دموکراسی در راه
دموکراسی یک وعده است. بههمیندلیل مفهومی تاریخیتر از امر سیاسی است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
دموکراسی یک وعده است. بههمیندلیل مفهومی تاریخیتر از امر سیاسی است.
ژاک دریدا
مفهوم «دموکراسی» در دوره اخیر، معناها و دلالتهای مختلفی یافته است. دریدا نیز در خوانشی بدیع از دموکراسی، آن را یک وعده میخواند؛ به این معنا که مفهوم آرمانی دموکراسی با نوعی وعده همبسته است. به تعبیر دریدا «تصور وعده در تصور دموکراسی حک شده است: برابری، آزادی، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، همه اینها همچون وعدههایی در درون دموکراسی حک شدهاند».
در زمانهای که دموکراسیهای غربی به نوعی ورشکستگی دچار آمدهاند و جنبشهای راست افراطی فراگیر شده و دموکراسی به مفهومی متروک و تزئینی در دولت-ملتهای سرمایهدارانه بدل شده است؛ واسازی مفهوم دموکراسی ضرورت بیشتر پیدا میکند. دریدا از نوعی دموکراسی با عنوان «دموکراسی در راه» سخن میگوید که دیگر تقلیل آن به شهروندی در یک ساختار سیاسی و سازماندهی آن برای جامعهای معین در قالب دولت-ملت، ممکن نیست. آثار دریدا بهویژه «اشباح مارکس»1 و نیز «سیاست دوستی»، تلاشی برای بازاندیشی درمورد مسئله امر سیاسی است؛ درک این مسئله که در میدان سیاست چه میگذرد تا از این طریق «امر سیاسی بماهو» از نو تعریف شود. دریدا در گفتوگویی با عنوانِ «دموکراسی یعنی برابری»2 مفهوم متفاوتی از دموکراسی مراد میکند و آن را چنین شرح میدهد: «وقتی از دموکراسی در راه حرف میزنم، منظورم یک دموکراسی نیست که در آینده محقق میشود، یک رژیم سیاسی جدید، یک سازماندهی جدید برای ملت-دولتها، بلکه مرادم از این «در راه» وعده نوعی دموکراسی اصیل است که هیچگاه در آنچه دموکراسی میخوانیمش محقق نمیشود». سخنگفتن مکرر از این مفهوم دموکراسی از نظر دریدا راهی است برای تداوم انتقاد از آنچه امروز همهجا تحت عنوان دموکراسی خوانده میشود.
دریدا همچنین تأکید میکند که منظور او از «دموکراسی در راه» صرفا یک دموکراسی نیست که در آینده از راه میرسد و شرایط فعلی دموکراسیها را اصلاح میکند یا بهبود میبخشد، بلکه خود این دموکراسی که جوامع کنونی رؤیای آن را در سر میپرورانند، در دل مفهوم خود به یک وعده گره خورده و آن وعده برابری و آزادی است. از همینروست که دریدا دموکراسی را بهمثابه مفهومی تاریخیتر از امر سیاسی درک میکند: «دموکراسی تنها مفهوم ناظر به یک رژیم یا یک سازمان سیاسی است که تاریخ یعنی فرایند بیپایان اصلاح و کامل شده در دل آن حک شده است».
از این منظر «دموکراسی مفهومی سربهسر تاریخی است». و بههمیندلیل دریدا آن را با وصفِ «در راه» تعریف میکند: «در راه نه به معنای چیزی در آینده است، بلکه به معنای چیزی است که باید بیاید، در مقام یک وعده، یک وظیفه، چیزی که باید بلاواسطه و بلادرنگ بیاید». به تعبیر دریدا نباید منتظر باشیم که دموکراسی در آینده اتفاق بیفتد یا پدید آید، باید همینجا و هماکنون هر کاری لازم باشد برای تحقق آن انجام دهیم. دریدا میکوشد دموکراسی را از قالب کلیشهای آن، که منحصر به ساخت سیاسی یا رژیم دیگر است، خلاصی بخشد تا بهاینترتیب، نام دموکراسی به هر تجربهای که در آن برابری، عدالت، مساوات و احترام به تکینگی دیگری وجود داشته باشد، اطلاق شود. از این قرار، دموکراسی دیگر به امر سیاسی در معنای کلاسیک آن یا به ملت-دولت و شهروندی، محدود نخواهد بود. اینجاست که دریدا با ارجاع به هانا آرنت این مسئله را پیش میکشد که در رابطه دموکراتیک نهتنها به شهروندان، بلکه به غیرشهروندان نیز باید فکر کرد. آرنت به آوارگان بعد از جنگ جهانی اول اشاره میکند که شهروند شمرده نمیشدند و هیچ تابعیتی نداشتند؛ وضعیتی که از دید آرنت به جنگ جهانی دوم منتهی شد. «این مردمان غیرشهروند که باید پذیرا و مراقب ایشان باشیم، ما را وامیدارند به رابطهای دموکراتیک ورای مرزهای دولت-ملت بیندیشیم. و این یعنی ابداع روالهای جدید، قوانین بینالمللی جدید و دگرگونکردن حاکمیت ملی».
