روایتی گوتیک در چهار دوره تاریخی
«دو سال از اتمام جنگ گذشته بود که مرا فرستادند پیش او بمانم، ولی انگار آنجا هنوز هم بساط جنگ به راه بود. همیشه خدا، حتی در طول روز، پردههای کرکرهای را میکشیدند و یکجور خاموشی خودخواسته در کل فضای خانه برقرار بود. از نور آفتاب حتی بیشتر از حملات آلمانیها در اوج جنگ میترسید. چند قالی ایرانی نفیس و تیره هم داشت و مدام نگران این بود که مبادا اشعه موذی آفتاب به داخل رخنه کند و آنها را از رنگ و جلا بیندازد». این آغاز رمان «مادربزرگ وبستر» نوشته کرولاین بلکوود است که با ترجمه نیما حسنویجویه در نشر بیدگل منتشر شده است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
شرق: «دو سال از اتمام جنگ گذشته بود که مرا فرستادند پیش او بمانم، ولی انگار آنجا هنوز هم بساط جنگ به راه بود. همیشه خدا، حتی در طول روز، پردههای کرکرهای را میکشیدند و یکجور خاموشی خودخواسته در کل فضای خانه برقرار بود. از نور آفتاب حتی بیشتر از حملات آلمانیها در اوج جنگ میترسید. چند قالی ایرانی نفیس و تیره هم داشت و مدام نگران این بود که مبادا اشعه موذی آفتاب به داخل رخنه کند و آنها را از رنگ و جلا بیندازد». این آغاز رمان «مادربزرگ وبستر» نوشته کرولاین بلکوود است که با ترجمه نیما حسنویجویه در نشر بیدگل منتشر شده است.
کرولاین بلکوود نویسنده و روزنامهنگار بریتانیایی است که در سال 1931 در لندن متولد شد. او چندین رمان نوشته است که از میان آنها «مادربزرگ وبستر» یکی از مهمترین آثارش به شمار میرود. بلکوود با انتشار اولین اثرش نشانههایی از ظهور نویسندهای آیندهدار نمایان کرد و آثار بعدی او نیز همان مسیر را طی کردند. او پس از انتشار کتابی با عنوان «به خاطر همه چیزهایی که آنجا سرم آمد»، نویسندگی را با تعدادی داستان و ناداستان ادامه داد و در یکی از رمانهای کوتاهش به موضوع روابط ناگزیر و پرتلاطم میان زنان پرداخت که بعدها این به یکی از درونمایههای اصلی آثارش بدل شد. برای مثال، «دخترخوانده» داستان زن عصبی و خودخواهی است که بار مراقبت از دختر عبوس و معتاد به کیک شوهرِ زنبارهای که ولش کرده بر دوشش افتاده است.
در آغاز کتاب یادداشتی از آنر مور ترجمه شده و در این متن توضیحاتی درباره بلکوود و جهان داستانیاش داده شده است. او نوشته که بلکوود در «مادربزرگ وبستر» نیز به موضوع مشابهی پرداخته است. این داستان، یک اثر گوتیک استادانه است که راوی جوان آن میکوشد تا به نوعی برای شناخت پدرش، که وقتی او نه ساله بوده در جنگ برمه کشته میشود، از میراث نفرینشده زنان خانوادهاش پرده بردارد. مادربزرگ پدر راوی، که اسکاتلندی است و در عنوان رمان از او نام برده میشود، به مادرجد خود بلکوود شباهت زیادی دارد؛ کسی که دخترش مبتلا به اختلال روانی است و فروپاشی روانپریشانهاش باعث میشود سعی کند نوهاش را که درواقع برادر راوی است، در روز مراسم غسل تعمید به قتل برساند. در بخشی از یادداشت ابتدایی ترجمه فارسی کتاب «مادربزرگ وبستر» میخوانیم: «مادربزرگ وبستر صدوهجده صفحه بیشتر نیست، با این حال آن دسته از اهالی لندن که اهل ادبیات بودند از این اثر استقبال کردند و آن را صدایی نو و پراهمیت دانستند. مادربزرگ وبستر نامزد نهایی جایزه بوکر بود و با رأی تعیینکننده فیلیپ لارکین مغلوب اقامت نوشته پل اسکات شد؛ لارکین مصرانه معتقد بود اثری که زیادی حسبحال گونه باشد، در زمره آثار داستانی به حساب نمیآید. این روزها دیگر عجیب به نظر نمیرسد که ظاهر واقعنمایانه اثر مانع برندهشدن آن بشود، چراکه مؤلفههای خلاقیت ادبی به تدریج تغییر میکند. بلکوود آن زمان از موضع دفاعی برآمد و گفت که مادربزرگ وبستر انگار زیاده از حد واقعی بود، هرچند امروز پس از گذشت بیستوپنج سال نسبت به آن واقعیت زمانه مشابه انطباق قطب شمال مغناطیسی و قطب شمال جغرافیایی است. تخیل ادبی در این رمان قطره قطره فروچکیده و نباید آن را همسنخ خاطرهنویسیهای معاصر آمریکایی دانست که مؤلف صرفا از مجرای عریانساختن اعمال شخصیتهایش توجه مخاطب را برمیانگیزد».
