|

کندوکاوی در تجربه فرزندآوری

در سال‌های اخیر و به‌خصوص با کاهش جمعیت در برخی از کشورها، بحث‌های مختلفی درباره تجربه فرزندآوری منتشر شده و برخی از این مباحث تأملات فلسفی پیرامون این تجربه هستند. یکی از این آثار با عنوان «تأملی بر فرزندآوری» نوشته مارا فان درلوخت اخیرا با ترجمه مریم خدادادی در نشر بیدگل منتشر شده است. این کتاب با عنوان فرعی نعنا و مسئولیت‌های بچه‌دارشدن، در پنج بخش با این عناوین نوشته شده است: استدلال‌ها، اقلیم، روایت‌ها، انگیزه‌ها و گزینه‌های دیگر.

کندوکاوی در تجربه فرزندآوری

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: در سال‌های اخیر و به‌خصوص با کاهش جمعیت در برخی از کشورها، بحث‌های مختلفی درباره تجربه فرزندآوری منتشر شده و برخی از این مباحث تأملات فلسفی پیرامون این تجربه هستند. یکی از این آثار با عنوان «تأملی بر فرزندآوری» نوشته مارا فان درلوخت اخیرا با ترجمه مریم خدادادی در نشر بیدگل منتشر شده است. این کتاب با عنوان فرعی نعنا و مسئولیت‌های بچه‌دارشدن، در پنج بخش با این عناوین نوشته شده است: استدلال‌ها، اقلیم، روایت‌ها، انگیزه‌ها و گزینه‌های دیگر.

نویسنده کتاب معتقد است فرزندآوری مسئله‌ای است که معمولا آن را اشتباه برداشت می‌کنند، بد منتقلش می‌کنند و از همه مهم‌تر آنکه آن را کم‌اهمیت به شمار می‌آورند. بر این اساس او سعی کرده نکات و تأملاتش را درباره این تجربه در قالب این کتاب مطرح کند.

مارا فان درلوخت، فیلسوف و مدرس دانشگاه سنت‌اندروز در اسکاتلند است. حوزه پژوهش او فلسفه اخلاق، تاریخ اندیشه مدرن و فلسفه رنج است. او در آثارش به پرسش‌های بنیادینی درباره زندگی، رنج، امید و مسئولیت انسان پرداخته است. فان درلوخت با بهره‌گیری از رویکردی تلفیقی میان فلسفه تاریخی و دغدغه‌های معاصر، جایگاهی متمایز در میان فیلسوفان نسل جدید یافته و آثارش به‌منزله تلاشی جدی برای بازاندیشی در مفاهیمی همچون رنج، آفرینش و امید، مورد توجه قرار گرفته است.

او در کتاب «تأملاتی بر فرزندآوری» می‌گوید خلق یک موجود دیگر، یکی از آشناترین و غریزی‌‌ترین جنبه‌های زندگی ما و درعین‌حال از پیچیده‌ترین و البته خصوصی‌ترین کنش‌هایمان است، سرشار از عشق و امید و درعین‌حال قرین بیم و تردید. اما جدا از اینکه بخواهیم بچه داشته باشیم یا نه،‌ فارغ از میل و تصمیم‌مان در این‌باره، به دنیا آوردن یک موجود تازه چه معنایی دارد؟ در جهانی مملو از بی‌ثباتی‌، جهانی با انواع‌ و اقسام بحران‌های اجتماعی، سیاسی و زیست‌محیطی، تصمیم‌گیری برای بچه‌دارشدن به چه معناست؟ اصلا به دنیا آوردن یک کودک به ‌لحاظ اخلاقی، فلسفی و عاطفی چه ثمرات و پیامدهایی دارد؟ آیا می‌شود به ‌نیابت از موجودی دیگر درباره قدر و ارزش زندگی‌کردن تصمیم گرفت؟

مارا فان درلوخت در این کتاب به‌ سراغ این سؤال‌های اساسی می‌رود و با تکیه بر فلسفه، الهیات، علم، ادبیات و تأملات شخصی‌اش با دیدی بی‌طرفانه و بیانی صادقانه معنای بچه‌دارشدن را به بحث می‌گذارد. کتاب بیش از آنکه در پی قضاوت‌کردن یا طرح جواب‌های قطعی باشد،‌ دعوتی است به گفت‌وگویی دغدغه‌مند، متعهدانه و همدلانه؛ گفت‌وگویی که در عین بررسی جنبه‌های اخلاقی و اجتماعی بچه‌دارشدن، پذیرای عمق و پیچیدگی این میل انسانی هم باشد، میل به خلق فرزندی که امتداد جسم و جان و خیال ماست. در نهایت، ضرورت چنین گفت‌وگویی محدود به بزنگاه خاصی نیست و فارغ از اینکه در آستانه تصمیم‌گیری ایستاده‌ایم یا آن را پشت‌ سر گذاشته‌ایم، تردید داریم یا به اطمینان رسیده‌ایم، اهمیت پرسیدن، گفتن و شنیدن در این‌باره به قوت خودش باقی است؛ چراکه هر قدمی برای درک معنای بچه‌دارشدن، علاوه بر تلاش برای تصمیم‌گیری آگاهانه‌تر، گامی است در مسیر خودکاوی و خودشناسی و فهم بهتر نسبت‌مان با جامعه، جهان و آینده.

