سلفی با خانم موگرینی
یک دفاع سیاسی و شاید فرهنگی
ابوالقاسم شهلاییمقدم
در چند روز گذشته که تعدادی از نمایندگان با خانم موگرینی عکس گرفتهاند؛ از چپ و راست و شرق و غرب و اصلاحطلب و اصولگرا و روحانی و حتی برخی از خود سلفیگیرندگان حرفهای، داد و فغان و وامجلسا برآوردهاند که آبروی مجلس رفت و شأن نمایندگی زائل شد و این نمایندگان صلاحیت نمایندگی ملت را ندارند و هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان باید به کارشان رسيدگي كند و توبیخشان فرماید و چه و چه.
روزنامهها و سایتهای اصولگرا هم که البته همواره درصدد فرصتاند و از هیچ غنیمتی درنمیگذرند، رگ گردن پرخون کردند و فریاد برآوردند که این نشانه غربزدگی و خودباختگی و وادادگی است، هم از نظر سیاسی و هم از نظر فرهنگی و از آن مهمتر، از برجام کالبد شکافتند که (تعابیر از من است) ته و روح برجام همین است و ماهیتش ننگین است و این همان برجامی است که ما میگفتیم جامش را ننوشید و جامهاش را نپوشید و در نفیاش بکوشید.
کار به جایی رسید که برخی هنرمندانمان صلا دادند که (قریب به این مضمون) اصالتزادگی و نجابتبارگی به ذات است و صفات، نه به مقام و موقعیات و برخی روانشناسان هم، معالعجب، فروید را مدد گرفتند و عقده ادیپ را یاد آوردند و عدهای از تحلیلگران سیستمی! ضعف سیستم و ناکارآمدی سامانه رأیدهی و رأیآوری و انتخابشوندگی و انتخابکنندگی را مشکلی ساختاری دانستند که باید برایش فکری کرد و تدبیری یافت.
همه اینها را گفتم تا یاد آورم چه هجمه عظیمی به یک رفتار شاید غیرمعمول، ولی نه البته غیرمعقول، صورت گرفت.
بنده در باب این عمل و رفتار نه صلاحیت قضاوت اخلاقی را دارم، نه لازمش میدانم و نه مهمش میشمارم، نه روانشناس و فرویدباورم؛ نه منقبتی در غربستیزی میبینم، نه منفعتی در غربگرایی دارم؛ فقط میدانم این کار آقایان، به لحاظ سیاسی و شاید فرهنگی، نه آنچنان بد بود، نه آنچنان قباحت ذلت را القا میکرد، نه وادادگی بود، نه بربامافکندن عقده حقارت بود، نه تحقیر ملت بود، نه بیرعایتی شأن نمایندگی، نه دلبهدستآوری اروپا و نه دلدادگی به
استکبار جهانی.
این سلفی اگر یک پیام نیک و کلام نیکو در بر داشته باشد، همان، ما را و نمایندگان را و مجلس را و دولت را و ملت را و هنرمندان را و روانشناسان را و تحلیلگران را و روزنامهنگاران را و اصولیون را و اصلاحیون را بس است و آن (که درواقع، تکمله عملی مراسم برگزار شده است) اینکه خانم موگرینی، بهعنوان بلندپایهترین یا حداقل، مهمترین مقام بینالمللی شرکتکننده در مراسم تحلیف بداند و به همفکران و دولتهای متبوعش برساند و جهانیان هم بدانند که این مجلس، بهعنوان نمایندگان بالفعل مردم و بهعنوان رأیدهندگان به دولت آتی، جنگطلب نیست، اهل صلح و سلفی و آرامش و آسایش است، همزیستی و همگرایی را طالب است، نه واگرایی، تعامل را طالب است نه تقابل، مسالمت میجوید نه مفارقت و در نهایت، با این کار، رساتر از هر شعار و فریادی، ندا دادند ما، نمایندگان و ما، ایرانیان ناقض برجام نخواهیم بود و به آن تعهدی که بستهایم متعهدیم و بلکه فراتر از آن و وراتر از آن را میخواهیم و به برجامهای دیگر میاندیشیم و اگر کسانی در کار القا و ایجاد ضدیت بین ما و جهاناند از ما نیستند؛ شما خانم موگرینی، این را میفهمی و درمییابی و دیگران هم که این سلفی و
سلفیاندازی را میبینند خواهند دانست که «خردمند را اشارتی بس است» و این شادیبخشترین پیام نمایندگان بود
در سالروز مشروطیت.
