«سکته مغزی» در «گام دوم»
بابک زمانی . رئیس انجمن سکته مغزی
همه به یاد دارند که دو سال پیش، همپای طرح ارتقاي سلامت، حرکت درمان سکته مغزی به عنوان یک اولویت ملی به راه افتاد. کشور ما که در بسیاری از اعمال تخصصی پزشکی از سرآمدان دوران شده بود در درمان سکته مغزی که تنها در سه ساعت اول امکانپذیر است، از کشورهای بسیارعقبماندهتر هم جا مانده بود. بسیاری از جوانان نورولوژیست بهویژه در شهرهای دوردستی که برای طرح اعزام شده بودند، بدون کوچکترین چشمداشت مادی تنها برای ایفای وظیفهای که برای آن آموزش دیده بودند و پرکردن حفرهای که در مهمترین نقش اجتماعی ایشان به عنوان طبیبان مغز پدید آمده بود، با پشتپازدن به منافع مادی خود و با پذیرش تمامی مشکلات و خطرات موجود در استقرار یک درمان جدید موفق شدند کاروان درجازده درمان سکته مغزی را تقریبا در تمام کشور راه بیندازند. وزارت بهداشت با درک عمیق وظایف خود به مثابه متصدی دولتی بهداشت و درمان، در درمان یک اورژانس واقعی پزشکی با تمام نتایج آشکار آن، اقدام به پیگیری و سازماندهی این حرکت اجتماعی کرد. در دو سال گذشته با تلاش هماهنگ وزارت بهداشت، جامعه متخصصان مغز و اعصاب، مدیران و کارکنان اورژانسهای سراسر کشور، نزدیک به سه هزار نفر با
آخرین درمانهای استاندارد تحت درمان قرار گرفتند. اگرچه حرکت ملی درمان سکته مغزی در ایران تا همین نقطه هم چشمگیر و خیرهکننده بوده است، اگرچه نتیجه این برنامهریزی در این مدت کوتاه باعث حیرت و تحسین مجامع منطقهای و بینالمللی سکته مغزی شده و تجربه ایران را به عنوان یک موفقیت واقعا موجود مدلی برای سایر مناطق عقبماندهتر برمیشمارند؛ اما نگرانی در مورد ادامه این روند و کاستن از فاصله عمیق درمان سکته مغزی در داخل کشور با سطح بینالمللی آن که دائما در حال تغییر و پیشرفت است، برای جامعه جوان متخصصان مغز و اعصاب، دلسوزان و علاقهمندان به مسائل سلامت کشور دغدغه کوچکی نیست. اگر آنچه را رخ داده است تنها حرکتی کوچک و تنها گام آغازین درمان سکته مغزی بنامیم، باید گفت ضرورت حرکت بزرگتری که باعث گسترش و تداوم این گام خواهد شد؛ یعنی گام دوم درمان سکته مغزی در کشور همچنان در پیشرو خودنمایی میکند. بهخصوص که درمان سکته مغزی مانند بسیاری پدیدههای اجتماعی دیگر، از قانون «دوچرخه» پیروی میکند. قانون پدیدههایی که سکون آنها به معنای سقوط آنهاست، صرف بقا برای آنها امکانپذیر نیست و برای بقا هم نیازمند تکامل و حرکت به پیش
هستند.
سکته مغزی درمان نخواهد شد مگر آنکه محل درمان سکته مغزی در بیمارستانها به عنوان یکی از مکانهای اساسی درمانی در هر بیمارستانی جا بیفتد و در اعتباربخشی بیمارستانها لحاظ شود. گام دوم درمان سکته مغزی نیازمند تعرفههایی واقعبینانه برای پزشکانی است که آن را انجام میدهند. معلوم نیست شور و غیرت جوانی تا کجا برای این درمان اساسی کفایت کند. ادامه درمان سکته مغزی نیازمند تجهیزات و امکاناتی مدرن است که تهیه آن نهتنها از توان متخصصان مغز و اعصاب خارج است، بلکه حتی ممکن است به تمامی در توان وزارت بهداشت هم نباشد و به نوعی همیاری اجتماعی نیاز پیدا کند. امکاناتی نظیر واحد سکته مغزی متحرک یا آمبولانس مجهز به «سیتی اسکن» و تأسیس مراکزی با کیفیت مناسب برای توانبخشی بیماران سکته مغزی بعد از طی مرحله حاد و تجهیز تعداد کافی از بیمارستانهای شهرهای بزرگ برای درمانهای مداخلهای سکته مغزی. یعنی درآوردن لخته از مغز بیمارانی که با درمانهای ابتدایی وریدی درمان نشدهاند.
