صورتک مدرنیته
باربارا کامینز نویسندهای است که همزمان چند قالب را در رمانهایش جا میدهد. رمانهایش به زندگینامه و ناداستان پهلو میزنند. اولین رمانش «خواهران کنار رودخانه»، در سال ۱۹۴۷ منتشر شد. در این کتاب، دوران کودکیاش در دهه اول قرن بیستم در خانوادهای عجیبوغریب را روایت میکند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
طاهره زنگوئی
باربارا کامینز نویسندهای است که همزمان چند قالب را در رمانهایش جا میدهد. رمانهایش به زندگینامه و ناداستان پهلو میزنند. اولین رمانش «خواهران کنار رودخانه»، در سال ۱۹۴۷ منتشر شد. در این کتاب، دوران کودکیاش در دهه اول قرن بیستم در خانوادهای عجیبوغریب را روایت میکند. رمان دومش «قاشقهایمان را از فروشگاه وولورت خریدیم» در سال 1950 منتشر شد. در این کتاب، کامینز به جوانی و ازدواج ناموفقش در دهه سی میپردازد. فصلهای آخر کتاب که زندگی در روستا را ترسیم میکند، به برهه ورشکستگی کامینز و زندگیاش در روستا برمیگردد. حتی میل شخصیت اصلی، سوفیا، به نگهداری حیوانات و مدلینگ برگرفته از شغلهای کامینز است. این دو کتاب در ادامه یکدیگرند و هرکدام یک فصل از زندگی نویسندهاند. اتفاقات با جزئیات ظریفی شرح داده شده و احساسات متناقض با ساخت تصویر توصیف شده است. همینطور کامینز تعابیر خاص خود را دارد؛ مثل تعبیر زایشگاه به زندان که در متون داستانی کمیاب است. اما این کتاب در سطح زندگینامه باقی نمیماند و برههای تاریخی در انگلستان را هم به نمایش میگذارد. به دلیل حضور پررنگ شخصیتهای هنرمند در کتاب، ابتدا به هنر میپردازیم. مجسمهسازی عظیمترین موفقیت هنر انگلستان در سده بیستم بود. هنرمندان انسان را بارها در آثار خود به نمایش گذاشتند. توجه به این هنر در کتاب و در شخصیت اصلی مشهود است. از طرف دیگر به شرایط اجتماعی-اقتصادی آن دوره پرداخته است. دوران بعد از جنگ جهانی دوم که فقر اروپا را فراگرفته است. تولید صنعتی این قاره در مقایسه با 1939، حدود پنجاه درصد و تولید کشاورزی در حدود یکسوم در اروپای غربی کاهش یافت. جدا از اقتصاد، قواعد اخلاقی و سنتی از بین رفت و طلاق افزایش پیدا کرد. همه چیز در راستای نابودی سنت پیش رفت و ارزش زندگی اجتماعی کم شد. حال باید دید در مقابلش ارزش چه بالا رفت؟ در کتاب تاریخ اروپا از قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستویکم میخوانیم: «جوامع اروپای غربی از زمان جنگ در جهت تأکید فزاینده بر فرد تحول یافتند». تأکید بر فرد منجر به این شد که آزادی بهعنوان ارزشی مطلق تلقی شود. اما عواقب این تغییرات چه بود؟
کامینز در قالب تیپهای مختلف، این تغییرات را به نمایش میگذارد. دسته اول مردانی هستند که از زیر بار مسئولیت زندگی، شانه خالی میکنند. در مقابل زنان سر کار میروند اما از وظایفشان در خانه کاسته نمیشود. فرانسیس فوکویاما در کتاب «پایان نظم» میگوید: «اگر روزی مردان جوان مجبور به پذیرش مسئولیت کارهای خود بودند، اکنون شاید آزادی زنان -به طور کنایی- موجب آزادی عمل هرچه بیشتر مردان شده باشد». دیگر نشانه آزادی مردان را میتوان در گرایش زیادشان به هنر دید. کامینز هنرمندان را در قالب شخصیتهایی به دو دسته تقسیم میکند: هنرمندانی که به مسائل مالی خانواده توجهی ندارند و جز کارشان به چیزی فکر نمیکنند. گروه دیگر هنرمندانی که میخواهند از هنر، پول درآوردند. تغییرات دیگر مربوط به مسائل اخلاقی و آیینی است. دراینباره کامینز آتئیستهایی میسازد که هنوز ردپای باور به خدا در آنها هست و شاید هنوز در دلشان به مجازات باور داشته باشند اما مثل مادام بوواری در اروپای اواخر قرن نوزدهم خودکشی نمیکنند. اینجا مادام بوواری کلاسیک لباس مدرنیته پوشیده. برخوردشان پس از این اتفاق هم به همان نسبت مدرن است. انگار انگلستان در خاموشی دوران گذار از سنت به مدرنیته را دارد طی میکند. کامینز بهخوبی این گذار را در طی رمان نیز نشان میدهد. سوفیای اول و آخر داستان دو نفرند. خواننده پابهپای نویسنده شاهد این تغییرات است؛ تغییرات فرد و جامعه. دو عنصری که به هم گره خوردهاند.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.