براساس همین ملاحظات تاریخی است که دریدا بازخوانی مفهوم دموکراسی و دگرگونی مفهوم امر سیاسی را ضروری میداند و تعریف رابطه جدید با شهروند را سیاستی ناگزیر میخواند. دریدا برای واسازی مفهوم دموکراسی، از سیاست آغاز میکند. البته نه از سنخی که آن را نظریه سیاسی مینامند یا نوعی حرفزدن درمورد سیاست که صرفا کنشی نظرورزانه باشد، بلکه در قالب نوعی تعهد انضمامی و شخصی؛ تعهدی عملی و اجرائی که در کتاب «اشباح مارکس» در قالب سخنگفتن از میراث مارکس نمود پیدا میکند. دریدا باور دارد در این مسیر که مفهومی جدید از دموکراسی را ایجاب میکند، باید از نوعی دموکراسی سخن گفت که به حدود گذشته خود محدود نماند؛ مفهومی از دموکراسی که امر سیاسی را از نو تعریف کند، نهفقط ورای ملت-دولت بلکه حتی فراسوی ایده جهانوطنی. اگرچه به قولِ دریدا این چشمانداز ممکن است یوتوپیایی یا دور به نظر برسد، اما مسئله عاجل و غالب هر روزه زندگی ما است، چراکه «در زندگی هر روزهمان میبینیم که مفهوم کلاسیک دموکراسی و جایگاه آن در سیاستمداران نمایندگان مجلس، متزلزل شده و به چیزی دیگر نیاز داریم. میبینیم که مفهوم شهروندی، مفهوم مرز، مهاجرت و از این قبیل در حال از سر گذراندن دگرگونیهای زلزلهآسای سهمگینی هستند...»، به این قرار «آنچه خیلی دور از ما به نظر میرسد و واقعا هم دور است، درعینحال هر روز خیلی هم به ما نزدیک است».
با این حال شاید تعبیر دریدا از دموکراسی، به خاطر نوعی احاله به آینده که از وصفِ «در راه» مراد میشود، آرمانی و دور از واقع یا حتی سادهانگارانه بنماید، اما چنانکه دنیل متیوز3 میگوید، مفهوم «دموکراسی در راهِ» دریدا اگرچه برای توصیف شیوهای از سیاست دموکراتیک مدرن به کار میرود که از آرمانهای خود عقبنشینی کرده، واجد معنای بسیار متفاوتتری است. این معنا از دموکراسی همان چیزی است که امکان آینده دموکراتیک را میگشاید و این گشودگی به سوی آینده مبتنی بر نگرشی سادهلوحانه نیست که گویی روزهای بهتر و دموکراتیکتری در پیش است. دموکراسی در این معنا باید همواره «در راه» باشد، همواره باید قسمی میعادگاه و ظرفیتی گشوده باشد که میتوان آن را «قسمی دموکراسی بدون غایت» نامگذاری کرد. آنچه دریدا از این نوع بازاندیشی و بازتعریفِ مفاهیم مدنظر دارد، بدون اینکه به نظریهپردازی صرف بسنده کند یا در دام عملگرایی صِرف بیفتد؛ یافتن راهی برای دگرگونی سازمان سرمایهداری و نیز دگرگونی میراث مارکسیستی است، به گونهای که بتوان از طریق این دگرگونیها «در میدان مسائل انضمامی و اضطراری» تأثیرگذار بود. به هر تقدیر، دموکراسی به تعبیر دریدا در یک کلام یعنی برابری، و دموکراسی وجود ندارد، مگر به صورت برابری همگان.
1. «اشباح مارکس» ژاک دریدا بهتازگی با ترجمه نادر خسروی در نشر چرخ منتشر شده است.
2. «دموکراسی یعنی برابری»: گفتوگویی با ژاک دریدا، ترجمه کاوه عیدیزاده، «تز یازدهم».
3. «دموکراسی در راه: یادداشتی درباره اندیشه ژاک دریدا» دنیل متیوز، ترجمه مصطفی انصافی، «آپاراتوس».
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.