موج دوم درمان سکته مغزی یک وظیفه مهم ملی پیشروی همه ماست. نهتنها برای حفظ دستاوردهای موجود بر اساس همان قانون «دوچرخه»، بلکه به این جهت که درمان سکته مغزی، این دومین علت مرگ و اولین علت ناتوانی در کشور ما، جزء اساسیترین وظایف ذاتی هر دولتی است و جزء معدود کارهایی است که دولتها وظیفه دارند آن را مدیریت کنند و حتی متصدی مستقیم آن باشند و البته به این دلیل که دنیا ثابت کرده درمان سکته مغزی حاد یکی از اقتصادیترین درمانهای موجود است؛ چراکه با هزینهای اندک و برنامهریزی مناسب دولتی میتوان از هزینههایی هنگفت آن در آینده پیشگیری کرد. اما مهمتر از همه اینها به این دلیل ساده که اگر چهار نفر از ما دچار سکته مغزی شویم و در 20 دقیقه اول درمان شويم، سه نفر نجات پیدا میکنند ولی اگر در ٤٠ دقیقه درمان شویم، از چهار نفر دو نفر و در 60 دقیقه تنها یک نفر نجات پیدا میکند. راستی میل دارید سکته مغزی احتمالی شما بعد از موفقیت گام دوم درمان سکته مغزی باشد یا قبل از آن؟ و چند دقیقه بعد از شروع درمان شود؟
همه به یاد دارند که دو سال پیش، همپای طرح ارتقاي سلامت، حرکت درمان سکته مغزی به عنوان یک اولویت ملی به راه افتاد. کشور ما که در بسیاری از اعمال تخصصی پزشکی از سرآمدان دوران شده بود در درمان سکته مغزی که تنها در سه ساعت اول امکانپذیر است، از کشورهای بسیارعقبماندهتر هم جا مانده بود. بسیاری از جوانان نورولوژیست بهویژه در شهرهای دوردستی که برای طرح اعزام شده بودند، بدون کوچکترین چشمداشت مادی تنها برای ایفای وظیفهای که برای آن آموزش دیده بودند و پرکردن حفرهای که در مهمترین نقش اجتماعی ایشان به عنوان طبیبان مغز پدید آمده بود، با پشتپازدن به منافع مادی خود و با پذیرش تمامی مشکلات و خطرات موجود در استقرار یک درمان جدید موفق شدند کاروان درجازده درمان سکته مغزی را تقریبا در تمام کشور راه بیندازند. وزارت بهداشت با درک عمیق وظایف خود به مثابه متصدی دولتی بهداشت و درمان، در درمان یک اورژانس واقعی پزشکی با تمام نتایج آشکار آن، اقدام به پیگیری و سازماندهی این حرکت اجتماعی کرد. در دو سال گذشته با تلاش هماهنگ وزارت بهداشت، جامعه متخصصان مغز و اعصاب، مدیران و کارکنان اورژانسهای سراسر کشور، نزدیک به سه هزار نفر با
آخرین درمانهای استاندارد تحت درمان قرار گرفتند. اگرچه حرکت ملی درمان سکته مغزی در ایران تا همین نقطه هم چشمگیر و خیرهکننده بوده است، اگرچه نتیجه این برنامهریزی در این مدت کوتاه باعث حیرت و تحسین مجامع منطقهای و بینالمللی سکته مغزی شده و تجربه ایران را به عنوان یک موفقیت واقعا موجود مدلی برای سایر مناطق عقبماندهتر برمیشمارند؛ اما نگرانی در مورد ادامه این روند و کاستن از فاصله عمیق درمان سکته مغزی در داخل کشور با سطح