پابلیشرز ویکلی درباره این کتاب نوشته است: «کنجکاوی هوشیارانه فان درلوخت ما را هم مبتلا می‌کند. او با شور و شوقش برای گفت‌وگو درباره پرسش‌هایی که مدت‌هاست بی‌جواب مانده‌اند، اجازه نمی‌دهد لحظه‌ای چشم از صفحات برداریم. کتاب کندوکاوی است بلندپروازانه در برخی از اساسی‌ترین سؤال‌های زندگی ما».

همچنین مدتی پیش کتاب دیگری درباره تجربه مادرشدن در نشر بیدگل منتشر شده بود که این نیز حاوی مباحث قابل توجهی است. عنوان این کتاب «یک عمر کار» است و ریچل کاسک نویسنده آن است. کاسک در این کتاب تصویری صریح از تجربه شخصی‌اش از مادر‌شدن به دست داده است. او می‌گوید پیش از آنکه مادر شود به این موضوع فکر نمی‌کرده و درواقع راه انکار را در پیش گرفته بوده و بدون آمادگی به نقطه مادر‌شدن رسیده است، بی‌آنکه بداند این رسیدن می‌تواند با چه عواقبی همراه باشد. همچنین به قول خودش، «با این تصور بی‌پایه و اساس و در‌عین‌حال روشن که سیر رسیدنم به این نقطه چنان اتفاقی و بی‌حساب‌وکتاب و هم‌زمان آن‌قدر تحت‌ تأثیر نیروهای عظیم‌تر و قدرتمندتر از خودم بوده که اصلا نمی‌شود گفت من در این بین نقش و حق انتخابی داشته‌ام». او در کتاب «یک عمر کار»، که با ترجمه طهورا آیتی در نشر بیدگل منتشر شده، کوشیده تا حدودی رسیدنش به همین نقطه و نمایشی را شرح دهد که زایمان صرفا صحنه شروعش است. می‌گوید کتابش تاریخچه شخصی یک دوران گذار است: «اشتیاقی که به ابراز افکار و احساساتم درباره موضوع مادری داشتم از همان ابتدا پررنگ بود، اما در خفا به حیاتش ادامه می‌داد، زیر پوست زندگی‌ام که شکلی تازه به خود گرفته بود. چند ماه بعد از تولد دخترم آلبرتین، این اشتیاق به کلی رنگ باخت‌». کاسک می‌گوید پس از مادر‌شدن خودِ قبلی‌اش را از دست داد و نیز آزادی‌ای که پیش‌تر از آن برخوردار بود: «مادری برای من به محوطه‌ای محصور می‌ماند که از باقی جهان جدا شده بود». کاسک اشاره می‌کند که تحلیل‌ها، تاریخچه‌ها، بحث‌ها و جدل‌ها و مطالعات اجتماعی بسیاری درباره مادری وجود دارند. این موضوع به‌عنوان یک مسئله طبقاتی، جغرافیایی، سیاسی، نژادی و روان‌شناختی به‌طور جدی بررسی شده است. با این‌همه او می‌گوید وقتی مادر‌ شده این احساس را داشته که گویی هیچ‌ چیز در این مورد نوشته نشده است. بر این اساس، این کتاب تاریخچه یا پژوهشی درباره مادری نیست و ‌درباره چگونه مادری‌کردن هم نیست؛ نویسنده در اینجا صرفا افکارش را درباره تجربه بچه‌دار‌شدن نوشته است، آن‌هم به شکلی که دیگران بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. او اعتراف کرده که این شیوه رک و بی‌پرده نویسندگی قدری او را مضطرب می‌کند؛ چرا‌که در این روش از نویسنده انتظار می‌رود هم درباره احوالات شخصی‌ افشاگری کند و هم از تعدی به زندگی اطرافیانش ابایی نداشته باشد. او در این مورد با حذف‌کردن مرتکب این تعدی شده است. او چندان درباره شرایط بخصوصی که داشته حرفی نزده است، همین‌طور درباره کسانی که در کنارشان زندگی می‌کنند و البته درباره روابط دیگری که ناگزیر حول رابطه‌اش با فرزند شکل گرفته است. او تجربه مادری را به دلخواه و بدون دردسر به تصویر کشیده است. ریچل کاسک رمان‌نویسی است که در سال 1967 در خانواده‌ای انگلیسی در ساسکاتون به دنیا آمد و بخش عمده‌ای از دوران کودکی‌اش را در لس‌آنجلس گذراند.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.