آنر مور توضیح داده که راوی رمان مادربزرگ وبستر مثل راویان زن جوانسال در آثار مارگریت دوراس و جامائیکا کینکید، در وجه نفسانیای نمود مییابد که با آن درک پرقدرت خودش از فضا و مکان را بازآفرینی میکند؛ او همچنین از این پرهیز دارد که صحت کمال روایتش را فدای همدردی بیش از اندازه با شخصیتهایش کند. توجه دوراس و کینکید معطوف به مناطق استعمارزده است، ولی روایتهای بلکوود یادآور فضا و حال و هوای استعمارگران و راوی او نسخهای امروزی از شخصیت «جین ایر» است که با جسارت تمام از عهده مواجهه با جلوههای افراطی گوتیک در این داستان برمیآید- صفی از زنان که جنونشان ریشه در سلفشان دارد و به دستهای از عروسکهای رنگی میمانند. «مادربزرگ وبستر» از آن روایتهای فراموشنشدنی است، روایتی که با صراحت و وفاداری سفتوسختش به واقعیت تصویری هولناک از مصائب خانوادهای ایرلندی پیشرویمان میگذارد، مصائبی برآمده از سرشت و خلقوخوی آدمها و موقعیتهایی که در آن قرار میگیرند. این اثر با وجود ایجاز ظاهریاش، فضا و حالوهوای چهار دوره تاریخی، از عصر ویکتوریا تا دوران پس از جنگ را زنده میکند، آنهم با نثری پرقوت و دقیق که تجربه ادبی یگانهای را رقم میزند. بلکوود صحنهای از گورستان را برای پایان رمان «مادربزرگ وبستر» در نظر گرفته و این پایانبندی هم کنایهآمیز است و هم بهوضوح جلوهای شاعرانه به خود گرفته است. راوی، بهعنوان تنها بازمانده، شاهد عینی ماجرای پایانی داستان است که در گورستان و در سرمایی سوزان به فکر فرورفته است.
«مادربزرگ وبستر» پس از انتشار با اقبال زیادی روبهرو شد و یکی از نامزدهای جایزه معتبر بوکر بود. بهطورکلی داستانهای بلکوود طنزی قابل توجه دارند و با شوخطبعی تند و بینش بیرحمانهاش نسبت به طبقه اجتماعی و روابط زنان شناخته میشود. داستانهای او اغلب کوتاه اما عمیقاند و با فضایی سرد و طنزی سیاه و تمرکز بر فساد درونی، به فروپاشی روانی و نقد طبقه اشراف پرداختهاند. شخصیتهای داستانی بلکوود معمولا تکافتاده و تنها هستند و با پوچی و روانپریشی دست به گریبانند.
در بخشی دیگر از رمان «مادربزرگ وبستر» میخوانیم: «تا جایی که یادم میآید، از همان دوران کودکی که آنجا زندگی میکردم، عمارت دانمارتین همیشه رنگ و بویی از تباهی و ناپایداری داشت. آنجا اندوه و افسون تقدیری شوم را توأمان احساس میکردی، تقدیر چیزی که انگار داشت تاوان آرمانهای نخنما و استعماری خودش را میداد. مثل قلعه تاریک و ویرانی بود که بومیها به آن حمله کرده باشند. لشکری از گزنههای بیرحم به ورودی ماشینرویی که زمانی دورتادور پوشیده از نارون بود هجوم آورده بودند؛ سراسر زمین تنیس با علف هرز فرش شده بود؛ توی باغ، بذر گلهای رز همهجا پا گرفته و باغ پر شده بود از رزهای خودرو، چون هیچوقت کسی هرسشان نمیکرد. باغچههای گل در میان انبوه علفهای هرز از نظر محو شده بودند و تنها رنگی که در باغهای نیست و نابودشده عمارت دان مارتین به چشم میخورد آبی قشنگ ادریسیها بود، ادریسیهایی که فقط آب باران لازم داشتند و رسیدگی نمیخواستند».
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.