بینالمللی آن که دائما در حال تغییر و پیشرفت است، برای جامعه جوان متخصصان مغز و اعصاب، دلسوزان و علاقهمندان به مسائل سلامت کشور دغدغه کوچکی نیست. اگر آنچه را رخ داده است تنها حرکتی کوچک و تنها گام آغازین درمان سکته مغزی بنامیم، باید گفت ضرورت حرکت بزرگتری که باعث گسترش و تداوم این گام خواهد شد؛ یعنی گام دوم درمان سکته مغزی در کشور همچنان در پیشرو خودنمایی میکند. بهخصوص که درمان سکته مغزی مانند بسیاری پدیدههای اجتماعی دیگر، از قانون «دوچرخه» پیروی میکند. قانون پدیدههایی که سکون آنها به معنای سقوط آنهاست، صرف بقا برای آنها امکانپذیر نیست و برای بقا هم نیازمند تکامل و حرکت به پیش
هستند.
سکته مغزی درمان نخواهد شد مگر آنکه محل درمان سکته مغزی در بیمارستانها به عنوان یکی از مکانهای اساسی درمانی در هر بیمارستانی جا بیفتد و در اعتباربخشی بیمارستانها لحاظ شود. گام دوم درمان سکته مغزی نیازمند تعرفههایی واقعبینانه برای پزشکانی است که آن را انجام میدهند. معلوم نیست شور و غیرت جوانی تا کجا برای این درمان اساسی کفایت کند. ادامه درمان سکته مغزی نیازمند تجهیزات و امکاناتی مدرن است که تهیه آن نهتنها از توان متخصصان مغز و اعصاب خارج است، بلکه حتی ممکن است به تمامی در توان وزارت بهداشت هم نباشد و به نوعی همیاری اجتماعی نیاز پیدا کند. امکاناتی نظیر واحد سکته مغزی متحرک یا آمبولانس مجهز به «سیتی اسکن» و تأسیس مراکزی با کیفیت مناسب برای توانبخشی بیماران سکته مغزی بعد از طی مرحله حاد و تجهیز تعداد کافی از بیمارستانهای شهرهای بزرگ برای درمانهای مداخلهای سکته مغزی. یعنی درآوردن لخته از مغز بیمارانی که با درمانهای ابتدایی وریدی درمان نشدهاند.
موج دوم درمان سکته مغزی یک وظیفه مهم ملی پیشروی همه ماست. نهتنها برای حفظ دستاوردهای موجود بر اساس همان قانون «دوچرخه»، بلکه به این جهت که درمان سکته مغزی، این دومین علت مرگ و اولین علت ناتوانی در کشور ما، جزء اساسیترین وظایف ذاتی هر دولتی است و جزء معدود کارهایی است که دولتها وظیفه دارند آن را مدیریت کنند و حتی متصدی مستقیم آن باشند و البته به این دلیل که دنیا ثابت کرده درمان سکته مغزی حاد یکی از اقتصادیترین درمانهای موجود است؛ چراکه با هزینهای اندک و برنامهریزی مناسب دولتی میتوان از هزینههایی هنگفت آن در آینده پیشگیری کرد. اما مهمتر از همه اینها به این دلیل ساده که اگر چهار نفر از ما دچار سکته مغزی شویم و در 20 دقیقه اول درمان شويم، سه نفر نجات پیدا میکنند ولی اگر در ٤٠ دقیقه درمان شویم، از چهار نفر دو نفر و در 60 دقیقه تنها یک نفر نجات پیدا میکند. راستی میل دارید سکته مغزی احتمالی شما بعد از موفقیت گام دوم درمان سکته مغزی باشد یا قبل از آن؟ و چند دقیقه بعد از شروع درمان شود؟