشکل سرمایه در گردش را هم ایجاد کرده که می‌تواند منجر به زمین‌گیر‌شدن آنها شود. موضوع را ساده کنیم؛ موقعیتی که قرار بود طبق شعار برخی سیاست‌گذاران، واکسن‌سازان ایرانی را به مرزهای موفقیت بین‌المللی برساند حالا آنها را در معرض ورشکستگی قرار داده.

نمونه واکسن کرونا، از شعارهایی که داده شده تا نتیجه معکوسی که به آن منتهی شد، در تاریخ مدیریت ایران کم نیست. از آب و محیط زیست گرفته تا صنعت و انرژی. اینکه ما با شعارهای جالبی کاری را آغاز می‌کنیم و در نهایت به نتیجه‌ای متفاوت و حتی معکوس می‌رسیم. عنصر گم‌شده در‌این‌میان توجه به اصول «سیاست‌گذاری» و «محاسبه منطقی» آثار اقدامات است. در ایران بینشی حتی تا سطوح کلان تصمیم‌گیری وجود دارد که معتقد است «تلاش» و «کار بیشتر» می‌تواند ما را به سوی بهبود اوضاع و پیشرفت مستمر رهنمون کند. در این بینش اما سهم اثرگذاری سیاست‌گذاری صحیح و همین‌طور کیفیت قوانین و ساختار به عمد یا غیرعمد نادیده گرفته می‌شود و همه تحولات به «تلاش» سطوح مختلف نیروی انسانی محول می‌شود. بی‌آنکه اشاره شود سیاست‌گذاری غلط، مشکلات ساختاری یا قوانین اشتباه آن‌قدر قدرت اثرگذاری دارد که می‌تواند حاصل این تلاش‌ها را صفر کند. اینکه همین عوامل قادر هستند تا اساسا نیروی انسانی را از «تلاش» هم منصرف کنند، بحث دیگری است.

سرنوشت واکسن‌‌سازان کرونا یکی از نمونه‌های متعدد عینی به‌عنوان ردیه‌ای بر همین بینش است. جایی که نیروی کار تلاش خود را کرده و حتی به محصول نهایی دارای سطحی از کیفیت هم رسیده؛ اما «سیاست‌گذاری» اشتباه و «محاسبه» غلط شرایط، نتیجه آن تلاش را به شکل واکسن‌هایی در آستانه انقضا و شرکت‌هایی با طلب‌های وصول‌نشده چند هزار میلیاردی متبلور کرده است. این یک تراژدی است که واکسن‌سازان ما با تشویق مستمر تصمیم‌گیران سیاسی وارد کاری شوند که نهایتش برای آنها قرار‌گرفتن در چنین وضعی باشد. آنچه پیش‌تر در صنعت اتومبیل، کشاورزی، معادن، تولید فولاد، محیط زیست، گردشگری، تجارت و... ما هم گذشته کم‌وبیش جدای از همین منطق نیست. خلاصه ماجرا این است؛ سیاست‌گذاران و تصمیم‌گیران در ایران باید بدانند که عامل نیازمند تغییر و اصلاح برای بهبود اوضاع کشور کیفیت سیاست‌گذاری و تصمیم آنهاست، نه تلاش نیروی انسانی. سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری باکیفیت است که می‌تواند نیروی انسانی را به تلاش مؤثر ترغیب کرده و ماحصل این تلاش را به صورت بهبود شرایط متبلور کند.

 

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها