|

‌بازی بزرگ با بازیگران‌ جدید در جنوب آسیا‌

بازی بزرگ به رقابت‌های سیاسی و نظامی دو امپراتوری بریتانیا و روسیه تزاری در آسیای مرکزی اطلاق می‌شود که‌ در سده ۱۹ میلادی ادامه داشت و علاوه بر کشورهای واقع در آسیای مرکزی تأثیرات مستقیمی بر کشورهایی مانند ایران، هند، بریتانیا و منطقه تبت نیز داشت. در این بازی بزرگ، افغانستان به یک منطقه حائل تبدیل شد.

‌بازی بزرگ با بازیگران‌ جدید در جنوب آسیا‌

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

‌‌محمدحسین بنی‌اسدی  -  سرکنسول پیشین ایران در لاهور پاکستان و کارشناس مسائل شبه‌‌قاره

 

 بازی بزرگ به رقابت‌های سیاسی و نظامی دو امپراتوری بریتانیا و روسیه تزاری در آسیای مرکزی اطلاق می‌شود که‌ در سده ۱۹ میلادی ادامه داشت و علاوه بر کشورهای واقع در آسیای مرکزی تأثیرات مستقیمی بر کشورهایی مانند ایران، هند، بریتانیا و منطقه تبت نیز داشت. در این بازی بزرگ، افغانستان به یک منطقه حائل تبدیل شد. در بازی بزرگ‌ دو امپراتوری قدرتمند وقت و آشنا به حکمرانی و تعهد، حالت نظارت و کنترل رفتارگرایی طرف مقابل داشتند و از طرف دیگر اجازه ورود دیگر کشورها‌ را به این بازی نمی‌دادند.

در دهه ۶۰ شمسی توفیقی حاصل شد که چند سالی در اروپای شرقی شاهد دوران کمونیست‌ها و تغییرات متعاقب آن باشم. اواخر دهه 60 شمسی زمزمه‌های فروپاشی نظام خودکامه کمونیستی به گوش می‌رسید. بلوک شرق به رهبری شوروی گر‌چه زمینه امنیت، آموزش، بهداشت و معیشت مردم‌ را فراهم کرده بود و یک جامعه با مرام کمونیستی و توزیع امکانات برای همه‌ را ایجاد کرده بود، ولی کرامت انسانی، اراده انسانی و آزادی احزاب و آزادی بیان‌ را در پای حزب کمونیست به مسلخ کشیده و جامعه را به‌ دو طبقه خودی و ناخودی تقسیم کرده بود. به یاد دارم‌ رادیوهای یک موج ساخت شوروی توزیع شده بود که استفاده‌کننده فقط حق کم و زیاد کردن صدای آن‌ ‌را داشت که آن‌هم صدای حزب کمونیست بود، ولی مردم در حسرت رادیوهای چند موج و کالای لوکس غربی و برای به‌دست‌آوردن آن خود را به آب‌و‌آتش می‌زدند. تا زمانی که وضعیت معیشت خوب بود و از مسکو کمک می‌رسید و مردم‌ نیز تن‌ به فشارهای حزبی می‌دادند، احزاب کمونیست سرخوش از باده‌مستی باد در غبغب می‌انداختند و از پرولتاریا و جامعه بی‌طبقه سخن می‌راندند.

ولی با درگیرشدن‌ شوروی در مسابقه تسلیحاتی به‌ویژه پروژه جنگ ستارگان و در نتیجه کاهش وضع معیشت مردم و‌ از سوی‌ دیگر برای رسیدن‌ به دموکراسی، رفته‌رفته نارضایی‌های مردم سر باز کرد؛ تا جایی که صدای شکستن استخوان‌های نظام‌های خودکامه کمونیستی را به گوش مردم رسانید و نوید طبل سقوط دیکتاتورها را بر سر هر کوی و برزن به صدا در‌آورد. در‌این‌میان اتاق‌های فکر در غرب که سال‌ها با روش‌های مختلف از‌جمله محاصره، مسابقه تسلیحاتی، رقابت‌های شکننده نظامی و... در رؤیای فروپاشی نظام‌های خودکامه بلوک شرق به رهبری شوروی بودند، از زمینه نارضایتی مردم بهره بردند و سرانجام کمونیسم و نظام‌های خودکامه کمونیستی را به تاریخ سپردند. تئوریسین‌های ضدکمونیست در غرب ایده‌های مختلف و راهکارهای گوناگونی برای فروپاشی امپراتوری شیطان (ریگان،‌ رئیس‌جمهور وقت آمریکا، شوروی را امپراتوری شیطان‌ خطاب می‌کرد) عنوان می‌کردند.

گراهام فولر، استراتژیست و کارشناس سیا، در این ایام اصطلاح کمربند تجزیه بر مبنای قومیت را مطرح کرد که این کمربند از اروپای شرقی و بلوک شرق و روسیه آغاز و پس از عبور از ترکیه و خاورمیانه و جنوب آسیا سرانجام‌ به چین و هند ختم می‌شد. گذر زمان‌، ایده گراهام فولر را تا حدود زیادی به واقعیت تبدیل کرد که مهم‌ترین آن فروپاشی شوروی و تبدیل آن به ۱۵ جمهوری کوچک و بزرگ است.

به‌ نظر می‌رسد غرب در رؤیای تجزیه و کوچک کردن بیشتر فدراتیو روسیه به‌ عنوان جایگزین شوروی بود ولی تاکنون موفق نشده است. از سوی دیگر در اروپای شرقی نیز فروپاشی یوگسلاوی به طریقه قهرآمیز و خشونت‌بار و تجزیه چکسلواکی به روش صلح‌آمیز و مدنی، دستاورد دیگر تجزیه بلوک شرق بر مبنای قومیت‌گرایی بود. کمربند تجزیه گراهام‌ فولر بعد از عبور از اروپا و مصون‌ماندن ترکیه، به یمن عضویت در ناتو و متحد غرب بودن این کشور، سرزمین‌های سابق امپراتوری عثمانی به‌ویژه لبنان و سوریه و عراق را نیز بی‌نصیب نگذاشت و درواقع به صورت دوفاکتو این سه کشور را نیز بر مبنای قومیت تقسیم کرد. 

خاورمیانه و جهان عرب که از خاکستر فروپاشی امپراتوری عثمانی و پیمان سایکس-پیکو در سال ۱۹۱۶ وارد جغرافیای جهان شد، برای چندین دهه مرکز ‌بحران و تنش در جهان بود و باعث‌ جنگ‌ها و درگیری‌های زیادی در منطقه شد که آثار جهانی از خود بر جای گذاشت. در دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد در سفری که منوچهر متکی، وزیر خارجه وقت، به الجزایر داشت، وزیر خارجه الجزایر نقشه‌ای را به او تحویل داده بود که بر‌اساس ‌آن ‌ تغییرات جغرافیایی و مرزی گسترده‌ای در منطقه خاورمیانه و جنوب آسیا ا‌زجمله ایران و پاکستان و افغانستان مد نظر اتاق‌های فکر غرب است. روان‌شناسان معتقدند برای اینکه یک عادت و رفتار را ترک‌‌ داد، باید عادت و رفتار دیگری جایگزین آن کرد؛ اگر این قاعده را به سیاست و جغرافیای سیاسی تعمیم دهیم، به نظر می‌رسد بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی و ایجاد بحران فلسطین و اسرائیل و سپس به ‌آتش‌ کشیدن لبنان، سوریه و عراق و غزه در فلسطین بعید نیست کمربند تجزیه و قومیت‌گرایی مد نظر گراهام فولر به جنوب آسیا تیز سرایت کند.

مؤلفه‌های لازم‌ برای ایجاد بحران‌ قومی و مرزی در جنوب آسیا و احیای بازی بزرگ دیگری فراهم است. در بازی جدید، افغانستان از منطقه حائل تا اشغال از طرف شوروی، سپس حضور آمریکا و غرب و سرانجام پیدایش طالبان بنیادگرا و عقب‌مانده، اینک افغانستان به یک نقطه حساس و بحران‌زا تبدیل شده است، به طوری که کل جنوب آسیا را تحت تأثیر قرار داده و مرکز توجه جهان شده است. اکنون‌ بازیگران‌ بازی جدید از دو امپراتوری گذشته فراتر رفته و عملا کشورهای بیشتری را در بر گرفته است. همچنین در جنوب آسیا ماهیت بازی بزرگ متفاوت و پیش‌بینی‌ناپذیر است و علاوه‌بر ‌آن شاهد مداخلات بیشتر از سوی کشورهای منطقه و فرا‌منطقه است. در اروپا فروپاشی از یوگسلاوی آغاز شد. یوگسلاوی که معنای لغوی آن «اسلاوهای جنوب» است؛ سرزمینی متشکل از اقوام مختلف قومی و مذهبی بود که سرانجام با خشونت و خون‌ریزی زیادی به چند کشور تقسیم شد. به نظر می‌رسد در بازی جدید، افغانستان مستعد بازی‌کردن نقش یوگسلاوی را دارد. ظهور و تسلط طالبان درواقع حقوق دیگر اقوام قومی و مذهبی مانند تاجیک‌ها، ازبک‌ها، هزاره‌ها و... را ضایع و با نقض حقوق بانوان و احزاب و رسانه‌ها و در نهایت توسل به خشونت و تجاوز با همسایگان می‌تواند این روند درگیری‌های قومی و مذهبی را شتاب دهد که درگیری با پاکستان از مظاهر بارز آن محسوب می‌شود.

برون‌رفت از بحران جدید در جنوب آسیا مستلزم چند فاکتور است:

* خارج‌کردن طالبان از بازیگری محض؛ زیرا افغانستان ملک طلق این گروه نیست، بلکه به طیفی از اقوام ملی و مذهبی غیرپشتون و طالب نیز تعلق دارد. هر کشوری که در تقویت این گروه که مانند غده سرطانی در دل افغانستان پدید آمده، کمک کند، در‌واقع خیانت و گناهی نابخشودنی در ایجاد بحران‌های آینده در جنوب آسیا مرتکب شده است.

* ازبین‌بردن زمینه‌های نارضایتی مانند فقر، تروریسم و مداخلات خارجی.

* هوشیاری کشورهای منطقه برای جلوگیری از هرگونه تنشی با همسایگان.

* ازبین‌بردن زمینه دخالت کشورهای بیگانه و غیرمنطقه‌ای و فرامنطقه‌ای.

قبل از اینکه جنوب آسیا به کانون بحرانی کنترل‌ناپذیر مبدل شود، منافع و امنیت کشورهای منطقه ایجاب می‌کند تفکر و تعمق فوق‌العاده و به‌موقعی در جلوگیری از بروز این بحران معمول کنند و در این راستا باید نگرانی‌های همه قومیت‌ها و کشورهای درگیر منطقه جنوب آسیا رفع شود و ذی‌نفعان جنوب آسیا با هوشیاری از تبدیل‌شدن این منطقه به خاورمیانه‌ای دیگر قاطعانه اجتناب کنند.‌

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.