در چند روز گذشته که تعدادی از نمایندگان با خانم موگرینی عکس گرفتهاند؛ از چپ و راست و شرق و غرب و اصلاحطلب و اصولگرا و روحانی و حتی برخی از خود سلفیگیرندگان حرفهای، داد و فغان و وامجلسا برآوردهاند که آبروی مجلس رفت و شأن نمایندگی زائل شد و این نمایندگان صلاحیت نمایندگی ملت را ندارند و هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان باید به کارشان رسيدگي كند و توبیخشان فرماید و چه و چه.
روزنامهها و سایتهای اصولگرا هم که البته همواره درصدد فرصتاند و از هیچ غنیمتی درنمیگذرند، رگ گردن پرخون کردند و فریاد برآوردند که این نشانه غربزدگی و خودباختگی و وادادگی است، هم از نظر سیاسی و هم از نظر فرهنگی و از آن مهمتر، از برجام کالبد شکافتند که (تعابیر از من است) ته و روح برجام همین است و ماهیتش ننگین است و این همان برجامی است که ما میگفتیم جامش را ننوشید و جامهاش را نپوشید و در نفیاش بکوشید.
کار به جایی رسید که برخی هنرمندانمان صلا دادند که (قریب به این مضمون) اصالتزادگی و نجابتبارگی به ذات است و صفات، نه به مقام و موقعیات و برخی روانشناسان هم، معالعجب، فروید را مدد گرفتند و عقده ادیپ را یاد آوردند و عدهای از تحلیلگران سیستمی! ضعف سیستم و ناکارآمدی سامانه رأیدهی و رأیآوری و انتخابشوندگی و انتخابکنندگی را مشکلی ساختاری دانستند که باید برایش فکری کرد و تدبیری یافت.
همه اینها را گفتم تا یاد آورم چه هجمه عظیمی به یک رفتار شاید غیرمعمول، ولی نه البته غیرمعقول، صورت گرفت.
بنده در باب این عمل و رفتار نه صلاحیت قضاوت اخلاقی را دارم، نه لازمش میدانم و نه مهمش میشمارم، نه روانشناس و فرویدباورم؛ نه منقبتی در غربستیزی میبینم، نه منفعتی در غربگرایی دارم؛ فقط میدانم این کار آقایان، به لحاظ سیاسی و شاید فرهنگی، نه آنچنان بد بود، نه آنچنان قباحت ذلت را القا میکرد، نه وادادگی بود، نه بربامافکندن عقده حقارت بود، نه تحقیر ملت بود، نه بیرعایتی شأن نمایندگی، نه دلبهدستآوری اروپا و نه دلدادگی به
استکبار جهانی.
این سلفی اگر یک پیام نیک و کلام نیکو در بر داشته باشد، همان، ما را و نمایندگان را و مجلس را و دولت را و ملت را و هنرمندان را و روانشناسان را و تحلیلگران را و روزنامهنگاران را و اصولیون را و اصلاحیون را بس است و آن (که درواقع، تکمله عملی مراسم برگزار شده است) اینکه خانم موگرینی، بهعنوان بلندپایهترین یا حداقل، مهمترین مقام بینالمللی شرکتکننده در مراسم تحلیف بداند و به همفکران و دولتهای متبوعش برساند و جهانیان هم بدانند که این مجلس، بهعنوان نمایندگان بالفعل مردم و بهعنوان رأیدهندگان به دولت آتی، جنگطلب نیست، اهل صلح و سلفی و آرامش و آسایش است، همزیستی و همگرایی را طالب است، نه واگرایی، تعامل را طالب است نه تقابل، مسالمت میجوید نه مفارقت و در نهایت، با این کار، رساتر از هر شعار و فریادی، ندا دادند ما، نمایندگان و ما، ایرانیان ناقض برجام نخواهیم بود و به آن تعهدی که بستهایم متعهدیم و بلکه فراتر از آن و وراتر از آن را میخواهیم و به برجامهای دیگر میاندیشیم و اگر کسانی در کار القا و ایجاد ضدیت بین ما و جهاناند از ما نیستند؛ شما خانم موگرینی، این را میفهمی و درمییابی و دیگران هم که این سلفی و
سلفیاندازی را میبینند خواهند دانست که «خردمند را اشارتی بس است» و این شادیبخشترین پیام نمایندگان بود
در سالروز مشروطیت.